صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۲۹۲۹۰
از دلایل دیگر مشارکت نکردن کارکنان احساس عدم‌تعلق به سازمان متبوع خود است که کارکنان را از خلاقیت و مشارکت در تصمیم‌گیری‌های سازمان دور می‌سازد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۷ - ۳۰ دی ۱۴۰۰

بسیاری از دانشمندان علم مدیریت، استقرار مدیریت مشارکتی در سازمان‌ها را مثبت ارزیابی کرده و معتقدند این مدیریت مشارکتی در سازمان‌ها باعث سهیم کردن کارکنان در قدرت و اختیار می‌شود. به این معنی که کارکنان سازمان، با احساس مسوولیت خود در هنگام مواجه شدن با تصمیم‌گیری‌های مشارکتی، سعی می‌کنند با تمام قوا راهکار‌های خردگرایانه بر پایه دانش و تجربه ارائه داده و با توجه به قدرت و اختیار قانونی که از سوی مدیریت مشارکت جو به آنان تفویض شده بهترین راهکار‌ها را ارائه کنند و از این طریق کارکنان در پیشبرد اهداف سازمان و سرنوشت خویش دخیل می‌شوند.

مشارکت کارکنان در تصمیم‌گیری‌های سازمان‌ها

به گزارش دنیای اقتصاد، مدیریت مشارکتی فرصت پیشرفت برای تمامی کارکنان حتی لایه‌های پایین را فراهم می‌آورد و این مهم باعث شنیده شدن صدای دیگران می‌شود، کسانی که دارای تجربه و دانش کافی در کار هستند، اما صدایشان هیچ‌گاه شنیده نمی‌شود، اما با مدیریت مشارکتی این راه هموار شده و صدای دیگران نیز شنیده می‌شود و همین امر موجب می‌شود که حاشیه‌نشینی ناتوانان در سازمان‌ها از بین برود و در نهایت فرهنگ سکوت را در هم می‌شکند.

مشارکت، سکوت را از میان برمی دارد و راه برای پدیدار شدن سرمایه‌های فکری هموار می‌گرداند و البته که با افزایش مشارکت کارکنان در تصمیم‌گیری‌ها، شفافیت و منافع سازمان نیز ارتقای یافته و موجب می‌شود تصمیمات فردی به شکل قابل‌توجهی کاهش یابد.

گیلز از دانشمندان مدیریت اعتقاد دارد مشارکت دارای درجاتی به شرح:

سهیم شدن در اطلاعات، مشورت با کارکنان، تصمیم‌گیری مشارکتی و خود مدیریتی است.

در این رویکرد مدیریت کاملا به کارکنان اعتماد داشته و حق تصمیم‌گیری و انتخاب به همراه مسوولیت را به کارکنان تفویض می‌کند و کارکنان با اختیار و مسوولیت در مورد مسائل تصمیم‌گیری می‌کنند.

استقرار نظام تصمیم‌گیری مشارکتی در سازمان‌ها مزایای زیر را به همراه خواهد داشت:

افزایش میزان بهره‌وری: بدون شک کارکنان به دلیل ارتباط مستقیم با کار و لمس کمبود‌ها و مشکلات ناشی از این کمبودها، راهکار غلبه بر مشکلات را نیز می‌دانند و هنگام مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها با درنظر داشتن مشکلات یاد شده تصمیم‌گیری می‌کنند و باعث افزایش بهره‌وری درکار می‌شوند.

تقویت روح خلاقیت، حس مسوولیت و دانش در کارکنان

مشارکت دادن در امور تصمیم‌گیری باعث بروز خلاقیت کارکنان و حس مسوولیت درمیان آن‌ها شده و آن‌ها را از حالت خمودگی و اجرا کننده‌های محض تصمیمات مافوق خارج می‌کند و در عین حال اینک موجب انجام صحیح کار‌ها و افزایش سطح مطالعات به واسطه تلاش برای ارائه بهترین پیشنهاد‌ها خواهد شد.

افزایش توان کارکنان وارتقای مردم‌سالاری

مشارکت کارکنان در تصمیم‌گیری‌های سازمان باعث توانمند‌سازی آنان، افزایش رقابت سالم، دموکراسی در سازمان و دوری از خود محوری و استبداد مدیران شده ومردم‌سالاری را در سازمان‌ها تقویت می‌کند.

تلفیق منافع فرد و سازمان

مشارکت کارکنان باعث احساس مالکیت کارکنان در سازمان می‌شود و همین امر باعث می‌شود کارکنان منافع سازمانی را بر منافع شخصی ترجیح داده، زیرا باور دارند موفقیت سازمان موفقیت کارکنان را نیز در برخواهد داشت و این احساس باعث تلفیق منافع فرد و سازمان می‌شود.

