صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۴۰۵۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۰ - ۲۳ مرداد ۱۳۸۹


باور كنيد كه آموختن زبان رويارويي با غول نيست». علي پيرهاني وقتي از آموختن زبان‌هاي خارجي مي‌گويد. فكر مي‌كني حتما منظورش زبان فارسي است. البته شنيدن اين حرف‌ها براي آدمي كه به 19 زبان زنده دنيا تسلط دارد. جاي تعجب هم ندارد. فرانسه، آلماني، اسپانيايي، ايتاليايي، انگليسي، هندي، هلندي، رومانيايي، سوئدي،عربي، عبري، پهلوي، پرتغالي، اسپرانتو، فنلاندي، سواحيلي، يوناني... اصلا فكر نكنيد كه او هم مثل آقاي جك ريچارد آمريكايي نفر اول چند زبانه دنيا كه به 23 زبان مسلط است، 63 سال دارد. 

مهم‌ترين دغدغه مردي كه مسلط به 19 زبان زنده دنياست چيست؟

همانطوركه مي‌دانيد من از پنج سالگي تجربه زبان آموزي بدون استاد را دارم. در واقع تمام 19 زبان را بدون وجود استاد و معلم خاص يادگرفتم. هنگامي كه درفراگيري زبان و چند زبانگي به يك سطح جهاني رسيدم متوجه نقص‌هاي بزرگ در آموزش زبان در ايران شدم. در حقيقت تكنيك‌هاي آموزش زبان در كشور ما بسيار ضعيف است كه البته معتقدم تعمدي نيست و نمي‌توان گفت كه با سياست خاصي هدايت مي‌شود اما به هر حال با يك نگاه كلي و كارشناسانه به ساعت‌هاي آموزش زبان در مدارس مي‌شود اين نقص‌ها را برطرف كرد.

اما واقعيت اين است يكي از مشكلاتي كه در آموزش زبان ما وجود دارد اين است كه ما هميشه مستقيم پيش رفته ايم.به شكل خطي.

اما درست اين است كه بايد آموزش زبان به گونه‌اي باشد كه خود زبان‌آموز يك جاهايي گرامر را حدس بزند و مطلب را غير مستقيم از دل جملات بيرون بياورد.

باور كنيد اغراق نكردم اگر بگويم كه هشتاد درصد زبان آموزها از گرامر بدشان مي‌آيد. در واقع زبان را مي‌شود به صورت زنده درزندگي استفاده كرد.

وقتي در بحث گرامر مستقيم وارد مي‌شويم،به زبان آموز القا مي‌كنيم كه زبان از دو قسمت تشكيل شده.يكي گرامر وديگري مكالمه و اين نوع نگاه به سيستم يادگيري زبان خيلي لطمه زده است. متاسفانه كلاسهايي هم بر همين مبنا شكل گرفته و كسي كه مي‌خواهد زبان را ياد بگيرد بايد اول دست به انتخاب بزند مكالمه يا گرامر. همين نگاه ضربه بزرگي به پيكره آموزش زبان وارد كرده است.

به نظر شما چرا دانش‌آموزان ايراني با وجود گذراندن ساعت‌هاي زياد آموزشي در مقاطع راهنمايي و يا دبيرستان در هنگام فارغ‌التحصيلي حتي در مقطع دانشگاه، به زبان مسلط نيستند؟
در مورد اين مسئله بايد بگويم كه مشكل اصلي مشكل محتوايي است. منظورم اين است كه آموزش زبان دير وارد مقطع آموزشي مي‌شود كه البته خوشبخانه قرار است زبان را از دبستان وارد كتب آموزشي بكنند.

