ممکن است اینگونه استدلال شود که افزایش سطح دستمزدها به رشد قدرت خرید نیروی کار، رشد مصرف، بهتر شدن وضعیت کسبوکارها و افزایش استخدامها منجر خواهد شد. این یک چرخه بسیار مثبت پدید خواهد آورد. از سوی دیگر ممکن است استدلال کنید که سطح پایینتر دستمزدها به کسبوکارها کمک میکند، تعداد بیشتری نیروی کار را استخدام کنند. برندگان امسال جایزه نوبل در رشته اقتصاد نشان دادند چطور باید به این پرسش پاسخ داد و آنها این کار را با بررسی دنیای واقعی انجام دادند.
یکی از مهمترین مسائل در علوم اجتماعی نحوه مطالعه علت و معلول است. برای مثال این پرسش مطرح است که مهاجرت چه تاثیری بر اشتغال و دستمزدها دارد؟ پاسخ دادن به این پرسشها آسان نیست، زیرا با آنکه مهاجرتها انجام میشود شما نمیتوانید بگویید اگر مهاجرت کمتر بود، چه اثری بر اقتصاد داشت؛ بنابراین نمیتوانید وضعیت را با چیزی مقایسه کنید، اما دیوید کارد استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا برکلی با روشی جدید به حل این مساله کمک کرده است.
او نشان داده شما با استفاده از آزمایشهای طبیعی میتوانید به پرسشها درباره علت و معلول پاسخ دهید. برای مثال به سوال نحوه اثرگذاری افزایش سطح دستمزدها بر اشتغال فکر کنید.
دهه ۱۹۹۰ در آمریکا باور عمومی این بود که هر افزایش در سطح دستمزدها سبب رشد نرخ بیکاری میشود، زیرا هزینه دستمزد کسبوکارها را بالا میبرد، اما آقای کارد نشان داد این باور لزوما صحیح نیست. او با دوست خود یعنی آقای کروگر که در سال ۲۰۱۹ در ۵۸ سالگی درگذشت راهی برای آزمایش این ایده یافتند، اما تجربه طبیعی چیست؟ سال ۱۹۹۲ حداقل دستمزدها در ایالت نیوجرسی بالا برده شد و سبب شد این ایالت بالاترین حداقل دستمزدها در آمریکا را داشته باشد.
قانون افزایش حداقل دستمزد با مخالفت شدید صاحبان کسبوکار مواجه شد. پرسش این بود که چطور میتوان تاثیر این افزایش را ارزیابی کرد و صرفا مطالعه بازار کار نیوجرسی بهاندازه کافی آگاهی بخش نبود. زیرا متغیرهای بسیار زیادی میتوانند در یک دوره زمانی بر یک بازار کار تاثیر بگذارند.
اما کارد و کروگر یک راه پیدا کردند. آنها میدانستند که در ایالت همجوار یعنی پنسیلوانیا تغییری در حداقل دستمزد ایجاد نخواهد شد. آنها استدلال کردند که، چون وضعیت اقتصادی شرق پنسیلوانیا بسیار شبیه وضعیت اقتصاد نیوجرسی است آنها میتوانند یک آزمایش طبیعی انجام دهند.
آنها میدانستند که دو بازار کار بسیار مشابه وجود دارد، اما همچنین میدانستند که یک گروه کنترل یعنی پنسیلوانیا وجود دارد که هیچ تحولی قرار نیست در آن رخ دهد و یک گروه آزمایش یعنی ایالت نیوجرسی وجود دارد که در آن هیچ متغیری تغییر نمیکند بهجز حداقل دستمزدها، بنابراین آنها در دو ایالت، ۴۲۰ رستوران فستفود را قبل و پس از افزایش حداقل دستمزدها بررسی کردند و آنچه آنها یافتند، باورهای اقتصادی را به چالش کشید.
پیشبینی تئوریهای متعارف اقتصادی این بود که افزایش حداقل دستمزدها سبب میشود از فرصتهای شغلی کاسته شود، اما تحقیقات کارد و کروگر نشانداد فرصتهای شغلی در رستورانهای نیوجرسی نسبت به پنسیلوانیا ۱۳درصد افزایش یافت. یافتههای این دو اقتصاددان مورد استقبال همه قرار نگرفت.
تحقیق آنها به این نتیجه نرسید که افزایش حداقل دستمزدها سبب رشد اشتغال میشود. اما آنها این باور را که افزایش حداقل دستمزدها همیشه سبب افزایش نرخ بیکاری میشود به چالش کشیدند. در واقع آنها بحثی احساسی در حرفه اقتصاد بهراه انداختند.
جیمز بوکانان، اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه نوبل از اینکه یک قانون بنیادی اقتصاد جهانشمول نباشد بهشدت انتقاد کرد. او سال ۱۹۹۶ در مقالهای در والاستریتژورنال نوشت: «رابطه بین مقدار تقاضا و قیمت یک اصل اساسی در اقتصاد است و این پیش فرض در آن نهفته است که رفتار بشر بهاندازه کافی عقلانی هست که بتوان پیشبینیهایی درباره آن انجام داد. درست همانطور که هیچ فیزیک دانی ادعا نمیکند آب سر بالا میرود هیچ اقتصاددانی که برای خود احترام قائل است نمیتواند ادعا کند که افزایش حداقل دستمزدها سبب افزایش اشتغال میشود. چنین ادعایی اگر جدی گرفته شود، به معنای انکار نقش حداقل دستمزد در اقتصاد است.»
در هر حال تحقیقات آقای کارد و کروگر نشان داد چطور مسائل در علوم اجتماعی را میتوان با استفاده از آزمایشهای طبیعی حل کرد و روششناسی آنها به تحولی بزرگ در تحقیقات تجربی در اقتصاد منجر شد. طی سالهای اخیر تحقیقات بسیار زیادی به روش مشابه در حوزههای مختلف اقتصاد انجام شده است.