صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۵۰۰۸۷۹
اگر تیم دیپلماسی رئیسی از آنچه به دستش رسیده استفاده کند و برجام را احیا کند، ایران دوباره با دنیایی مواجه خواهد بود که در آن تحریم‌های فشار حداکثری اعمال نشده است و ایران در وضعیتی نسبتا عادی قرار خواهد گرفت.
تاریخ انتشار: ۰۱:۵۳ - ۲۴ مرداد ۱۴۰۰

کابینه سیدابراهیم رئیسی در حال تشکیل است. گزینه‌های او برای وزارتخانه‌های مختلف معرفی شده‌اند و تکلیف جایگاه‌هایی که نیاز به رأی اعتماد مجلس ندارد و با تصمیم مستقیم رئیس‌جمهور منصوب می‌شوند هم در همین روز‌ها در حال مشخص‌شدن است.

در چنین شرایطی در صحنه سیاسی کشور مسئله اصلی بررسی و گمانه‌زنی درباره سابقه، عملکرد و چشم‌انداز کار گزینه‌های کابینه سیدابراهیم رئیسی خواهد بود. در این میان حسین امیرعبداللهیان در شرایط خاصی برای تحویل‌گرفتن کرسی وزارت خارجه آماده می‌شود. چند پرونده مهم، روی میز کار وزیر خارجه باز هستند و اگر او رأی اعتماد مجلس را بگیرد که به احتمال قریب‌به‌یقین خواهد گرفت، او باید به این پرونده‌ها و موضوعات رسیدگی کند. از میان این پرونده‌های روی میز او، پنج پرونده در شرایط ویژه‌ای هستند و توجه خاصی می‌طلبند.

در واقع شرایط این پرونده‌ها به شکلی است که احتمالا دست‌اندرکاران دیپلماسی آرزو می‌کردند این وضعیت با شرایط انتقال دولت هم‌زمان نمی‌بود و دولت مستقر و جاگرفته‌ای در ایران می‌توانست همین حالا با هماهنگی بیشتر درباره آن‌ها تصمیم بگیرد، به جای اینکه فعلا فرایند جانشینی وزیر را طی کند و بعد تازه بازه زمانی آغازبه‌کار که بخشی از انرژی وزارت خارجه را خواهد گرفت، شروع شود.

اما در کنار این پنج پرونده، یک مسئله نیز پیش‌روی امیرعبداللهیان خواهد بود که شاید نتیجه آن بر همه پرونده‌های دیگر سایه بیندازد و اگر بنا باشد تصمیم درباره آن به شکلی که برخی پیش‌بینی می‌کنند گرفته شود، احتمال بار آن پنج پرونده روی دوش وزیر خارجه سبک‌تر نیز خواهد شد.

البته کاملا محتمل است که دیر یا زود، مثل هر دولت دیگری، اتفاقات جدیدی رخ دهد و پرونده‌های تازه‌ای روی میز دیپلمات‌های دولت رئیسی بگذارند، اما در این مرحله و در زمان تحویل‌گرفتن کار، آن‌ها احتمالا باید برای این پنج موضوع و البته آن مسئله دیگر، خود را آماده کنند.

برجام و مذاکرات هسته‌ای، تعامل، تقابل یا فرسایش
قصه دولت حسن روحانی به سر رسید، اما پرونده برجام به خانه‌اش نرسید. دولت روحانی و وزارت خارجه ظریف مشخصا آرزوی این را داشتند که درباره مهم‌ترین سوژه هشت سال کاری‌اش، به نتیجه‌ای برسند و دستاورد خود را پیش از رفتن احیا کنند، اما علی‌رغم اینکه تا همین بهار به نظر می‌رسید این مهم در آستانه تحقق است و روحانی کشور را بدون تحریم تحویل داد. اما تصمیم به گونه دیگری گرفته شد و حالا موضوع مذاکرات احیای برجام و برنامه هسته‌ای ایران همچنان موضوع کشور است.