اهميت شروع زبان آموزي از مقاطع پا يين تر تا چه حد است؟

اين مسئله بسيار اهميت دارد اما قبلش بايد بگويم اينكه ما همين كتاب‌ها را زودتر شروع كنيم به آموزش دادن راه حل كار نيست بلكه محتوا هم مطابق با سن و سال بايد تغيير كند و سه يا چهار سال آموزش زودتر كاري از پيش نمي‌رود.
واقعيت اين است كه كتاب‌ها هر سال با همان محتوا چاپ مي‌شود و نهايت اتفاقي كه مي‌افتد اين است كه طرح و رنگي عوض كنند اما محتوا همچنان غير كاربردي باقي مي‌ماند و همين است كه زبان آموز را دلزده مي‌كند. البته مي‌توان گفت مشكل هم از كتاب هست و هم نيست.وقتي بحث محتوايي مي‌شود مشكل از كتاب‌هاست كه خيلي از اساتيد هم به اين نكته تاكيد مي‌كنند. اما وقتي در بخش آموزش زبان قالب زبان‌آموزي را نمي‌د انند مشكل ديگر از كتاب نيست. 

آموزش و پرورش بيشتر به جاي اينكه بحث مواد سازي را پيش بكشد و مواد آموزشي را آماده كند بايد به اين سمت برود كه قالب‌هاي زبان‌آموزي را مشخص كند.يعني اينكه هر زبان يكسري مهارت‌ها دارد مثل خواندن، نوشتن، شنيدن و صحبت كردن كه بايد روي هر قسمتي جداگانه كار شود. آموزش و پرورش بايد به جاي اينكه يكسري كتاب‌هاي سليقه‌اي پرهزينه توليد كند بايدخانواده‌ها را از وقتي كه بچه هايشان در سنين پايين هستند راهنمايي كند.مثلا به خانواده 2 يا 3 صفحه زبان پيشنهاد بدهد و بگويد مادر محترم اگر مايل هستيد بچه شما پيشرفت كند بايد اينها را به او ياد بدهيد.
 
با اين روش حتي ديگر نياز به كتاب هم نيست.يعني به‌جاي كتاب چاپ كردن،قالب سازي و استراتژي‌هاي هر زبان را مشخص كند، در واقع هر زبان با توجه به آن مهارت‌هايي كه قبلا گفتم به يكسري استراتژي نياز دارد كه بايد آنها را ياد بگيريم.مثلا اينكه براي پيشرفت ( speaking) چه كارهايي انجام بدهيم.

قبل از آموزش زبان بايد ياد بگيريم كه اصلا چطور زبان بخوانيم. ما زبان‌آموزهايي را داريم كه بعد از 16 ترم هنوز آوا شناسي بلد نيستند. 

به نظر من اگر آموزش و پرورش از اول يك سي‌دي حاوي همه آواها به دانش‌آموز مي‌داد خيلي بهتر بود.در مورد صحبت كردن هم همين است.اينكه فرد بايد يكسري لغات كليدي را بداند. اما اين بانك‌هاي اطلاعاتي در هر زمينه وجود ندارد. مثلا واژه‌اي مثل زير دريايي كه ممكن است اصلا به كار زبان آموز نيايد در اين كتاب‌ها است و بسياري از واژه‌هايي كه به آنها نياز دارد به او آموزش داده نمي‌شود. در واقع در كتاب‌ها تجزيه نيازي صورت نمي‌گيرد.

سيستم آموزش زبان انگليسي را چه كسي وارد ايران كرد؟
اجازه بدهيد اسمي نبرم.

ريشه‌اش از كجا بوده؟
انگليسي‌ها و فرانسوي‌ها آوردند.

جايگاه زبان در سيستم آموزشي امروز ما چگونه است.در واقع مسئولان چه نگاهي به آموزش زبان دارند؟
اجازه بديد اين رو هم نگويم (مي‌خندد).

ما مي‌خواهيم ريشه يابي كنيم كه چه اتفاقي مي‌افتد كه فرد بعد از 25 سال هنوز آنقدر زبان بلد نيست؟
خود شما فكر مي‌كنيد در مورد زبان فارسي چه اتفاقي افتاده؟من خودم رئيس طرح ديده‌بان زبان فارسي نهاد رياست‌جمهوري هستم. عملا هيچ اتفاق خاصي نيفتاده چه برسد به زبان انگليسي و بالطبع مسئولان هم خيلي راحت نمي‌توانند راجع به آموزش زبان انگليسي صحبت كنند به‌خصوص در شوراي عالي و مخصوصا در سنين پايين بچه‌ها كه البته اين حساسيت‌ها دليل دارد و منطقي هم هست و در همه‌جاي دنيا اين اتفاق افتاده.مثل اينكه چيني‌ها اينترنت را چيني سازي كردند.

