صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۳۶۳۱۱
یوگا در معنای مدرن آن کالایی است برای فروش؛ کالایی که به خاطر سابقۀ دینی‌اش، رنگ و لعابی معنوی هم به خود گرفته است؛ اما این معنویتی است که سر تا پا مادی است و هدفی ندارد جز تمرکز بخشیدن به فرد در جهت پی‌گیری نفسانی‌ترین خواسته‌هایش.
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۷ - ۱۴ فروردين ۱۴۰۱
فرارو- علیرضا اسمعیل زاده؛ امروزه یوگا به یک صنعت تبدیل شده است. عبارت (Yoga industry) را در اینترنت جستجو کنید تا ببینید چه اندازه مطلب دربارۀ این «صنعت» می‌توان پیدا کرد؛ از تغییرات حجم «بازار» در اثر بیماری کرونا گرفته تا پیش‌بینی گردش مالی این صنعت در سال‌های آینده (در همین جستجو می‌توانید ببینید که حجم بازار یوگا در سال ۲۰۱۹ حدود ۳۷ میلیارد دلار بوده و پیش‌بینی می‌شود که تا سال ۲۰۲۷ به ۶۶ میلیارد دلار افزایش پیدا کند).
 
چگونه یک روش سلوک و ریاضت که هدفش رهایی از بند نفس است می‌تواند به صنعتی جهانی تبدیل شود؟ تنها از یک طریق: با خالی شدن از هرگونه حقیقت اصیل و باقی ماندن یک پوستۀ بسیار سطحی و بی‌محتوا که بتوان آن را در هر بازاری و به هر کسی با هر فرهنگ و عقیده‌ای فروخت.
 
اما جهان مدرن در تغییر ماهیت واقعی یوگا به همین اندازه اکتفا نکرده است. مسئله فقط این نیست که یوگا به یک صنعت و ورزش تبدیل شده باشد. مسئلۀ مهم‌تر و عجیب‌تر این است که این پوستۀ توخالی همچنان ادعای نوعی «معنویت» را هم دارد. در واقع این آن چیزی است که یوگا را خاص و «پر فروش» می‌کند: ورزشی که در عین حال نوعی تمرین معنوی هم هست. این حقیقتا نوعی شعبده‌بازی و تردستی شگفت‌انگیز است: ایجاد نوعی معنویت بدون نیاز به دین؛ سلوکی بدون نیاز به خدا؛ روحانیتی بدون نیاز به اعتقاد به روح.
 
وضعی که امروزه یوگا دچار آن شده است را با یک مثال می‌شود روشن‌تر کرد. وضو گرفتن بخشی از مناسک مربوط به اقامۀ نماز در اسلام است. کلیت این مناسک هدفش اظهار بندگی نسبت به خداوند و حفظ ارتباط روحانی با خالق است. صرف وضوی بدون قصد نماز هم تنها زمانی در چارچوب اعتقاد اسلامی دارای ارزش است که همراه با قصد تقرب انجام شده باشد. حالا فرض کنید یک نفر بدون اینکه اعتقادی به خدا یا اسلام داشته باشد، ورزشی به وجود بیاورد به اسم «وضو»؛ ورزشی که در آن روزی پنج بار باید با حرکاتی خاص و ترتیبی خاص، اعضای خاصی از بدن را با آب شستشو داد.
 
فرض کنیم که از مخترع این ورزش بپرسیم هدف از آن چیست و او پاسخ بدهد که این ورزش شما را به نوع خاصی از پاکیزگی جسمانی می‌رساند که با نوعی پاکیزگی روحانی هم همراه است، بدون اینکه نیاز به هیچ اعتقاد دینی خاصی باشد. یوگای مدرن دقیقا چنین چیزی است. معنویت یوگای مدرن همانقدر غیرمعنوی و دروغین است که احساس طهارت روحانی از وضوی بی‌نماز و بی‌اعتقاد.
 

