صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

شما مشغول تماشای یک فیلم هستید و حسابی با ماجرا‌های آن درگیر شده‌اید. فیلم به پایانش نزدیک شده و شما منتظرید سوال‌هایی که برایتان پیش آمده پاسخ داده شوند و گره‌های داستان حل شوند. اما ناگهان اتفاقی می‌افتد که بیش از آنچه انتظارش را داشتید غافلگیرتان می‌کند.
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۲ - ۰۶ دی ۱۴۰۰
فرارو- یکی از تجربه‌های لذتبخش در دیدن فیلم این است که ناگهان یک چرخش ذهنی در داستان اتفاق بیافتد. یعنی در جایی از فیلم یا داستان ناگهان معلوم شود که همۀ آنچه که تا کنون دیده‌اید یا خوانده‌اید تصویری وارونه از واقعیت بوده و حقیقت اساساً چیز دیگری است. فیلم جزیرۀ شاتر را به یاد بیاورید. در این فیلم ما دیکاپریو را به عنوان یک کارآگاه می‌بینیم که در یک بیمارستان روانی مشغول تحقیق دربارۀ یک جرم است. اما در اواخر فیلم می‌فهمیم که آنچه دیده‌ایم فقط توهمات دیکاپریو بوده است و او خودش در واقع یکی از بیماران آن بیمارستان روانی است. این یک چرخش ذهنی است.

به گزارش فرارو؛ چرخش‌های ذهنی اگر خوب از کار دربیایند ارزش فیلم را واقعا بالا می‌برند و تجربۀ فوق‌العاده لذتبخشی برای مخاطب ایجاد می‌کنند که احتمالا هرگز از یاد نخواهد برد. اگر هم خوب از کار نیایند می‌توانند حتی ارزش‌های موجود در بقیۀ فیلم را بی‌اثر و محو کنند. در اینجا فهرستی از نه فیلم را آماده کرده‌ایم که قصد داشته‌اند غافلگیر کننده باشند و چرخش ذهنی در مخاطب ایجاد کنند. بعضی از این فیلم‌ها واقعا در غافلگیری موفق بوده‌اند و بعضی‌ها هم نه.

۱. فیلم کمپ اقامت شبانه (Sleepaway Camp) (۱۹۸۳)

در سال ۱۹۷۵ برای یک قایق تفریحی در نزدیک یک کمپ اقامتی تصادف بدی اتفاق می‌افتد. هشت سال بعد، آنجلا، دختری که از آن تصادف جان سالم به در برده برای اولین بار به یک اردوی اقامت شبانه در همان نزدیکی می‌رود. در حین این اردو یک قاتل سریالی دست به جنایاتی وحشتناک می‌زند. او بچه‌ها را به هر وسیله‌ای که بتواند به قتل می‌رساند؛ با تبر یا با خفه کردن در آب یا به شیوه‌های دیگر. اما قاتل چه کسی است؟
چرخش ذهنی: قاتل خود آنجلاست، اما در آخرین صحنه‌های فیلم ما می‌فهمیم که تازه او اصلا آنجلا نیست بلکه برادرخواندۀ آنجلاست. آنجلا در تصادف قایق از دنیا رفته و مادرش پیتر را به فرزندی گرفته و با او مثل دختری که از دست داده رفتار کرده است.

این چرخش ذهنی واقعا خوب از کار درآمده و کاملا غافلگیرکننده و پیش‌بینی‌ناپذیر است.

۲. فیلم تنش شدید (High Tension) (۲۰۰۳)

دو دوست به نام‌های ماری و الکس به خانۀ ییلاقی الکس می‌روند تا مطالعه کنند. وقتی آنجا هستند یک قاتل سریالی همۀ اعضای خانوادۀ الکس را می‌کشد و نهایتا او را با خودش می‌برد. ماری در یک تعقیب و گریز طولانی دوستش را نجات می‌دهد.
چرخش ذهنی: قاتل سریالی خود ماری است که به خاطر عشق به الکس دست به جنایت می‌زند.

تا قبل از اینکه چرخش اتفاق بیافتد همه چیز درخشان است و ما با یک فیلم هیجان‌انگیز طرف هستیم. اما چرخشی که اتفاق می‌افتد تا حدی داستان را دچار نقص می‌کند و بعضی چیز‌ها مبهم باقی می‌ماند.

۳. فیلم هویت (Identity) (۲۰۰۳)

این فیلم داستان چند آدم غریبه است که در یک مسافرخانه اقامت دارند و بعد تک تک به قتل می‌رسند. در کنار این داستان ما یک قاتل سریالی را هم می‌بینیم که منتظر اعدام است.
چرخش ذهنی: معلوم می‌شود که قاتل یک آدم روانپریش ضد اجتماعی است و همۀ غریبه‌های این مسافرخانه در واقع شخصیت‌های مختلف خود او هستند. پس بیشتر فیلم در حقیقت در ذهن او جریان داشته است.

این چرخش تقریبا خوب از کار درآمده فقط مشکلش این است که کمی زود اتفاق می‌افتد و چهل دقیقۀ باقی مانده از فیلم را تا حدی لوث می‌کند.

۴. فیلم فراموش شده (The Forgotten) (۲۰۰۴)

تلی مادری است که پسرش را چهارده ماه قبل در تصادف از دست داده است. اما یک روز شوهر و درمانگرش به او می‌گویند که او اصلا پسری نداشته و دچار توهم شده است. خود تلی هم نمی‌تواند هیچ مدرکی از وجود فرزندش پیدا کند، ولی با اینحال همچنان به دنبال ردی از او می‌گردد.
چرخش ذهنی: در واقع فضایی‌ها بچۀ تلی را ربوده‌اند تا آزمایش کنند که آیا پیوند بین مادر و فرزند را می‌شود قطع کرد یا نه.