پس اين جمله را تاييد مي‌كنيد كه سياست‌هاي دولت باعث مي‌شود تا در بحث آموزش زبان، در سطح بالايي عمل نكنيم؟
خيرمن اين را تاييد نمي‌كنم كه به بحث آموزش زبان توجه نمي‌كنند.

اين شايعه وجود دارد كه كلا به اين سيستم زبان آموزي اعتقاد چنداني نداريد؟
ببينيد از 15 سال پيش و از دوره راهنمايي تا دانشگاه تاليف كتاب‌هاي زبان محدود به چند نفر بود و اين توقع بي‌جايي است اگر ما دنبال معجزه بگرديم وقتي اين همه سال تنها سه نفر كتاب‌ها را مي‌نويسند وضعيت به همين منوال خواهد بود.

در تمام دنيا موقع نوشتن كتاب يك تيم متخصص از رشته‌هاي گوناگون براي تاليف وجود دارد. مثلا حتما با يك روان‌شناس هم مشورت مي‌شود و حتي اسم او را هم در كتاب عنوان مي‌كنند.

جدا از آموزش زبان در آموزش و پرورش در كل كشور آموزش زبان در خانواده‌ها اپيدمي شده و گاهي بچه را به دو يا سه كلاس براي زبان‌هاي مختلف مي‌فرستند اين روند را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
از نظر من اين اتفاق فاجعه است. براي اينكه شما در عرض پنج يا شش سال بدون استاد مي‌توانيد دو زبان را ياد بگيريد ولي مردم در واقع نمي‌دانند كه چطور اين اتفاق مي‌افتد و راه را اشتباه مي‌روند.

در واقع مي‌خواهم بدانم اين مشكلي كه در آموزش و پرورش ما هست در بيرون هم وجود دارد يا نه آنجا مشكل حل شده؟
در آنجا مشكل كمتر است. چون فرد آنجا انگيزه بيشتري دارد.

اماحتي گاهي بيرون از سيستم آموزش و پرورش هم خانواده‌ها جواب نگرفتند.چرا؟
من حرف شما را قبول ندارم اما اينكه اين افراد كم هستند واقعيت است. يكي از ايرادها اين است كه ما آموزش را با خط الرسم به كودكان آغاز مي‌كنيم.يعني بچه چهارساله‌اي كه حروف الفباي خودمان را بلد نيست چرا بايد خط الرسم انگليسي را ياد بگيرد؟ ببينيد تحقيقات نشان داده وقتي بچه‌اي يك زبان دوم را ياد مي‌گيرد بايد از لحاظ فرهنگ خودش غني باشد كه خط الرسم و اصطلاحات زباني جز همين فرهنگ هست.

اصلا هنر نكرده ايم اگر يك بچه 4 ساله را فرستاديم كلاس زبان. در دنيا قبل از اينكه بچه زبان دوم را شروع كند مي‌رود گفتار درماني و يك تست 10 دقيقه‌اي از بچه گرفته مي‌شود. تا از نظر يادگيري جمله و غيره بررسي بشود در واقع اينطور بايد گفت 25 درصد افرادي كه زبان دوم را ياد نگرفتند به دليل اين است كه زبان اول را خوب ياد نگرفته بودند.

در اين سن بچه‌ها را بايد با نماد آشنا كرد.مثلا در روز 15 كلمه كاربردي را با آنها تمرين كنيم اينطوري و با نماد مي‌شود همزمان سه زبان را ياد گرفت.اما واقعيت اين است كه بچه‌ها توي كتاب‌هايشان مي‌خوانند كه «پاي سگ» به انگليسي چي ميشه اما «من غذا خوردم» را كه كاربردي هم هست بلد نيستند.

