صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

فیلم «زنی پشت پنجره» را نمی‌توانیم فیلم کاملی بدانیم، چون تعلیق، کشش و هیجان به عنوان عناصر اصلی یک تریلر روانشناختی در آن دیده نمی‌شود و با تمام قدرت فرمی، به لحاظ مفهومی و محتوایی فیلم غنی نیست و مخاطب را راضی نمی‌کند.
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۹ - ۰۴ مرداد ۱۴۰۰

تینا جلالی؛ همه ما در زندگی گاهی با آدم‌هایی مواجهیم که شعور زندگی جمعی ندارند، معتاد به تجسس در امور مردم هستند و حرص دانستن و کنجکاوی رهای‌شان نمی‌کند؛ به بیانی دیگر این آدم‌ها از واژه حریم خصوصی درکی ندارند؛ آن‌ها حتی تعداد باز و بسته شدن در همسایه‌های خود را نیز تحت کنترل دارند و در ریز جزییات مسائل خصوصی دیگران سرک می‌کشند.

تحقیقات علمی نشان داده این افراد عموما یا بیکارند یا از بیماری روانی خاصی رنج می‌برند که مدام وقت‌شان را به کنجکاوی تلف می‌کنند وگرنه افراد سالم دارای مشغله که سرشان به زندگی خودشان است. قصه فیلم «زنی پشت پنجره» (The Woman in the Window) به کارگردانی جو رایت داستان این نوع آدم‌هاست، اگرچه همه ماجرا این موضوع نیست ولی محرک و اساس قصه بر این سوژه شکل می‌گیرد.

سناریوی این فیلم توسط تریسی لتس براساس رمانی به همین نام «زنی پشت پنجره» نوشته شده و داستان زنی است که مدام پشت پنجره مراودات دیگران را زیر‌نظر دارد و این کنترل‌گری بالاخره کار دستش می‌دهد.

در واقع «زنی پشت پنجره» با تلفیق دو ژانر وحشت و جنایی یک تریلر روانشناختی به شمار می‌رود. «آنا فاکس» در منهتن نیویورک در آپارتمانی به تنهایی زندگی می‌کند در ضمن روانشناس متخصص حوزه کودکان و نوجوانان است. او از اختلال روانی (برون‌هراسی یا آگورا فوبیا) رنج می‌برد (بیماری طی اتفاق هولناکی در گذشته و دریک شب بر آنا چیره می‌شود) و از حضور در اماکن عمومی واهمه دارد؛ از رفتن به مکان‌هایی که با تحمیل شرایط خاص باعث تشدید ترس و عدم امنیت او شود، امتناع می‌ورزد. وخامت حال او باعث می‌شود به تنهایی و انزوا کشیده شود و برای رهایی از گوشه‌نشینی ناخواسته علاوه بر مصرف زیاد نوشیدنی به پنجره خانه‌اش پناه می‌آورد و متجسس می‌شود.

«زنی پشت پنجره» از همان سکانس‌های ابتدایی نشانه‌گذاری‌های ناملموسی دارد و ذهن را با علامت سوالات پیوسته‌ای همراه می‌کند. چرا آنا از همان سکانس‌های اولیه، ساختمان به خصوص و تک‌آپارتمانی را زیرنظر می‌گیرد و چرا اهالی همان تک‌آپارتمان متمایل به ارتباط با او می‌شوند؟ آن هم نه به واسطه پنجره که اگر واسط بین آن‌ها پنجره بود مخاطب باید متوجه نگاه‌های آن‌ها با آنا فاکس می‌شد. این ارتباط بین دو خانه از همان دقایق ابتدایی تصنعی شکل می‌گیرد (صحنه‌ای را مرور کنیم که زیر باران ایتن برای آنا هدیه می‌آورد، چقدر این رابطه بی‌مقدمه و بی‌اساس شکل می‌گیرد).

داستان بر همین منوال ادامه پیدا می‌کند و تا نیمه فیلم کارگردان طوری ملال‌آور داستانش را برای مخاطب تعریف می‌کند که اساسا رغبتی برای ادامه تماشا وجود ندارد و بعید هم نیست مخاطب، فیلم را از همان نیمه رها کند. ولی اگر به مدد حضور بازیگران چهره (ایمی آدامز، جولیان مور، وایت راسل، آنتونی مکی و‌گری اولدمن) کنجکاو به تماشای ادامه فیلم شود.

از نیمه دوم و از دقیقه چهل روند قصه شکل دیگری به خود می‌گیرد. موتور فیلم حرکت می‌کند و مخاطب به درک جهان فیلم می‌رسد. از میانه فیلم، خرده‌پیرنگ‌های داستان حتی تا حدودی مخاطب را غافلگیر می‌کند؛ وقتی که مشخص می‌شود خیانتی که آنا به شوهرش کرده و مرگی که او مقصرش بوده، باعث شده تا آنا بیشتر از هر چیز و هر کسی از خودش هراس داشته باشد تا دچار این بیماری شود.

در ادامه چالش‌های روانی او با خوردن نوشیدنی و انزوا بیشتر گره می‌خورد. فصل‌هایی از فیلم واقعیت مدام پیش چشم‌مان رنگ عوض می‌کند، لایه‌های زیرین ذهنی شخصیت اصلی جریان قصه را تغییر می‌دهد، در این مسیر بازی باورپذیر بازیگران به خلق این لحظات هم بی‌تاثیر نیست.

البته که در طول فیلم توانایی و تسلط فیلمساز بر دکوپاژ و اجرای پلان‌های پیچیده به لحاظ تکنیکی و قاب‌بندی کاملا مشهود است و فیلمبرداری فیلم منحصر به فرد است، اما با این همه فیلم «زنی پشت پنجره» را نمی‌توانیم فیلم کاملی بدانیم، چون تعلیق، کشش و هیجان به عنوان عناصر اصلی یک تریلر روانشناختی در آن دیده نمی‌شود و با تمام قدرت فرمی، به لحاظ مفهومی و محتوایی فیلم غنی نیست و مخاطب را راضی نمی‌کند، خصوصا اینکه در لحظاتی «سرگیجه» و «پنجره عقبی» هیچکاک در ذهن تداعی می‌شود ولی کارگردان در گرته‌برداری کاملا ناموفق و ناتوان پیش می‌رود.

منبع: روزنامه اعتماد

ارسال نظرات