دستگاه دیپلماسی ایران پس از اینکه نیرو‌های خود را شناخت و شکل گرفت، باید به سراغ این پرونده برود و تصمیم بگیرد که مذاکرات دراین‌باره را چگونه ادامه خواهد داد و به چه شکل در این معامله پیش خواهد رفت. اگر تیم دیپلماسی رئیسی از آنچه به دستش رسیده استفاده کند و برجام را احیا کند، ایران دوباره با دنیایی مواجه خواهد بود که در آن تحریم‌های فشار حداکثری اعمال نشده است و ایران در وضعیتی نسبتا عادی قرار خواهد گرفت. این وضعیت البته پیش‌تر هم ایجاد شده بود و به اعتقاد بسیاری ایران فرصت‌های این وضعیت را در نوبت پیشین قدر ندانست تا دوباره فضا برای عقب‌گرد ایالات متحده مهیا باشد. در شرایط احیای برجام دولت رئیسی باید تصمیم بگیرد که آیا این پرونده را صرفا به‌عنوان یک پرونده تمام‌شده کنار می‌گذارد یا آن را بستری و پایه‌ای برای اقدامات و تعاملات بعدی می‌کند که هم استفاده ایران از منافع بالقوه آن را بیشینه کند و هم حرکت دوباره به سمت تحریم و تقابل را برای طرف مقابل سخت‌تر.

اما اگر کار به نتیجه نرسد و برجام فرو بپاشد، با وضعیت کاملا متفاوتی مواجه خواهیم شد. از طرفی عملا ایران به سمت بازگشت به وضعیت سال‌های دولت محمود احمدی‌نژاد و پیش از شروع مذاکرات در دوره روحانی برمی‌گردد و ممکن است دوباره سایه قطع‌نامه و «فصل هفت» بر سر ایران بیاید. اما از یک نگاه می‌توان گفت این وضعیت بدتر خواهد بود، چون آن زمان بسیاری چه در ایران و چه در میان طرف‌های دیگر این تصور وجود داشت که مسیر دیپلماسی راهی مؤثر برای عبور از این مرحله به نفع همه فراهم خواهد کرد. اگر پروژه‌ای به عظمت برجام شکست بخورد، دیگر احتمالا کسی امید چندانی به گفتگو نبندد و مسیر دگرگونه شود.

البته درنهایت این احتمال نیز وجود دارد که برجام نه احیا شود و نه فروبپاشد، بلکه در وضعیت مشابه سال‌هایی که سعید جلیلی مذاکره‌کننده ارشد ایران بود، مذاکرات طولانی و فرسایشی بدون پیشرفت ادامه پیدا کند و در این فاصله هم خسارت به ایران ادامه پیدا کند و هم احتمالا امتیازاتی داده شود که در مقابل سودی حاصل نخواهد کرد.

سقوط همسایه
اما مسئله دیگری که در همین ماه‌ها و هفته‌های گذشته با سرعت و شتابی باورنکردنی در مقابل ایران قرار داده شده است، مسئله اوج‌گیری دوباره گروه تروریستی طالبان در افغانستان است که مرکب‌های خود را برای کسب دوباره حکومت بر این کشور زین کرده‌اند. اگر ورق برنگردد و با ادامه تصرفات و پیروزی‌های این گروه تروریستی، آن‌ها به هدف خود برسند، ایران ناگهان و به عبارتی دوباره با وضعیتی مواجه خواهد شد که یک گروه تروریستی که به لحاظ عقیدتی اکثریتی از مردم ایران، آن‌ها را دشمنان خود می‌داند، به‌عنوان حاکم همسایه شرقی پیش‌رویش قرار می‌گیرد.

ممکن است طالبان بخواهد پروژه کشتار خود را ادامه دهد یا بخواهد برای جلب پذیرش از سوی دیگران رفتار خود را تغییر دهد. ممکن است پشت مرز‌های ایران آرام بماند و ممکن است با تصمیم کلی یا تحت تأثیر تشتت جدی در میان فرماندهان این گروه تروریستی، اقدامی علیه ایرانیان نیز انجام دهد. ممکن است چنان‌که برخی نیرو‌های طالبان در مواجهه با مرزبانان ایران گفته‌اند، خواستار تحویل‌گرفتن نیرو‌ها و مردم افغانستان که به ایران گریخته‌اند، شود.