يك مشكل ديگه هم همان جدايي مكالمه و گرامر بود كه در بحث قبل گفتم و مورد ديگر هم استمرار دريادگيري زبان هست كه هر فردي بايد حداقل روزي 20 دقيقه حتي بدون كلاس زبان، لغت بخواند و كساني كه در پيگيري كلاس‌هايشان استمرار داشتند افراد موفق تري بودند.

ببينيد ما الان نتيجه سيستم آموزشي هستيم كه اين مراحل را طي كرديم حالا تصميم داريم زبان ياد بگيريم اما اين نسل نا اميد از يادگرفتن زبان است.آيا واقعا اميدي هست؟
حتما هست اما شما نظر من را به عنوان كارشناس مي‌خواهيد يا كسي كه به‌او اجازه مي‌دهند سيستم آموزشي را درست كند.

هرطور شما راحتيد.
خب اينطوري من خيلي چيزها را بايد حذف كنم(مي‌خندد).

ما دنبال جواب هستيم حالا به عنوان يك كارشناس نظرتان را بگوييد.
در صورتي‌كه ببينيد تجربه نشان داده ما هر وقت كمينه نگر حركت كرديم موفق بوديم.اگر ما آن ماده‌هاي اوليه را درست كنيم و آن بانك‌ها را داشته باشيم موفق خواهيم بود.مثلا برايistening بانك داشته باشيم در صورتي‌كه استادها بيشتر از يك سي دي ندارند و همه جا هم از همان استفاده مي‌كنند ولي براي تقويت مهارت شنيدن بايد حافظه كوتاه مدت در ابتدا تقويت شود.ما همه اينها را رها كرديم و به جاي نگاه روبه‌بالا يك نگاه رو به پايين داريم. در مورد كلمات هم همين است.ما مشكل كتاب نداريم چون كتاب خوب زياد داريم.ما كليد واژه‌ها را نمي‌شناسيم.در واقع ما بايد منابع آموزشي را كامل كنيم. مثلا مي‌توانيم جاي تدريس كتاب‌هاي آكسفورد گرامر را در سه صفحه خلاصه كنيم. 

ارزيابي شما از وضعيت معلمان زبان در مدارس دولتي چيست؟
به اعتقاد من معلم‌ها و اساتيد بايد كمتر كتاب محور باشند و همه چيز را نبايد ببرند توي كتاب.ما استادهاي فوق العاده‌اي داريم.استادهايي كه شايد فقط 17 يا 18 سال‌شان باشد اما مجبورند براي امرار معاش در همين مسير حركت كنند.در واقع ما يك سياستگذار خوب در ايران نداريم كه همه چيز را بومي كند.اين بومي‌سازي خيلي مهم است و به اين معنا كه بسياري از جملات و مكالمه‌ها هرگز در دنياي واقعي امروز اتفاق نمي‌افتد و در فرهنگ ما كاربردي نيستند و نبايد هم آموزش داده شوند.

حالا يك‌بار ديگر از دغدغه‌تان بگوييد اينكه الان دغدغه اصلي شما چيست؟
اينكه يك سيستم هادي وجود داشته باشد و از راه دور كنترل شود وآموزش به جاي حضوري، آنلاين و تلفني و غير حضوري صورت بگيرد.در واقع غول زبان بايد شكسته شود و همه بفهمند زبان و يادگيري آن چيزي نيست كه الان وجود دارد. 

خردسالان ازچه سني بايد آموزش را شروع كنند؟ 
ين سوال كه يك خردسال درچه سني بايد آموزش زبان دوم را شروع كند بستگي به عوامل متنوعي دارد.عواملي چون لزوم يادگيري، شرايط خانواده خردسال،وضعيت زبان مادري، ميزان رشد فكري و شخصيتي كودك، ميزان ضريب هوشي كودك و... بستگي دارد.