یوگای مدرن؛ معنویتی مادی

در واقع وقتی یوگای مدرن از معنویت و تعالی صحبت می‌کند منظورش چیزی دقیقا در جهت عکس هدف یوگای حقیقی است. البته یوگای مدرن هم واقعا یک جور «سلوک» و طی طریق است. اما وقتی از اعتقاد به خدا صرف نظر شده باشد این سلوک به کدام سمت خواهد بود و این طی طریق به کجا می‌رسد؟ دقیقا به سمت لذت مادی و خواسته‌های نفسانی شخصی. همۀ مرشد‌های یوگای مدرن مثل یوجندرا (Yogendra) و کووالایاناندا (Kuvalayananda) و اییِنگار (Iyengar) و دیگران، یوگا را به عنوان یک تمرین فیزیکی و ذهنی درمانگر معرفی کردند. فرناندو پاگس رویز (Fernando Pages Ruiz) در مقالۀ «میراث کریشناماچاریا» (Krishnamacharya's Legacy) از شاگردان کریشناماچاریا (که به پدر یوگای مدرن معروف است) نقل می‌کند که او می‌گفت چشمهایتان را ببندید و «به خدا فکر کنید؛ اگر خدا نه، به خورشید؛ اگر خورشید نه، به والدینتان». از نظر او کافی بود که به چیزی بزرگتر از خودمان فکر کنیم. تنها چیز مهم به دست آوردن تمرکز و توانایی کنترل ذهن برای دنبال کردن اهدافی است که در زندگی داریم. این که این تمرکز را از راه فکر کردن به خدا به دست می‌آوریم یا فکر کردن به خورشید مهم نیست.
 
یوگای مدرن قرار است اضطراب و استرس را از بین ببرد، تمرکز را افزایش بدهد، سلامتی بدن را حفظ کند و افکار و احساسات منفی را دور کند. همۀ این‌ها برای چه؟ برای این که شادتر و سالم‌تر زندگی کنیم و بیشتر از زندگی لذت ببریم و بدون اینکه حواسمان پراکنده شود بتوانیم خواسته‌ها و اهدافی را که خودمان برای زندگی خودمان در نظر گرفته‌ایم بهتر دنبال کنیم.
 
نمی‌خواهم بپرسم که واقعا یوگا به این نتایج می‌رسد یا نه؟ شاید برسد. نمی‌خواهم بپرسم این شادی و لذت دقیقا چه معنایی دارند و چه جور شادی و لذتی هستند. چیزی که باید بپرسیم این است که در این میان دقیقا چه چیزی «معنوی» است؟ اگر ما هر چیزی را که باعث آرامش بیشتر و لذت بردن بیشتر از زندگی می‌شود معنوی بدانیم، این تنها به این دلیل است که معنای معنویت را عوض کرده‌ایم. این اتفاقی است که در جهان معاصر افتاده است. مبنا و پایۀ فلسفی یوگای مدرن آن چیزی است که دقیقا می‌شود آن را «هواپرستی» نامید. وقتی به جای خداوند، به پرستش آرزو‌های شخصی و لذت مادی رو آورده باشیم، می‌توانیم تلاش برای تمرکز و آرامش را هم «معنویت» و سلوک تلقی کنیم.
 
آرامش و تمرکز چیز‌های خوبی هستند. اما خیلی چیز‌های «خوب» هستند که لزوما «معنوی» نیستند. اگر یوگا از طریق تمرینات فیزیکی همان کاری را می‌کند که دارو‌های اعصاب به روشی شیمیایی انجام می‌دهند، چرا باید یکی از آن‌ها را معنوی بدانیم و دیگری را نه؟ یوگای مدرن همانقدر معنوی است که قرص دیازپام. البته شعبده‌بازی جهان معاصر ما حتی به این مرتبه هم رسیده است که در بعضی از نسخه‌های معنویت (مثل آنچه که کارلوس کاستانِدا تبلیغش را می‌کرد) حتی مواد مخدر هم صاحب نقش و جایگاهی در سفر‌های معنوی شده‌اند.
 

یوگای اصیل؛ ریاضتی برای رهایی از نفس

اما یوگای اصیل یا سنتی که در دل فرهنگ و آیین‌های باستانی هندی جای دارد چه هدفی را دنبال می‌کند و چرا باید آن را متفاوت از یوگای مدرن بدانیم؟ برای اینکه به سرچشمه رفته باشیم و به اصل مطلب اشاره کرده باشیم می‌توانیم سراغ کتاب «بهاگاواد گیتا» برویم که یکی از ارزشمندترین آثار سنت مذهبی هندو است.
کتاب گیتا شرح گفتگویی میان خداوند (کریشنا) و جنگاوری به نام آرجونا است. در این گفتگو کریشنا راه حقیقت و نجات را به آرجونا تعلیم می‌دهد. آرجونا می‌خواهد از بند «کارما» رها بشود. یعنی نمی‌خواهد اعمالی که در زندگی انجام می‌دهد، به واسطۀ پیوندی که میان او و دنیا ایجاد می‌کنند، باری بر روی دوش او بشوند و او را از نجات و رستگاری محروم کنند. می‌خواهد به کلی از نتیجۀ اعمال آزاد بشود. اما فکر می‌کند شیوۀ درست رها شدن از کارما کار نکردن است؛ فکر می‌کند بهتر است در میدان جنگ کمانش را زمین بگذارد تا گرفتار کارما نشود.
 