تقویت هم‌گرایی، انجام کار‌های گروهی و شفاف‌سازی

در صورت مشارکت موثر کارکنان در تصمیم‌گیری‌ها، همگرایی و انجام کار‌های گروهی به واسطه نتایج مثبت حاصل از آن تقویت شده و با گردش صحیح اطلاعات موجب شفاف‌سازی و اتخاذ مناسب‌ترین تصمیمات خواهد شد.

ثبات شغلی و کاهش تغییر شغل

معمولا تعدادی از کارکنان سازمان‌ها به دلیل عدم‌توجه مدیر بالاسری به توانمندی و خلاقیت آن‌ها پس از مدتی سرخورده شده و درخواست جابه‌جایی یا تغییر شغل می‌دهند که این موضوع با پیاده‌سازی واقعی نظام مشارکتی و استفاده از مدیران مشارکت‌پذیر قابل رفع بوده و کمک زیادی به ثبات شغلی در سازمان‌ها می‌کند.

اما چرا باوجود محاسن متعدد در نظام تصمیم‌گیری مشارکتی و تجربه موفق بسیاری از کشور‌های توسعه‌یافته در کشور ما نظام تصمیم‌گیری مشارکتی کمرنگ بوده و توجه چندانی به آن نمی‌شود؟

عمده‌ترین دلایل عدم‌مشارکت کارکنان در تصمیم‌گیری‌های سازمان‌های امروزی عبارتند از:

ضعف مدیریت

یکی از عوامل عدم‌مشارکت کارکنان در تصمیم‌گیری‌ها ضعف مدیریت و نوع نگاه از بالای آنهاست، مدیران سازمان به دلایل زیادی از جمله عدم‌اعتقاد و اعتماد به زیردستان و تمامیت خواهی، خود‌محوری و... حاضر نیستند دیگران را در تصمیم‌گیری‌های سازمان شرکت دهند و این امر باعث خودمحوری و تصمیم‌های آنی و بی‌ثمر و حتی زیانبار که عواقب بلندمدت و حتی در موارد بسیاری رکود سازمان‌ها را دربردارد موجب می‌شود.

عدم‌احساس تعلق کارکنان به سازمان‌ها

از دلایل دیگر مشارکت نکردن کارکنان احساس عدم‌تعلق به سازمان متبوع خود است که کارکنان را از خلاقیت و مشارکت در تصمیم‌گیری‌های سازمان دور می‌سازد.

مغایر بودن اهداف و منافع فرد و سازمان

کارکنان قبل از ورود به سازمان باید اهداف سازمان را بشناسند و سعی کنند جذب سازمان‌هایی شوند که با اهدافشان همسو هستند.

فقدان انگیزش

یکی دیگر از دلایل مشارکت‌نکردن کارکنان عدم‌عوامل انگیزشی در سازمان‌ها است.

عدم‌ایجاد یک بستر فرهنگی

عدم‌بستر‌سازی در جامعه در خصوص مشارکت عمومی یکی دیگر از دلایل مشارکت کارکنان در جامعه است که این بستر باید ابتدا در خانواده، مدارس، دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی ایجاد و افراد مشارکت‌جو در جامعه تربیت شوند و در فرد نهادینه شود که در امور مشارکت کند و همین فرد در آینده مدیری مشارکت‌جو یا کارمندی مشارکت‌کننده در امور باشد.

کمبود آموزش‌های لازم

عدم‌آموزش در سطح عمومی جامعه و نگاهی که مدیران کشور در حال توسعه به امر آموزش دارند از دلایل دیگر عدم‌مشارکت کارکنان بوده؛ چراکه معمولا در این خصوص نگاه هزینه‌ای به آموزش است؛ در حالی که همین امر در کشور‌های توسعه‌یافته نگاه سرمایه‌ای به امر آموزش بوده و موجب شده از اثرات آن نیز به نحو مطلوبی بهره‌مند شوند.

محرمانه بودن بعضی طرح‌ها درسازمان‌ها

از دلایل دیگر این عدم‌مشارکت، استفاده نکردن از ظرفیت سازمان است که به دلایلی بعضی از طرح‌ها را محرمانه کرده و از مشارکت کارکنان جلوگیری می‌کند. در پایان می‌توان نتیجه‌گیری کرد عدم‌انگیزه در کارکنان باعث روز مرگی‌کاری، اتلاف وقت و عدم‌رغبت به خلاقیت و افکار نوین در سازمان‌ها می‌شود، اما می‌توان با اجرایی کردن صحیح نظام تصمیم‌گیری و مدیریت مشارکتی، روز به‌روز شاهد بالا رفتن کیفیت کار، پیشرفت سازمان، توسعه محصولات و خدمات شد که همین امر باعث افزایش میزان انگیزش و علاقه‌مندی کارکنان به واسطه بهره‌مندی از این رشد و توسعه بوده و کاهش ترک خدمت، غیبت و تاخیر در کار را در پی خواهد داشت.

ارسال نظرات