صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

مینی‌سریال هشت قسمتی «دختری از پلینویل» (The Girl From Plainville) روایت ماجرای واقعی و عجیب یک خودکشی شبیه به قتل است. شخصیت اصلی سریال دختری است که با ارسال هزاران پیامک، دوستش را تشویق به خودکشی کرد و نهایتا هم موفق شد!
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۷ - ۱۱ فروردين ۱۴۰۱
فرارو- یک ضرب‌المثل قرن نوزدهمی هست که می‌گوید «چوب و سنگ می‌توانند استخوان‌های مرا بشکنند، اما کلمات هیچ آسیبی به من نمی‌زنند». اما کسی که این ضرب‌المثل را ساخته قدرت پیام‌های متنی را پیش‌بینی نمی‌کرده است.
 
به گزارش فرارو؛ در سال ۲۰۱۷ ماجرای دادگاه «میشل کارتر» به سرخط خبر‌ها در آمریکا تبدیل شد. میشل متهم به جرم بی‌سابقه‌ای بود که قبل از آن هیچوقت کسی به خاطرش به دادگاه نرفته بود. اتهام این بود که میشل با فرستادن پیام‌های متنی، نامزدش «کنراد روی» را تشویق به خودکشی کرده است؛ چیزی که باعث شد کنراد واقعا به زندگی خودش پایان بدهد.
هزاران پیامکی که بین این دو نفر ردو بدل شده بود به عنوان سند در دادگاه مورد استفاده قرار گرفت. واقعا مسئلۀ پیچیده و عجیبی بود. آیا می‌شد به خاطر تشویق به خودکشی، میشل را قاتل به حساب آورد؟ این سوالی بود که اختلاف‌نظر‌های زیادی را بین مردم و رسانه‌ها به وجود آورده بود.
 
خبر‌های روزنامه‌ها هیچوقت همۀ ماجرا را کامل و مفصل شرح نمی‌دهند. اما مینی‌سریال تازۀ «دختری از پلینویل» ساخته شده تا نگاهی عمیق و جستجوگرانه به این ماجرا داشته باشد. لیز هانا و پاتریک ماکمانوس به عنوان تهیه‌کنندگان این سریال تلاش کرده‌اند تصویری زنده و شفاف از همۀ پس‌زمینه‌های این اتفاق را برای مخاطب به نمایش بگذارند و به هر دو طرف ماجرا نگاه متوازن و منصفانه‌ای داشته باشند.
ال فانینگ در این سریال نقش میشل را بازی می‌کند؛ او بعد از بازی درخشانش در سریال «کبیر» حالا دوباره شاهکار تازه‌ای از هنر بازیگری خودش را به نمایش گذاشته و نشان داده که چه توانایی خارق‌العاده‌ای در ایفای نقش‌های کاملا متفاوت دارد.
 
رابطۀ میشل و روی بیشتر از طریق پیامک بود و به همین خاطر در سریال هم پیامک نقش مهمی دارد. اما سازندگان سریال تصمیم گرفته‌اند که بخشی از رابطۀ پیامکی این دو نفر را به رابطۀ رو در رو تبدیل کنند تا بیننده مجبور نباشد دائما مشغول خواندن متن پیامک‌ها در گوشۀ تصویر باشد. شاید مهم‌ترین چیزی که بشود گفت این سریال به آن توجه کرده و سعی کرده به درستی نشانش بدهد، تنهایی عمیق و مشکلات روانی‌ای است که این دو نفر را جذب همدیگر کرده بود.
از همان قسمت اول ما می‌فهمیم که میشل اصلا توجه و محبت کافی از اطرافیانش دریافت نمی‌کرده است. او دوستان کمی داشته که خیلی هم به وقت گذراندن با او رغبتی نداشته‌اند. آن رابطۀ تراژیک عاشقانه تنها جایی بود که میشل در آن آرامش و تسلی پیدا می‌کرد. اولین ملاقات میشل و کنراد را ما در قسمت دوم می‌بینیم. هر چند که اول کار همه چیز ظاهرا عاشقانه و خوب به نظر می‌رسد، اما سریال حتی در این بخش‌ها هم حس تراژدی و فاجعه‌ای را که قرار است رخ بدهد به بیننده منتقل می‌کند. علاوه بر میشل، ما تصویر جامع و دقیقی از زندگی کنراد را هم در اینجا می‌بینیم؛ تصویری از ارتباط او با خانواده‌اش و اضطراب‌ها و بحران‌هایی که او هم مثل خیلی از نوجوان‌ها گرفتارشان بود.
 
کولتون رایان با اینکه کار واقعا دشواری در ایفای نقش کنراد داشته، اما واقعا به خوبی از عهدۀ این کار برآمده است. شخصیت دیگری که خیلی جذاب از کار درآمده، شخصیت مادر کنراد با بازی کلوئی سویگنی است. کلوئی توانسته سرگشتگی و خشم این مادر را بعد از مرگ پسرش به شکلی باورپذیر و طبیعی به نمایش بگذارد.
این سریال به دنبال این نیست که میشل را تبرئه کند بلکه می‌خواهد همه چیز را به طور کامل نشان بدهد و اجازه بدهد که صدای همۀ آدم‌هایی که در این ماجرا درگیر بودند شنیده شود. این فقط یک داستان جنایی واقعی نیست بلکه تصویری کامل و عمیق از ماجرایی است که خبر‌های روزنامه‌ها فقط توانسته بودند ظاهر آن را به مخاطبان نشان بدهند.
 
  • بازیگران: ال فانینگ (Elle Fanning)، کولتون رایان (Colton Ryan)، کلوئی سویگنی (Chloe Sevigny) و دیگران
منبع: reason.com
ارسال نظرات