صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

مینی‌سریال کره‌ای-آمریکایی «پاچینکو» (Pachinko) داستان چند نسل متفاوت از یک خانوادۀ مهاجر کره‌ای را روایت می‌کند؛ داستانی پر کشش و عمیق که با بازی‌های درخشان و دیالوگ‌های تاثیرگذار تکمیل شده است.
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۴ - ۱۱ فروردين ۱۴۰۱
فرارو- «اونا زمین‌هامون رو گرفتن؛ برنجمون رو دزدیدن؛ سیب‌زمینی‌هامون رو؛ ماهی‌هامون رو. دلم میخواد یه سنگ بگیرم تو دستم و باهاش سر یکی از سربازاشون رو خرد کنم؛ دلم میخواد دستای یخ‌زده‌م رو با خونش گرم کنم تا مطمئن بشم که یه سوسک کمتر داره تو سرزمینمون وول میخوره؛ واقعا دلم میخواد این کارو بکنم».
 
به گزارش فرارو؛ این‌ها حرف‌هایی است که در یکی از سکانس‌های سریال، یک ماهیگیر خشمگین در دورهمی شبانه پیش دوستانش به زبان می‌آورد. دوستانش از حرفای او ترسیده‌اند، چون این جور حرف‌ها می‌تواند سر آدم را به باد بدهد. این ماجرا در کرۀ جنوبی و در سال ۱۹۱۵ اتفاق می‌افتد، اما نیروی درام و عمق دیالوگ‌ها آنقدر زیاد است که هر سرزمین دیگری را هم که در هر زمان دیگری تحت سلطۀ یک نیروی اشغال‌گر درآمده باشد به یاد بیننده می‌آورد.
وقتی رمان پرفروش مین جین لی با عنوان «پاچینکو» در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، منتقدان آن را به عنوان داستانی حماسی ستایش کردند که دوره‌ای طولانی از تاریخ معاصر آسیای شرقی را در مسیر داستان جذاب خودش به تصویر می‌کشد. داستان این رمان از دوران اشغال کره توسط ژاپن آغاز می‌شود، جنگ جهانی دوم و جنگ کره را در برمی‌گیرد و دوران رونق و شکوه اقتصادی ژاپن را نیز به تصویر می‌کشد؛ و همۀ این‌ها از طریق روایت سرگذشت یک خانوادۀ کره‌ای به مخاطب ارائه می‌شود.
 
این رمان سرگذشت کره‌ای‌هایی را روایت می‌کند که به خاطر استعمار ژاپن مجبور شدند سرزمین خودشان را ترک کنند و به عنوان شهروندانی درجه دوم در ژاپن سرگردان شوند.
 
سریال «پاچینکو» اقتباسی از این رمان است. در این سریال شما آن تصویری از کره را می‌بینید که هرگز در «اسکوئید گیم» یا موسیقی «کی‌پاپ» ندیده‌اید. این سریال مضامینی سیاسی، اقتصادی و عاطفی دارد و گستردگی و عظمت آن واقعا کم‌نظیر است؛ عظمتی که با موسیقی عمیق و مبهوت‌کنندۀ نیکو میولی تکمیل شده است. سراسر سریال پر از صحنه‌های عاطفی و گاه گریه‌آور است و دیالوگ‌ها اغلب درخشان و تاثیرگذار نوشته شده‌اند.
داستان «پاچینکو» در چند قارّه و کشور مختلف و در چندین دورۀ زمانی متفاوت اتفاق می‌افتد؛ از یک روستای ساده و دورافتادۀ ماهیگیری در سال ۱۹۱۵ گرفته تا شرکت‌های بزرگ مالی و تجاری نیویورک و توکیو در سال ۱۹۸۹. و همۀ این صحنه‌های شهری و روستایی به شکلی دقیق، باورپذیر و فوق‌العاده به تصویر کشیده شده‌اند.
 
در صحنه‌های مربوط به گذشته، خشونت و حقارتی که در زمان اشغال کره توسط ژاپن بر مردم کره تحمیل می‌شد به نحوی احساس‌برانگیز به بیننده منتقل می‌شود. یکی از شخصیت‌های اصلی داستان زنی به اسم سانجا است که ما از دوران کودکی تا کهنسالی او را به صورتی پراکنده و از طریق فلاش‌بک‌های پی در پی در سریال می‌بینیم. این رفت و برگشت دائمی بین گذشته و حال علاوه بر اینکه ریتم و جاذبۀ سریال را حفظ می‌کند، احساسی از وجود یک نفرین ابدی در این خانواده را به ما می‌دهد؛ در اولین سکانس فیلم، مادر سانجا به یک شمن محلی می‌گوید: «انگار در خون من نفرینی هست».
داستان سانجا در سه خط زمانی کودکی، جوانی و پیری روایت می‌شود. رابطۀ سانجا با پدرش مهمترین عنصر در داستان کودکی اوست و رابطۀ مخفیانه‌اش با یک جوان ثروتمند و خوش‌قیافه هم مهم‌ترین قصۀ دورۀ جوانی اوست؛ رابطه‌ای که سرنوشت سانجا را شکل خواهد داد.
 
دیگر شخصیت مهم سریال نوۀ کره‌ای-ژاپنی سانجا به اسم سولومون است که برای یک شرکت تجاری در آمریکا کار می‌کند و وظیفه‌اش جور کردن قرارداد‌های خرید املاک است. حالا او برای ملاقات با خانواده‌اش به اوزاکا آمده است. آیا او هم این نفرین خانوادگی را به همراه دارد؟ حال و هوای حاکم بر سریال و غم چشم‌های مادربزرگ ظاهرا همین را به ما القا می‌کند.
در نهایت اگر اشکالی بشود به سریال گرفت این است که خطوط داستانی خیلی زیادی در آن وجود دارد که گاهی بیننده را سردرگم می‌کند. مثلا ما دوست داریم از رمز و راز ماجرای خواهر گمشدۀ سولومون سر در بیاوریم، درحالیکه فعلا (تا قسمت سوم) چیزی جز اشارات پراکنده به این موضوع ندیده‌ایم.
 
  • بازیگران: یون یاجونگ (Youn Yuh-jung)، لی مین-هو (Lee Min-Ho)، مین‌ها کیم (Minha Kim)، جین‌ها (Jin Ha) و دیگران
  • امتیاز: ۸.۶/۱۰
منبع: theguardian.com
ارسال نظرات