صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

«کشور خدا» (God's Country) فیلمی مهیج دربارۀ زنی رنگین‌پوست و تنهاست که باید یک‌تنه از ملک شخصی خود در برابر حضور غیرقانونی دو شکارچی دفاع کند. منظره‌های زیبا و داستان پرمضمون و جذاب این فیلم را به اثری تماشایی تبدیل کرده است.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۰۶ فروردين ۱۴۰۱
فرارو- «کشور خدا» اولین فیلم بلند جولیان هیگینز، فیلمی مهیج و وسترن‌گونه است که با اقتباس از داستان کوتاه «نور زمستانی» لی بورک ساخته شده. داستان فیلم دربارۀ استاد دانشگاهی است که وارد نبرد با دو شکارچی می‌شود که به صورت غیر قانونی وارد ملک او شده‌اند.
 
به گزارش فرارو؛ ساندرا زنی غمگین و تنها است که به تازگی مادرش را از دست داده. او یک استاد رنگین‌پوست دانشگاه است که به تنهایی در منطقه‌ای دورافتاده زندگی می‌کند. همین مقدمه کافی است که احساس ناامنی را به بیننده منتقل کند، زیرا آمریکا آنقدر که برای سفید‌ها جای امنی است برای رنگین‌پوستان نیست. در واقع همین ناامنی بوده که رنگین‌پوستان آمریکا را در مناطق خاصی دور هم جمع کرده است. اما دلیل اینکه ساندرا چنین جایی را برای زندگی انتخاب کرده این است که او قبلا به عنوان پلیس در نیواورلئان کار می‌کرده و زنی سرسخت و بی‌باک است.
بعد از اینکه دو شکارچی وارد ملک او می‌شوند، ساندرا در روز اول پیغامی روی کامیون آن‌ها می‌گذارد که این یک ملک شخصی است و آن‌ها باید جای دیگری برای اقامت پیدا کنند. ولی این باعث نمی‌شود که آن‌ها از ملک ساندرا بیرون بروند. این آغاز یک نبرد فرسایشی یک‌هفته‌ای میان آن‌هاست. روز دوم ساندرا سعی می‌کند خودش کامیون را بیرون ببرد، اما آن‌ها با کمان تیری به در خانۀ ساندرا پرتاب می‌کنند.
 
بعد از این ساندرا به کلانتر اطلاع می‌دهد، اما او به ساندرا می‌گوید که بهتر است خودش موضوع را با شکارچی‌ها حل کند. در واقع محیط این منطقه که اکثریت جمعیتش سفیدپوستان هستند باعث شده که خود کلانتر هم مثل ساندرا در نظر مردم غریبه به نظر برسد. اما بعد از اصرار ساندرا، او به همراه کلانتر سراغ شکارچی‌ها می‌روند. این باعث می‌شود که نبرد آن‌ها به سطح بالاتری برود.
 
این فیلم با ظرافت زیادی به مسائلی مثل تبعیض‌های جنسیتی و نژادی و مسائل قانونی دربارۀ حق مالکیت پرداخته است. در واقع هیگینز با تبدیل شخصیت مرد داستان «نور زمستانی» به یک زن رنگین‌پوست، مضمون و معنای کاملا تازه‌ای به داستان بخشیده است. لحظات آرام‌تر و بی‌هیاهوتر فیلم به نحو دلپذیری با موسیقی زیبای جیمز آلن و فیلمبرداری هنرمندانۀ اندرو ویلر ترکیب شده است. جلوۀ بصری فیلم به خاطر استفادۀ درست و به جا از منظره‌های وسیع ایالت مونتانا بسیار درخشان است.
 
موقعی که ساندرا همراه سگش دارد در جنگل حرکت می‌کند، قله‌های برفی و دره‌ها منظرۀ گیرا و مسحورکننده‌ای را در پس زمینه شکل می‌دهند و زیبایی آن‌ها تضاد زیبایی را با بازی خطرناکی که در دل داستان در جریان است پدید می‌آورد. بازی ظریف و باورپذیر تاندی نیوتن در نقش ساندرا هم به جذابیت و کشش فیلم اضافه کرده است.
 
در هفتمین روز از این نبرد، ساندرا بیش از هر زمان در برابر آن دو متجاوز احساس تنهایی می‌کند و می‌شود بوی فاجعه را از حال و هوای فیلم استشمام کرد. شاید بیننده بتواند پایان ماجرا را حدس بزند، اما با این‌حال این فیلم همچنان یک ماجراجویی پرکشش و پرتعلیق است.
 
  • کارگردان: جولیان هیگینز (Julian Higgins)
  • فیلمنامه‌نویسان: جولیان هیگینز، شای آگبونا (Shaye Ogbonna)
  • بازیگران: جفرسون وایت (Jefferson White)، تاندی نیوتن (Thandiwe Newton)، جوریس جارسکی (Joris Jaresky)
  • امتیاز: ۷.۱/۱۰
ارسال نظرات