منتقدان عموما معتقدند که فیلمنامه آنقدر باورناپذیر است که واقعا نمی‌شود فیلم را جدی گرفت. پس غافلگیری‌های فیلم هم نمی‌توانند موثر و هیجان‌انگیز باشند.

۵. فیلم دهکده (The Village) (۲۰۰۴)

گروهی از مردم در قرن نوزدهم در یک دهکدۀ کوچک زندگی می‌کنند. آن‌ها هیچ ارتباطی با هیچ شهر و روستای دیگری ندارند و گفته می‌شود که موجودات عجیب و خطرناکی در جنگل‌های اطراف هستند که باعث می‌شوند کسی جرات بیرون رفتن از روستا را پیدا نکند.
چرخش ذهنی: معلوم می‌شود که زمان داستان نه قرن نوزدهم بلکه سال ۲۰۰۴ است و گروهی از آدم‌های بیزار از زندگی مدرن سال‌ها قبل تصمیم گرفته‌اند که به صورت منزوی از بقیۀ دنیا زندگی کنند. آن‌ها روستایی در جنگل ساخته‌اند و به بچه‌هایشان داستان‌هایی دربارۀ موجودات عجیب گفته‌اند تا آن‌ها هیچوقت جرات ترک روستا را نداشته باشند.

ام نایت شیامالان (کارگردان) استاد چرخش‌های ذهنی است و این فیلم را هم با فیلمنامۀ خوب و بازیگران درخشانش واقعا غافلگیرکننده و دیدنی ساخته است.

۶. فیلم شماره ۲۳ (The Number 23) (۲۰۰۷)

جیم کری در این فیلم نقش والتر اسپارو را بازی می‌کند که کتابی به اسم شمارۀ ۲۳ از نویسنده‌ای به اسم تاپسی کرتس را می‌خواند و با خواندن آن زندگیش دگرگون می‌شود. او به شدت با کتاب درگیری ذهنی پیدا می‌کند به طوری که فکر می‌کند این کتاب از روی زندگی او نوشته شده است.
چرخش ذهنی: خود والتر کتاب را نوشته است. او نامزدش را به قتل رسانده و شروع به نوشتن یک یادداشت خوددکشی کرده که تبدیل به یک کتاب شده. او از خودکشی جان سالم به در برده، اما به خاطر رنج روحی دچار فراموشی شده است.

بیشتر منتقدان این فیلم را نپسندیده‌اند و بازی جیم کری را هم ضعیف توصیف کرده‌اند. بعضی‌ها معتقدند با این فیلمنامه و این بازیگر بهتر بود که فیلمی کمدی ساخته می‌شد.

۷. فیلم زندگی پی (Life of Pi) (۲۰۱۲)

این فیلم داستان جوانی به اسم پی است که از حادثه غرق کشتی جان سالم به در برده و به وسیلۀ قایقی که یک گورخر، یک اورانگوتان، یک کفتار و یک ببر هم روی آن بوده‌اند به ساحل رسیده است. کفتار، گورخر و اورانگوتان را کشته است و ببر هم کفتار را کشته.
چرخش ذهنی: این داستان را پی که حالا در میانسالی است تعریف می‌کند. وقتی کسی که با او مصاحبه می‌کند حرفش را باور نمی‌کند، پی نسخۀ دیگری از ماجرا را تعریف می‌کند. اورانگوتان در واقع مادر پی است و گورخر هم یکی از ملوانان. کفتار هم نمادی از آشپز خشن کشتی بوده؛ بنابراین ببر خود پی بوده است.

این یک چرخش بسیار درخشان است و به شکلی فوق‌العاده به همۀ داستان فیلم معنای دوباره و تازه‌ای می‌بخشد.

۸.فیلم مرا به یاد بیاور (Remember Me) (۲۰۱۰)

این فیلم داستان دو جوان هم‌دانشگاهی است که دلباختۀ هم و درگیر تضاد‌های میان خانواده‌هایشان هستند.
چرخش ذهنی: در پایان معلوم می‌شود که داستان فیلم مربوط به سال ۲۰۰۱ است و نه ۲۰۱۰. شخصیت مرد فیلم هم در حادثۀ یازده سپتامبر کشته می‌شود.

این از آن چرخش‌هایی است که واقعا مخاطب را عصبانی می‌کند و هیچ چیز جالبی هم برای اضافه کردن به فیلم ندارد.

۹. فیلم دختر گمشده (Gone Girl) (۲۰۱۴)

همسر نیک در پنجمین سالگرد ازدواجشان گم می‌شود. مدارک و شواهد همه حکایت از این دارند که نیک همسر خودش را کشته است. در دفترچۀ خاطرات همسر نیک هم مطالبی نوشته شده که او را به مظنون درجه یک تبدیل می‌کند.
چرخش ذهنی: همسر نیک زنده و سرحال است و چون فهمیده که نیک دارد به او خیانت می‌کند، این نقشه را کشیده تا نیک را دچار دردسر کند.

اصلا عجیب نیست که کارگردانی مثل دیوید فینچر بتواند چرخش موفقی را در فیلمش ایجاد کند. همه چیز به درستی سر جای خودش قرار دارد و بازی‌ها هم بی نقص هستند.
ارسال نظرات