صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

در سال ۱۹۹۷، داستان سرگذشت حیرت‌انگیز میشا دفونسکا در همه جای دنیا سر زبان‌ها افتاد. ماجرا به کودکی او برمی‌گشت؛ زمانی که اروپا تحت اشغال نازی‌ها بود. گفته میشد که او به شکلی معجزه‌آسا از هولوکاست جان سالم به در برده است. اما بعد از منازعه‌ای که بین فونسکا و ناشر خاطراتش پیش آمد، یک بلژیکی بازمانده از هولوکاست به تحقیق دربارۀ ادعا‌های او پرداخت و حقایقی شوکه‌کننده را کشف کرد.
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۵ - ۲۵ آذر ۱۴۰۰
فرارو- اگر یک بازماندۀ هولوکاست با جزئیات کامل برای شما تعریف کند که وقتی بچه بوده، کل اروپای تحت اشغال نازی‌ها را با پای پیاده و همراه یک گلۀ گرگ‌ها سفر کرده است، آیا از او می‌خواهید که حرفش را ثابت کند؟ این یک مسئلۀ اخلاقی است که فیلم مستند سم هابکینسون بر محور آن می‌چرخد. مستند میشا و گرگ‌ها دربارۀ میشا دفونسکا و زنانی است که باعث شدند داستان باورنکردنی او در سراسر جهان پخش شود.

به گزارش فرارو؛ اولین بخش فیلم به چگونگی پخش شدن داستان دفونسکا مربوط است. در این بخش مصاحبه‌هایی با همسایه‌ها و نزدیکان میشا در ماساچوست انجام شده است. در بین این افراد از مجری‌های تلویزیون گرفته تا دوستان فونسکا که همراه او به کنیسه می‌رفته‌اند و حتی مالک یک مرکز نگه‌داری حیوانات حضور دارند و خاطراتشان را دربارۀ آن زن بلژیکی حیوان‌دوست روایت می‌کنند. همۀ آن‌ها توضیح می‌دهند که چه چیزی باعث شد کلمه به کلمۀ قصه‌های او را باور کنند.

در بین این افراد از همه جالب‌تر جین دانیل است؛ ناشری که دفونسکا را قانع کرد تا قلم بردارد و کتاب خاطراتش را با عنوان «میشا؛ خاطرات سال‌های هولوکاست» بنویسد. دانیل دربارۀ جنبه‌های مختلف همکاریش با دفونسکا توضیح می‌دهد و اینکه نهایتا به خاطر بعضی اختلاف، دفونسکا از او شکایت کرد و غرامت گرفت. در همین جا است که ناگهان همه چیز تغییر می‌کند. دانیل بعد از این اتفاق شروع می‌کند به تحقیق دربارۀ صحت ادعا‌های دفونسکا؛ کاری که شاید بهتر بود زودتر از این انجام دهد.

دانیل برای این تحقیق به سراغ یک بلژیکی دیگر بازمانده از هولوکاست به اسم اِوِلین هایندل می‌رود که اتفاقا تاریخ‌نگار هم هست. او شخصیتی جذاب و دوست‌داشتنی دارد و این فیلم به نوعی داستان او را در کنار داستان دفونسکا قرار می‌دهد تا تفاوت عمیقی را که بین اتفاقات کودکی آن‌ها وجود دارد نشان بدهد. ریتم فیلم در نشان دادن تدریجی حقایقی بسیار مناسب است. در فیلم هم از صحنه‌های بازسازی شده استفاده می‌شود و هم از ویدئو‌های ضبط شدۀ قدیمی. به جای دفونسکا هم یک بازیگر در فیلم نقش ایفا می‌کند. همۀ این‌ها باعث شده‌اند که داستان آموزندۀ این فیلم حال و هوایی خوشایند و بافتی قصه‌گویانه داشته باشد. متاسفانه در انتهای فیلم بخش‌هایی از واقعیت ماجرای دفونسکا همچنان نامعلوم باقی می‌ماند و این به خاطر شکافی است که بین زندگی او در بلژیک و زندگی بعد از مهاجرتش به آمریکا وجود دارد. با این وجود «میشا و گرگ‌ها» تصویری گیرا و آگاهی‌بخش از یک دروغ رسوایی‌آفرین است. این فیلم به مخاطبش این نکته ضروری را یادآوری می‌کند که هرگز نباید در پذیرش آنچه می‌شنود شتاب داشته باشد.

در نهایت می‌توان گفت علی‌رغم وجود شکاف‌هایی در خط روایت فیلم، سم هابکینسون مستندی تماشایی با شخصیت‌هایی جذاب، گفتگو‌هایی آگاهی بخش و ساختاری گیرا ساخته است.

  • نویسنده و کارگردان: سم هابکینسون (Sam Hobkinson)؛
  • بازیگران: لاورا لیبراتور (Laura Liberatore)، کندی اوتری (Candy O'Terry)؛
  • امتیاز: 6.7/10
ارسال نظرات