اما کریشنا به او می‌گوید کار نکردن راه رهایی نیست بلکه او می‌تواند برای رهایی از راه یوگا برود. اما یوگا چیست؟ جان کلام کریشنا این است: «یوگا هنر کار کردن است، اما نه برای ثمری که دارد؛ به دنبال ترک عمل هم نباش؛ عمل کن و از نتیجه چشم بپوش؛ دل از پیروزی و شکست فارغ کن؛ همین فراغ دل است که یوگا نامیده می‌شود». یوگا بر طبق این متن دقیقا به معنی عمل بر حسب تکلیف و وظیفه است؛ کار کردن برای خداوند بدون اینکه به نتیجۀ آن اندیشیده شود. در ادامۀ متن نیز می‌گوید آن کسی به این مقام می‌رسد «که از خواهش‌ها و آرزو‌ها گذشته باشد و از «من» و «مال من» آزاد شده باشد؛ این است مقام الهی؛ کسی که این روش را به کار ببندد، حتی اگر در آخرین لحظۀ زندگی باشد، به نیروانای خداوند دست می‌یابد».
 
پس اصل و اساس فلسفی و دینی یوگای اصیل، آزاد شدن از همۀ تعلقات نفسانی و دل سپردن به آن چیزی است که مورد پسند خداوند است. حالا این آزاد شدن از بند تعلقات نفسانی نیازمند مجاهدت و ریاضت است؛ باید برای دربند کردن نفس و سرکوب کردن خواهش‌های سرکش نفسانی متوسل به مناسک و آیین‌هایی دشوار شد (همانطور که در همۀ ادیان چنین ریاضت‌هایی از قبیل روزه و شب‌زنده‌داری وجود دارد). این ریاضت‌ها و مجاهدت‌ها همان چیزی است که در سنت هندی عموما به عنوان یوگا شناخته می‌شود.
 
در طی زمان، شیوه‌های مختلفی از «یوگا» (از جمله یوگای پاتنجلی) در سنت هندی به وجود می‌آید که ساختار و هدف همۀ آن‌ها یک چیز است: ریاضت دادن نفس برای رسیدن به مقام رضایت و قرب الهی.
 
همۀ مکاتب سنتی هندی، حتی آن‌هایی (مثل مکتب بودایی و فلسفۀ سانکهیا) که خداوند را به عنوان یک موجود شخصی در نظر نمی‌گیرند، در این امر اتفاق نظر دارند که یوگا راهی برای لذت بردن از زندگی مادی و مسیری برای دست‌یابی به موفقیت‌های شخصی نیست بلکه دقیقا برعکس، وسیله‌ای برای رها شدن از هر چیزی است که به «شخص» انسان مربوط است.
 

کلام آخر

یوگا (که در لغت احتمالا همریشه و هم‌معنی با کلمۀ فارسی «یوغ» و کلمۀ انگلیسی «Yoke» است) در معنای سنتی و اصیل خود راهی برای دربند کردن نفس و پیوند دادن انسان با حقیقت کلی الهی است. یوگا ندیدن خود و فارغ شدن از نتیجۀ اعمال در سرسپردگی به تکلیف و وظیفه‌ای است که خداوند بر عهدۀ انسان می‌گذارد. مناسک و اعمالی که با عنوان یوگا انجام می‌شوند هم (از قبیل اشکال متفاوت نشستن و تنفس) ریاضت‌هایی هستند که هدفشان رهایی از نفس و سرکوب خواهش‌های سرکش جسمانی است. اما جهان مدرن این توانایی را دارد که آموزه‌ها و مناسک سنتی و اصیل را در چارچوب نگاه دنیوی خود جذب کند، آن‌ها را از محتوای اصلی‌شان تهی کند و نهایتا چیزی کاملا وارونه بیافریند. یوگا یکی از شاخص‌ترین صحنه‌های این تردستی است. یوگا در معنای مدرن آن کالایی است برای فروش؛ کالایی که به خاطر سابقۀ دینی‌اش، رنگ و لعابی معنوی هم به خود گرفته است. اما این معنویتی است که نیازمند هیچ اعتقاد واقعی و هیچ سلوکی به سمت قلمرو غیرمادی نیست؛ معنویتی که عمیقا مادی است و هدفی ندارد جز تمرکز بخشیدن به فرد در جهت پی‌گیری نفسانی‌ترین خواسته‌هایش.
ارسال نظرات