یک کارشناس مسائل غرب آسیا میگوید: از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران تاکنون، محور و کانون اصلی سیاستهای منطقهای کشور در خاورمیانه و غرب ایران بوده است. به عبارت عینی تر در دهه ۱۳۶۰، به خاطر موضوع جنگ تمرکز ایران بر عراق و کشورهای حامی بغداد متکی بود. پس از پایان جنگ در دوران سیاست تنشزدایی، بار دیگر بهبود روابط با کشورهای عرب منطقه در کانون توجه قرار داشت. با اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ و تحولات موسوم به بیداری اسلامی در سال ۲۰۱۱، تمرکز یادشده شدت پیدا کرد. در تمام این مدت بهصورت موردی و مقطعی به دیگر مناطق پیرامونی ایران توجه و نگاه می شد.
به گزارش ایسنا، فاطمه نکولعل آزاد کارشناس مسائل غرب آسیا و پژوهشگر موسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران در یادداشتی آورده است: دلیل اصلی تمرکز بر محیط پیرامونی ایران در غرب کشور این بود که یا بر مبنای شواهد عینی و یا بر مبنای برداشت و تصور تصمیم گیران جمهوری اسلامی ایران این ارزیابی وجود داشت که تهدید علیه منافع و امنیت کشور در غرب کشور قرار دارد و یا اینکه منافع اسلامی و انقلابی ایران در محیط غرب آسیا بیشتر قابلیت و پتانسیل تحقق دارد. تمرکز و توجه یادشده بر کشورهای، چون عراق، عربستان، سوریه، لبنان و موضوع فلسطین سبب شد که نسبت به تحولات در حال وقوع در دیگر مناطق غفلت صورت گیرد. با توجه به تحولات صورت گرفته و تحولات در حال وقوع ضروری است بخشی از توجه دستگاه سیاستگذاری کشور بر مناطق دیگر مانند منطقه قفقاز، آسیای مرکزی، افغانستان و پاکستان در شرق کشور و برخی کشورهای دیگر متمرکز شود.
در شرق ایران و مشخصاً در کشورهای، چون پاکستان و افغانستان تحولاتی در حال وقوع است که بدون شک منافع و امنیت ایران را تحت تأثیر خود قرار می دهد. پاکستان امروزه به یکی از اصلیترین متحدان چین تبدیل شده است و بدون شک مهمترین متحد چین در دنیای اسلام است. پاکستان از طریق چین موفق به توسعه بندر گوادر و کاهش نقش بندر چابهار شده است. این کشور با کمک به غلبه طالبان بر افغانستان عملاً سبب کاهش اهمیت و جذابیت بندر چابهار برای هندوستان شده است؛ زیرا هندوستان مایل به توسعه این بندر در مقابل بندار گوادر پاکستان بود. اهمیت توسعه بندر چابهار تا بدان جا بود که ایالاتمتحده سرمایه گذاری هند در این بندر را از تحریمهای خود معاف کرده بود. علاوه بر این، امروز پاکستان به دنبال تأمین گاز مورد نیاز خود از ازبکستان و از طریق خاک افغانستان است. با غلبه طالبان بر افغانستان، اسلام آباد هم اکنون شرایط را برای تأمین گاز موردنیاز خود از ازبکستان و نه ایران مناسب میداند. این وضعیت به معنی به حاشیه رفتن خط لوله صلح است که قرار بود گاز ایران را به پاکستان و سپس هند ببرد. شرایط فوق و اینکه همه ناظران باور دارند که پیروز تحولات افغانستان، پاکستان است بدین معنی است که اهرمهای پاکستان علیه ایران برای مواقع ضرورت زیاد شده است.
در افغانستان نه تنها مسیر همکاری ایران با دولت طالبان بسیار دشوار و سخت است بلکه کشورهای، چون ترکیه و قطر در کنار پاکستان از شانس بسیار بیشتری برای همکاری با طالبان برخوردار هستند. این در حالی است که ناامنیهای داخلی افغانستان سبب سیل گسترده آوارگان بهسوی ایران خواهد شد. در منطقه قفقاز ترکیه بهصورت مداوم درحالتوسعه نفوذ خود است. انفعال دستگاه سیاست خارجی کشور در قبال جنگ ۲۰۲۰ ارمنستان و آذربایجان یکی از دلایل تنش موجود ایران و آذربایجان است. واقعیت این است که ترکیه آذربایجان را بهمثابه ابزاری در نظر می گیرد که می تواند علیه ایران از آن استفاده کند و ضعفهای نفوذ خود در سوریه و عراق در مقابل ایران را جبران کند. آنچه سبب افزایش جرات و جسارت باکو شده است صرفاً حمایتهای ترکیه است که این مسئله یک تهدید جدی برای کشور است. تلاش ترکیه برای نفوذ در افغانستان تحت کنترل طالبان و نیز تلاشهای مشابه برای نفوذ در آذربایجان باید بهمثابه تلاش برای اهرم سازی در نظر گرفته شود که مخاطب آن ایران است. ترکیه ممکن است تلاشهای مشابه در ترکمنستان نیز در پیش گیرد. بهطورکلی امروز منافع ایران در منطقه قفقاز بیش از سایر مناطق در معرض تهدید است.
علاوه بر این در کشورهای واقع در تنگه هرمز و خلیجفارس نیز عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی در حال گسترش است و روشن است که عادیسازی روابط، توسعه روابط در همه سطوح را به دنبال دارد. از طرفی رژیم اشغالگر قدس روابط گستردهای با جمهوری آذربایجان دارد. مقامات تصمیم گیر ایرانی باید به این مسئله توجه کنند اگر هر کشور همسایه ایران با رژیم صهیونیستی به عادیسازی روابط بپردازد و جمهوری اسلامی ایران به دشمنی و خصومت با آن کشور همسایه بپردازد، بهتدریج عمده کشورهای همسایه با ایران دشمن خواهد شد. در کنار آذربایجان، امارات و بحرین ممکن است در آینده کشورهای، چون عمان، قطر، کویت نیز به عادیسازی روابط بپردازند. آیا ایران باید با همه این کشورها مسیر تقابل را در پیش گیرد. منطقاً پاسخ منفی است. ایران باید با تغییر رویکرد و افزایش توجه و تمرکز خود بر کشورهای که با رژیم صهیونیستی عادیسازی روابط انجام می دهند مراقبت کند که تهدیدی علیه ایران شکل نمی گیرد. برای این کار ایران باید بهجای نشان دادن علنی توان نظامی خود، نفوذ اطلاعاتی – امنیتی خود را افزایش دهد.
در پایان باید گفت که ضرورت تغییر نگاه در سیاستهای منطقهای کشور یک نیاز فوری است. امروز منابع تهدید علیه ایران نه در مناطق دورتر بلکه در مرزهای کشور واقعشده است. این تهدیدات علاوه بر اینکه منافع اقتصادی ایران را هدف گرفته، به دنبال خلق تهدیدات امنیتی علیه کشور است؛ لذا باید توجه و تمرکز دستگاه سیاست خارجی و نهادهای امنیتی بر کل محیط پیرامونی ایران تقسیم شود و نه اینکه بر منطقه یا کشور خاص مبتنی شود.