صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

فیلم «قرمز شدن» (Turning Red) هر چیزی را که از یک انیمیشن انتظار داشته باشید دارد و از هر جهت بی‌نقص و درجه‌یک است. داستان جذاب و حال و هوای شاد این فیلم تصویری درخشان از جنبه‌های مختلف بلوغ دخترانه را به نمایش می‌گذارد.
تاریخ انتشار: ۰۴:۰۹ - ۱۲ فروردين ۱۴۰۱
فرارو- «قرمز شدن»، اولین فیلم بلند دامی شی (Domee Shi) است؛ فیلمی سرزنده، شاد و پر از انرژی. دامی شی قبلا برای فیلم کوتاه بائو (Bao) برندۀ جایزۀ اسکار شده است و این فیلم هم اگر دو سه ماه زودتر آماده شده بود حتما یکی از مهم‌ترین شانس‌های امسال برای بردن اسکار بهترین انیمیشن می‌شد.
 
به گزارش فرارو؛ داستان فیلم در سال ۲۰۰۲ اتفاق می‌افتد و شخصیت اصلی آن یک دختر سیزده سالۀ چینی-کانادایی به اسم میلین است. میلین خیلی با اعتماد به نفس و باهوش است؛ او در مدرسه نمرات خوب و دوستان خوبی دارد و در خانه هم رابطۀ نزدیک و صمیمانه‌ای با پدر و مادرش دارد. تفریح میلین نواختن فلوت و انجام بازی تاماگوچی است. ضمن اینکه عاشق یک گروه موسیقی پاپ به اسم فورتاون هم هست (گروهی که آهنگ‌های فوق‌العاده و جذابش را بیلی آیلیش و فینس اوکانل ساخته‌اند).
اما یک روز صبح میلین از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند هورمون‌ها تغییر عجیبی در او ایجاد کرده‌اند؛ او تبدیل به یک پاندای قرمز بزرگ و پشمالو شده. میلین اول می‌ترسد و برای اینکه کسی چیزی نفهمد داخل حمام قایم می‌شود. مادرش فکر می‌کند این اولین تجربۀ بالغ شدن میلین است. البته خیلی هم اشتباه نمی‌کند، چون این «قرمز شدن» در واقع استعاره‌ای از رسیدن به بلوغ هم هست. این فیلم از ابتدا تا انتها فیلمی است دربارۀ بلوغ و مسائل مختلف این دوره از زندگی.
 
تبدیل شدن میلین به پاندا دائمی نیست. فقط هر وقت که خیلی احساساتی و هیجان‌زده شود این اتفاق می‌افتد. تازه این حالت هم قرار نیست خیلی طول بکشد، چون مادرش راهکاری تقریبا جادویی برای خلاص شدن از این طلسم بلد است.
 
در این فیلم نه تنها تجربیات و احساسات میلین در مرکز داستان قرار دارند بلکه انگار کل فیلم فضایی شبیه به شخصیت او دارد: شاداب و پرانرژی و دوست‌داشتنی. «قرمز شدن» پر از اتفاقات غیرمنتظره است. مثلا میلین بیشتر از اینکه بخواهد این تغییر را پنهان کند، آن را به عنوان یک جنبۀ تازه از وجود خودش می‌پذیرد و حتی گاهی از آن استفاده می‌کند تا دیگران را تحت تاثیر قرار بدهد. به یک معنا انگار میلین می‌تواند کنترل این تغییر را به دست بگیرد و به بهترین نحو با آن کنار بیاید.
موسیقی فیلم را لودویگ گورانسون ساخته و باید گفت که کارش فوق‌العاده و اسثنایی بوده است. جلوۀ بصری فیلم هم منحصر به فرد است به طوری که با هیچ یک از آثار قبلی کمپانی پیکسار قابل مقایسه نیست. بعضی از ویژگی‌های بصری مخصوص انیمه‌ها را می‌شود در فیلم دید، ضمن اینکه از لحاظ مضمون هم حال و هوایی آسیایی در فیلم وجود دارد.

بر خلاف ریتم تند نیم ساعت اول، بخش میانی فیلم تا حدی کندتر است، اما پایان‌بندی فوق‌العادۀ فیلم ترکیبی عالی از شکوه و احساس است. شاید کمتر انیمیشنی را بشود مثال زد که چنین پایان شورانگیز و درخشانی را به نمایش گذاشته باشد. اما با این حال و با وجود جذابیت و هیجانی که در صحنه‌های کنسرت وجود دارد، باز هم جذابیت اصلی فیلم در دیالوگ‌های احساسی و لحظات و کشف‌های شخصی‌تری است که برای میلین اتفاق می‌افتند.‌
می‌شود گفت «قرمز شدن» بهترین فیلم کمپانی پیکسار در طی سال‌های اخیر است؛ فیلمی که همه چیزش درست از کار درآمده است: شوخی‌های خنده‌دار، استعاره‌های ظریف و نیرومند، داستان جذاب، موسیقی عالی، جلوۀ بصری تماشایی، و مهم‌تر از همه مضمونی امیدوارکننده و الهام‌بخش.
ارسال نظرات