صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

«آناتومی یک رسوایی» (Anatomy of a Scandal) ماجرای دادگاه یک مقام بلندپایۀ سیاسی به اتهام تعرض جنسی است. این سریال علاوه بر داستان پرکشش و گیرایی که دارد، نگاهی عمیق به ظریف‌ترین ابعاد روابط انسانی نیز هست.
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۴ - ۲۳ فروردين ۱۴۰۱
فرارو- مینی‌سریال «آناتومی یک رسوایی» نگاهی متفاوت و عمیق به ماجرا‌های رسوایی جنسی در میان صاحبان قدرت و ثروت است. این سریال بر اساس رمانی از سارا ووگان ساخته شده که خود این رمان مبتنی بر چندین و چند مورد واقعی تعرضات جنسی بوده است. یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های این سریال نگاهی است که از زاویه‌ای زنانه به موضوع دارد و به جای اینکه صرفا روی متجاوز تمرکز کند، زنانی را هم که از این ماجرا متاثر می‌شوند مورد توجه قرار می‌دهد؛ از قربانی گرفته تا همسر و نزدیکان متجاوز.
 
به گزارش فرارو؛ داستان سریال از جایی آغاز می‌شود که جیمز وایتهاوس (روپرت فرند) که یک مقام عالی دولتی است یک شب به همسرش سوفی (سیه‌نا میلر) می‌گوید که به مدت پنج ماه با یکی از دستیارانش رابطه داشته و این ماجرا فردا در روزنامه‌ها فاش خواهد شد. سوفی به شدت جا می‌خورد و قلبش جریحه دار می‌شود، اما خیلی سریع خودش را جمع و جور می‌کند و تصمیم می‌گیرد این خیانت را صرفا به عنوان یک اشتباه ببیند و در کنار جیمز بماند.
اما ماجرایی که اول فقط در حد یک رسوایی است و دادگاه افکار عمومی آن را قضاوت می‌کند، خیلی زود با کشیده شدن به یک دادگاه واقعی وارد مرحلۀ جدی‌تری می‌شود، زیرا الیویا لیتون (نائومی اسکات) یعنی همان کسی که با جیمز در ارتباط بوده از او به جرم تجاوز جنسی شکایت می‌کند. دادستان دقیق و کارکشته‌ای به اسم کیت وودکرافت (میشله داکری) مسئولیت این پرونده را به عهده می‌گیرد. او مطمئن است که جیمز گناهکار است و مصمم است که نگذارد او از این ماجرا قسر در برود.‌
 
می‌شود گفت این سریال ترکیبی از یک درام دادگاهی و یک داستان روانشناختی است که نگاه دقیق و موشکافانه‌ای به مسائل مربوط به تجاوز‌های جنسی می‌اندازد؛ یک نمونه از این موضوعات مسئلۀ «رضایت» است؛ اینکه معنی درست رضایت چیست و مرز رضایت و اکراه در روابط جنسی دقیقا کجاست.
کل سریال فقط شش قسمت چهل و پنج دقیقه‌ای است و این یعنی سریال بسیار تند و پرشتاب است و هیچ چیز اضافه‌ای در کار نیست. صحنه‌های دادگاه بسیار درخشان و کامل از کار درآمده‌اند. با اینکه تا به حال فیلم‌های زیادی با محوریت دادگاه و محاکمه ساخته شده‌اند و خلاقیت به خرج دادن در این زمینه واقعا کار دشواری است، اما این سریال ماجرای دادگاه را واقعا خلاقانه و بی‌نقص به نمایش می‌گذارد.
 
وسط همین ماجرای دادگاه فلاش‌بک‌هایی به گذشته را هم می‌بینیم که با نشان دادن بعضی از مراحل اصلی در زندگی هر کدام از شخصیت‌ها، عمق و غنای بیشتری به داستان می‌بخشند. مثلا ما جیمز را در دوران دانشجویی و اولین روز‌های ارتباطش با سوفی می‌بینیم و یا از گذشتۀ وودکرافت چیز‌هایی می‌فهمیم که همۀ این‌ها باعث می‌شود داستانی که در زمان حال جریان دارد پس‌زمینۀ خیلی روشن‌تری پیدا کند و دنبال کردن سرنوشت شخصیت‌ها برای بیننده جذاب‌تر شود.
اما چشمگیرترین نقطۀ قوت سریال بازی‌های فوق‌العاده و باورپذیر بازیگران است که گاهی (بخصوص در صحنه‌های دادگاه) حتی با ظریف‌ترین حرکات صورتشان احساسات و واکنش‌های عاطفی خودشان را به مخاطب منتقل می‌کنند. در این بین میشل داکری در نقش دادستان از همه برجسته‌تر است. داکری در نقش وودکرافت فقط یک دادستان عصبی سرسخت را به نمایش نمی‌گذارد بلکه او را انسانی چندوجهی و عمیق نشان می‌دهد که انگار این پرونده برایش به موضوعی شخصی تبدیل شده و سرسختی و خشمش از دل تجربیات و عواطفش بیرون آمده‌اند.
 
در مجموع، این سریال با وجود زمان اندکی که دارد، مجموعۀ کاملی از هر چیزی است که از یک سریال خوب انتظار داریم: بازی‌های باورپذیر، چرخش‌های داستانی غافلگیرکننده، جذابیت مضمون و مهم‌تر از همه، نگاه عمیق و چندوجهی به ظریف‌ترین جزئیات روابط انسانی؛ جزئیاتی که با اندکی تغییر می‌توانند ارتباطی دوستانه را به عملی مجرمانه تبدیل کنند.
 
  • بازیگران: روپرت فرند (Rupert Friend)، سیه‌نا میلر (Sienna Miller)، نائومی اسکات (Naomi Scott)، میشله داکری (Michelle Dockery)
ارسال نظرات