ممکن است بخواهد به‌عنوان حاکم افغانستان بر سر مسائل مختلف با ایران وارد تعامل یا تقابل شود. در هر حالت، ایران ناچار به تصمیم‌گیری درباره نحوه مواجهه با این گروه تروریستی پشت مرزهایش خواهد شد و نیز شاید ناچار به تعامل با دیگر بازیگران منطقه‌ای و جهانی برای هماهنگی دراین‌باره و این کاری است که تیم دیپلماسی باید پیگیرش شود.

عربستان سعودی و فرصت مصالحه
اتفاق مهم دیگری که در هفته‌ها و ماه‌های پایانی دولت روحانی افتاد، کلیدخوردن پروژه گفتگو بین ایران و عربستان سعودی بود. این پروژه البته مدت‌هاست آرزوی بسیاری از کشور‌های منطقه بوده است، اما فعلا عراق میان‌دار ماجرا شده و میزبانی دیدار‌ها در این زمینه را بر عهده گرفته است. اخیرا نیز پیشنهاد نشستی گسترده و چندجانبه را پیگیری می‌کند که اهالی منطقه را دور یک میز بنشاند و تکلیف تنش‌ها را معلوم کند.

ایران در دولت روحانی مدام با پیشنهاد‌های مختلف، از طرح صلح هرمز گرفته تا ایده معاهده عدم تعرض، در تلاش بوده این پیام را به کشور‌های منطقه بدهد که از گفتگو و تعامل و حل مسائل به صورت درون‌منطقه‌ای استقبال می‌کند. عربستان، اما بعد از سال‌ها تنش، جنگ در یمن و بهره‌مندی از حمایت‌های دولت پیشین ایالات متحده، تازه در حال بررسی چنین گزینه‌ای است و حالا این فرایند را باید با حضور دولت جدیدی در ایران امتحان کند. اگر همان خطی که در دولت روحانی پی گرفته شده بود، در این دولت نیز ادامه یابد و به نتیجه برسد، مصالحه احتمالی بین ایران و عربستان به‌عنوان دو قدرت اصلی آثاری جدی بر وضعیت منطقه خواهد داشت.

اما اگر فرمان دوباره به سمت تقابل بچرخد یا حتی گفتگو‌ها ناکام بماند، چالش‌هایی که مدت‌هاست هم برای عربستان سعودی، هم برای ایران و هم برای دیگران در منطقه دردسر آفریده است، ادامه خواهند داشت و دیگران ناچار خواهند بود با پذیرش ادامه تقابل درباره نوع تنظیم روابط خود با دو طرف تصمیم بگیرند.

داستان سوریه هنوز تمام نشده است
شاید دیگر در ذهن مخاطب ایران موضوع کهنه به نظر برسد، اما ماجرای سوریه هنوز به نقطه مشخص‌شدن تکلیف نرسیده است و گفت‌وگوها، تعامل و چالش بین ایران، روسیه و ترکیه بر سر آن هنوز ادامه دارد. در واقع همین هفته گذشته دوباره سه کشور در نورسلطان قزاقستان گرد هم آمدند و آخرین گفتگو‌ها در این زمینه در دوران دولت روحانی را پی گرفتند. در پایان همین دیدار در ۱۷ تیر ماه، مقرر شد نشست بعدی کشور‌های «فرایند آستانه» یعنی ایران، روسیه و ترکیه، تا پایان سال جاری میلادی، یعنی تا پایان پاییز برگزار شود.

این زمان‌بندی البته احتمالا مطلوب تیم دیپلماسی جدید نیز باشد چراکه تا آن زمان دولت جدید کاملا مستقر شده است و البته احتمالا مدتی هم فرصت داشته به چالش‌های فوری‌تر رسیدگی کند یا لااقل رسیدگی را شروع کند. در این فرایند، علاوه‌بر تعیین تکلیف نقش و جایگاه ایران در مسئله سوریه، رابطه ایران با دو همسایه مهمش، ترکیه و روسیه نیز درگیر است و این نیز موضوعی خواهد بود که دیپلمات‌های دولت رئیسی را درگیر خواهد کرد.