درابتدا بايد به اين نكته اشاره كنم كه متاسفانه بسياري ازوالدين به محض اينكه كودك‌شان به اين توانايي نايل شد كه به‌راحتي راه برود و زبان اول را(كه احتمال دارد هنوزايرادات فراواني داشته باشد) فراگرفت، كودك را ناآگاهانه در كلاس زبان ثبت نام مي‌كنند.به اعتقاد من اين تقليد ناآگاهانه والدين از يكديگر كه بايد كودك‌شان را به محض اينكه چهارسال‌شان تمام شد به كلاس زبان ببرند بدون اينكه به موارد زير توجه كنند:

دربسياري از موارد ديده شده است كه كودك درزبان مادري خودش مشكلات جدي دارد. متاسفانه برخي ازوالدين بعضي ازمشكلات واشتباهات كودكان خودرا درزبان مادري مقتضيات سني كودك خود مي‌دانند كه اين تفكراشتباهي است.

به اعتقاد من قبل ازاينكه والدين كودكان خودرا عجولانه به كلاس زبان خارجه بفرستند، لازم است كه با يك گفتاردرمان مشورت كنند و پس ازاينكه زبان مادري كودك درسطح جمله و لغت امتحان و تاييد شد، نسبت به آموزش زبان دوم اقدام كنند و با اين كار حتي مي‌توانند به‌عنوان مثال ازوجود لكنت در فرزند خود آگاه شوند وراه حلي براي آن در نظرگرفته شود. 

پرواضح است كه اگركودك در زبان مادري خود بامشكلاتي روبه‌رو باشد نتواند در زبان دوم موفقيتي در مورد تكلم زبان دوم به‌دست آورد و حتي ديده شده كه در مواردي شروع زبان دوم دراين كودكان اثر مخربي روي زبان مادري‌شان داشته است.

تحقيقات بنده موكد اين حقيقت است كه اگركودكان درزبان مادري‌شان بتوانند تا حدي غناي ادبي و فرهنگي واجتماعي كسب كنند، بهتر مي‌توانند درزبان دوم پيشرفت كنند. اين بسياركارخوبي است اگر كودكان را با اشعار زبان فارسي آشنا كنيم و باعث شويم اشعاري چند ازسعدي،مولانا،حافظ و... حفظ باشند و اين فرصت را به كودكان‌مان بدهيم كه بتوانند به اين غنا دست يابند.پس به نظرمي رسد كه به جاي تعجيل درآموزش زبان دوم به كودكان كه نتيجه مطلوبي نداشته باشد با اجازه دادن به اين بلوغ بتوان نتيجه مثبت را گرفت.

همواره اين تفكرموجود است كه والدين فرزندان را در كلاس‌هاي آموزش زبان ثبت نام مي‌كنند و براين باورند كه حضور يك ساعتي آنان در سركلاس مي‌تواند معجزه‌آسا باشد بدون آنكه درابتدا بستررابراي آنان آماده سازند.به اعتقاد من تازماني كه درجوخانواده نوعي درگيري اعضاي خانواده با زبان دوم ديده نشود كودك به سختي مي تواند با زبان دوم ارتباط برقراركند. بنابراين لازم است كه خانواده حتما ياري كند.

بسيار بايد آگاهانه با اين مسئله برخورد كرد كه كودكان ازآموزش زبان دوم متنفرنشوند و اين حس تنفرمتاسفانه دربسياري ازكودكان ديده مي‌شود وحتي سبب دوري هميشگي آنان از زبان مي‌شود لذا بايد معلم توانايي براي آنان انتخاب كرد. 

موارد فوق‌الذكر بيانگر اين حقيقت است كه جواب به اين سوال كه يك خردسال درچه سني بايد آموزش زبان دوم را شروع كند نمي‌تواند قطعي باشد و بايد شرايط كودك به‌طوراختصاصي بررسي شود اما به‌طوركلي سن هفت سالگي براي شروع آموزش زمان پيشنهاد بنده است.

برچسب ها: زبان زبان آموزی
ارسال نظرات