صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

در تاریخ آمده است که روزی ناصرالدین شاه چشمه مهربانی و مردم دوستی‌اش به جوش آمد. فورا تصمیم گرفت تا یک روز هم شده در دربار همان غذایی را بخورد که رعیت می‌خورند...
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۱ - ۲۴ فروردين ۱۴۰۱

فراروـ پس از ملازمانش پرسید که رعیت ما اغلب چه می‌خورند؟ یکی از آن خود شیرین های‌شان گفت: «قبله عالم من تصدقتان شوم! قوت غالب رعیت بیچاره آبدوغ خیار است.» سلطان لابد متحیر شد و با خودش فکر کرد مگر آب و دوغ و خیار غذاست و اصلا می‌تواند شکم همایونی را سیرکند؟

فی‌الجمله عزمش را جزم کرد و به آشپزباشی دربار دستور داد تا ظهر فردا برایش آبدوغ خیار بپزند. آشپز‌ها دست به کار شدند و الحق برای خاطر رضایت شاه سنگ تمام گذاشتند تا قبله عالم با همه وجود مبارکش بتواند طعم غذای رعیت را زیر دندان احساس کند. پس ماست پر چرب و اعلای گوسفندی را داخل بادیه مرصع نشان ریختند و از خیارهای ترد و قلمی و سبزی‌های معطر و گردوی اعلای باغ‌های شمیران و کشمش درجه یک پیشکشی فراروان به آن افزودند و بعد نان خشک‌ دو آتشه دو رو خشخاشی را روی بادیه گذاشتند. وقتی ناصرالدین شاه یک دل سیر آبدوغ خیار را بر بدن مبارک زد، لم داد به مخده جواهرنشانش و گفت: «این رعیت پدر سوخته عجب غذا‌های خوشمزه‌ای می‌خوردند و ما بی‌خبر بودیم...»

ارسال نظرات