اسرائیل به دنبال فرصت
ترامپ رفت، بنیامین نتانیاهو هم رفت، اما اسرائیل نرفته است و در این زمینه هنوز با همان فرمان پیشین حرکت می‌کند. بهبود و افزایش روابط با دیگر کشور‌های منطقه و همسایه‌های شمالی و جنوبی ایران همچنان برای اسرائیل مهم است. تل‌آویو همچنان با تمام توان در تلاش است که روی فرایند احیای برجام تأثیر بگذارد و نه‌تن‌ها از آن جلوگیری کند بلکه درباره دنیای پس از آن نیز روی تصمیم‌گیری واشنگتن و دیگر بازیگران تأثیر بگذارد و آن‌ها را به سمت گزینه‌های جدی‌تر هل بدهد.

اسرائیل البته در بهار کم‌کم قانع شده بود که برای پایان دوران تقابل هسته‌ای ایران و بازگشت وضعیت به چیزی شبیه وضعیت دوران اوباما آماده شود، اما در هفته‌های اخیر، به ناکامی این گفتگو‌ها امیدوارتر شده است. مواجهه ایران با اسرائیل البته جنس متفاوتی با مواجهه‌اش با همه بازیگران دیگر دارد، از این لحاظ که هیچ‌گونه تماس و گفت‌وگوی مستقیمی در کار نیست و البته هم‌زمان در مناطقی مثل سوریه، تیر و تفنگ نیز بین دو طرف ردوبدل می‌شود. اما در هر صورت، دستگاه دیپلماسی در دوران رئیسی چه در پرونده‌هایی مثل برجام، سوریه، جمهوری آذربایجان و دیگر کشور‌های منطقه و چه به طور مستقیم، باید ایده و برنامه داشته باشد و آن را در نظر بگیرد.

فرمان دست وزارت خارجه است؟
اما مسئله آخر پتانسیل این را دارد که تمام این بحث‌ها را تا حدی بلاموضوع کند. دوران حسن روحانی از یک لحاظ تمایز مشهودی با دیگر دوره‌ها داشت و آن جایگاه وزارت خارجه در فرایند‌ها بود. کمتر وزیر خارجه‌ای در سال‌های پس از پیروزی انقلاب به اندازه محمدجواد ظریف خود به یک برند در صحنه داخلی و خارجی تبدیل شده و شخصا در پروژه‌های مختلف مؤثر بوده است. بدیهی‌ترین نشانه این تفاوت این بود که رسیدگی به پرونده مذاکرات بر سر برنامه هسته‌ای در دوران روحانی از شورای عالی امنیت ملی گرفته و به وزارت خارجه تحویل داده شد.

اخیرا، اما نشانه‌هایی دیده می‌شود از اینکه قرار است در دوران رئیسی، دولت از راهی که روحانی رفته بود برگردد و سکان‌داری امور را به‌خصوص و لااقل در مسئله مذاکرات هسته‌ای، دوباره به جایگاه‌هایی که پیش از ظریف بود برگرداند. امیرعبداللهیان البته خود متعلق به جریانی در سیاست داخلی کشور است که این رویکرد را به رویکردی مثل رویکرد روحانی ترجیح می‌داده است و از امکانات و اختیارات و پرونده‌هایی که به وزیر خارجه در دوران روحانی داده شد ناراضی بوده است.

اگر چنین تصمیمی اجرائی شود و به‌خصوص اگر امیرعبداللهیان برخلاف دیدگاه ظریف، با چنین رویکردی موافق باشد، آن وقت شاید او آن‌چنان هم درگیر و مشغول پرونده‌هایی که برشمرده شد و دیگر پرونده‌های احتمالی نباشد. در چنین حالتی یک تفاوت مهم دیگر بین دوران او و دوران ظریف، میز کار خلوت‌تر وزیر خارجه جدید خواهد بود.

ارسال نظرات