صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۰۱۸۳۴
دلیل انفعال مردم عادی افغانستان در برابر حمله طالبان بیش از آنکه به ترس و جبن آن‌ها و یا خوشایند دانستن حکومت طالبان ربط داشته باشد، از کسب اطلاعات موثقی نشات گرفته است که وفق آن‌ها معلوم بود کشور در نهایت به دست طالبان خواهد افتاد و اهالی ولسوالی‌ها و شهر‌های مختلف ملزم خواهند بود فقط بین دو گزینه "اسارت و مشاهده اشغال سرزمین مادری" و "کشته شدن و ندیدن اشغال کشور به دست دشمن" دست به انتخاب بزنند.
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۴ - ۳۱ مرداد ۱۴۰۰

محمد ماکویی؛ دوست عزیزی، در روزنامه اعتماد، مقاومت جانانه مردم ایران، به ویژه خوزستانی‌های عزیز، در برابر حمله صدام در جنگ هشت ساله را با انفعال مردم افغانستان در برابر هجوم طالبان مقایسه نموده و این سوال را مطرح کرده بودند که حتی با فرض عدم رویارویی ارتش افغانستان با متجاوزین، چرا مردم افغانستان سلاح به دست نگرفته و برای حفظ دستاورد‌های بیست ساله دست به مقاومت جانانه نزدند؟

نامبرده در انتها چنین نتیجه‌گیری کرده بود که شاید، بر خلاف ادعاها، مردم افغانستان چندان هم مخالفتی با حضور طالبان در سرزمین خود نداشته باشند. این حرف می‌تواند کاملا درست باشد، اما شاید بد نباشد در کنار این فرض، شق دیگر قضیه، که آن هم درست به نظر می‌رسد، را مورد توجه قرار دهیم.

قبل از مطرح ساختن شق دوم، اجازه می‌خواهم که به دو واقعه تاریخی اشاره‌ای مختصر داشته باشم:

بیشتر ما از رشادت‌ها و جانفشانی‌های مردم ژاپن در جنگ جهانی دوم آگاهی داریم. بسیاری از ما خوب می‌دانیم که کار‌هایی که "کامیکاز"‌ها کردند تا چه اندازه "عجیب، ولی واقعی" بود و چگونه پس از گذر سال‌ها، آن‌هایی که این ماجرا و داستان افسانه‌ای را می‌شنوند "امکان ندارد!" را بر زبان آورده و در دنباله "مگر می‌شود؟" می‌گویند.

با همه این حرف‌ها و شجاعت ها، هنگامی که امریکا دو بمب اتمی را بر سر هیروشیما و ناکازاکی فرو ریخت، ژاپن تسلیم شد.

سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا بعد از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، هیچ تنابنده و جنبنده‌ای در ژاپن پیدا نمی‌شد که سلاح دست گرفته و کماکان به مقاومت ادامه دهد؟ (مقاومت‌های کوچکی بعد از این اتفاقات دیده شد)

پاسخ مثبت است، اما این‌که چرا این اتفاق نیفتاد به یک دلیل ساده است: ژاپنی‌ها فهمیده بودند که مقاومت دیگر بی‌فایده است و بی‌آنکه کاری از دست کسی بر بیاید ژاپن بالاخره تسلیم خواهد شد.

واقعه دوم در اوکراین و متعاقب انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل اتفاق افتاد. اولین کاری که مسئولین، پس از اطلاع از وقوع اتفاق، باید می‌کردند این بود که آتش را مهار کنند. این کار فوق العاده مشکل بود، زیرا شدت حرارت برخاسته از انفجار همه آدم ها، تجهیزات و مواد را ذوب می‌کرد و اجازه نزدیک شدن هیچ کس و هیچ چیزی را نمی‌داد.

این مشکل حتی بالگرد‌ها را هم تحت تاثیر قرار داده بود و مسئولین و متصدیان می‌دانستند که بالگرد‌های دارای مواد اطفا حریق نمی‌توانند به آتش نزدیک شده و مواد آتش فشان را روی آن خالی نمایند.

نتیجه این شد که یک سری قهرمان شجاع و افسانه‌ای داوطلب حل موضوع شدند. آن‌ها بالگرد‌ها را پر از مواد اطفا حریق کردند و خودشان را همراه با مواد داخل بالگرد به دل آتش زدند.

شجاعت‌ها و رشادت‌های بی‌نظیر آن‌ها جواب داد و بالاخره در اثر از جان گذشتگی شماری از قهرمانان ملی کشور، آتش نیروگاه اتمی چرنوبیل، که مهار ناپذیر به نظر می‌رسید، مهار گردید.

سوالی که می‌توان در اینجا مطرح کرد این است که اگر قهرمانان از جان گذشته به نیکی آگاه بودند که عمل آن‌ها در فرو نشانیدن آتش بی‌فایده است و آن‌ها در هر حال موفق به مهار آتش نخواهند شد، آیا امکان داشت که فقط برای اینکه در آینده از آن‌ها تحت نام "قهرمان ملی" یاد شود به دل آتش بزنند و قربانی ندانم‌کاری مسئولین و اولیای امور و آن‌هایی که کارشان را شوخی قلمداد کرده بودند گردند؟ بعید است این سوال، جواب مثبت داشته باشد.

مقاومت مردم ایران در جنگ هشت ساله به این دلیل اساسی بود که مردم خوب می‌دانستند نیرو‌های نظامی، اعم از ارتش و سپاه، یار و یاور آن‌ها هستند و لذا اهالی شهر‌ها و روستا‌ها می‌توانند به وسع خود کاری کنند که کشور به دست صدام نیفتد.

نگارنده اصلا نمی‌داند که امریکایی‌ها این بار بمب‌های خود را، که خوشبختانه اتمی نبودند، در اجلاس دوحه منفجر کرده اند یا آن‌ها را در مناطق حساس و نظامی خود کشور افغانستان کارگذاری نموده اند.

با این حال او بر این گمان است که دلیل انفعال مردم عادی افغانستان در برابر حمله طالبان بیش از آنکه به ترس و جبن آن‌ها و یا خوشایند دانستن حکومت طالبان ربط داشته باشد، از کسب اطلاعات موثقی نشات گرفته است که وفق آن‌ها معلوم بود کشور در نهایت به دست طالبان خواهد افتاد و اهالی ولسوالی‌ها و شهر‌های مختلف ملزم خواهند بود فقط بین دو گزینه "اسارت و مشاهده اشغال سرزمین مادری" و "کشته شدن و ندیدن اشغال کشور به دست دشمن" دست به انتخاب بزنند.

مردم افغانستان در هنگام مصادف شدن با حمله طالبان خوب می‌دانستند که کسی فریادرس آن‌ها نخواهد بود و اگر هم "بنی آدم اعضای یکدیگرند...". بر سر در سازمان ملل متحد خودنمایی می‌کند، جریانات و وقایع درون مرز‌های یک کشور را واقعیت‌هایی همانند "عدم دخالت در امور داخلی سرزمین‌های دیگر" و "در کف شیر نر خونخواره‌ای غیر تسلیم و رضا کو چاره ای!" تعیین می‌کنند؛ هر چند این پدیده "عدم دخالت" فقط تا هنگامی وجود خارجی دارد که از آن بوی "صرفه اقتصادی" هم کاملا به مشام برسد!

ارسال نظرات