صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۹۵۷۹۷
هاشمی‌طبا مطرح کرد
برای یک کشور و نظام بدترین پدیده آن است که مردم حسرت شرایط دیگر کشور‌ها و زندگی مردم آن را در دل داشته باشند. انکار این امر و اینکه برخی مسئولان با لحن محکم بگویند «خیر چنین نیست و مردم حسرت به دیگر کشور‌ها و مردم‌شان را در دل ندارند»، مسئله‌ای را حل نمی‌کند و بر مسئله می‌افزاید.
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۴ - ۱۷ تير ۱۴۰۰

سیدمصطفی هاشمی‌طبا فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ آلمان به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم و قسمت غربی زیر نظر کشور‌های غربی و قسمت شرقی زیر نظر اتحاد شوروی قرار گرفتند و شهر برلین که در قسمت شرقی قرار داشت، نیز به دو قسمت تقسیم شد؛ اما ارتباطات قسمت شرقی و غربی همچنان حالت عادی داشت.

در سال ۶۱ دولت آلمان شرقی ارتباطات دو‌طرفه را قطع و شروع به احداث دیواری بتونی با ارتفاع ۳.۵۵ متر و طول ۱۵۵ کیلومتر بین دو قسمت کرد و جداسازی را به طور کامل اجرا کرد. هرچند ساکنان آلمان شرقی به طور کلی از مراودات خارجی ازجمله با ساکنان آلمان غربی منع شده بودند، با این حال قبل از احداث دیوار ساکنان برلین شرقی قادر به انجام مراودات با ساکنان برلین غربی بودند؛ اما پس از جداسازی و به‌ویژه با احداث دیوار اینان نیز از ارتباطات مذکور محروم شدند.

نوعا تبلیغات دولت آلمان شرقی چنین بود که ساکنان آلمان شرقی نباید به اخلاقیات بورژوازی مردم آلمان غربی و دیگر کشور‌ها آلوده شوند و چنین بود که مردم آلمان شرقی که کم‌و‌بیش از پیشرفت و رشد و آزادی مردم آلمان غربی آگاه بودند، مغموم و افسرده و بی‌انگیزه شدند؛ هرچند دولت آلمان شرقی این حالت مردم را انکار می‌کرد.

نگارنده در زمان تصدی وزارت صنایع بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳ حسب مأموریت محوله چند بار از آلمان شرقی بازدید و با مقامات و برخی از افراد نسبتا عادی مذاکراتی داشته است. علاوه بر آنکه در سطح شهر برلین و نیز سه شهر دیگر که از آن بازدید شد، هیچ‌گونه نوسازی و نوآوری‌ای دیده نمی‌شد و ساختمان‌ها به جز برخی ساختمان‌های مسکونی با معماری روسی کاملا قدیمی بود، مردم نیز از شادابی و تحرک لازم برخوردار نبودند و نیز در بحث‌های سیاسی و ایدئولوژیک به جز یک یا دو نفر فاقد انگیزه لازم و علاقه نسبت به مارکسیسم-لنینیسم و شیوه حکومت کمونیستی بودند.

جداسازی برلین با هر انگیزه و هر دلیلی صورت گرفته باشد، نتوانسته بود دل‌های مردم شرقی و غربی را از یکدیگر جدا کند و نوعا دل‌های مردم ناحیه شرقی برلین در آرزوی وصال به دل‌های ناحیه غربی بود. در سال‌های بین ۱۹۶۱ تا سال ۱۹۸۹ چه بسیار مردم شرقی که کوشیدند به ناحیه غرب مهاجرت کنند که با گلوله پلیس مرزی از پا در‌آمدند و سرانجام در سال ۱۹۸۹ که دیوار برلین فرو‌ریخت، مردم شرقی با اشتیاق به ناحیه غربی گریختند.

این پدیده یعنی آنکه این مردم سال‌ها حسرت حضور در ناحیه غربی و حسرت زندگی به صورت مردم ناحیه غرب را در دل داشتند. در احادیث اسلامی داریم که «الانسان حریص علی ما منع» شاید اگر دولت آلمان شرقی آن دیوار را نکشیده بود، مردم آن‌قدر در حسرت ورود به بخش غربی برلین نبودند.

می‌خواهم این را استنتاج کنم که نباید شرایط را به گونه‌ای سامان بخشید که در دل مردم حسرت چیزی، جایی، مکانی و شرایطی ریشه کند و مردم با آن حسرت روزگار بگذرانند؛ زیرا که آن حسرت تبدیل به انگیزه و احیانا حرکت مخرب می‌شود. ارائه طرح جدید در مجلس یعنی طرح «حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی» انگیزه نگارش چنین متنی شد.

خواه‌ناخواه در دل مردم‌مان در شرایط مطلوب نیز حسرت‌هایی وجود دارد که از آن گریزی نیست؛ اما نباید شرایطی فراهم آورد که حسرت بسیاری از موارد متعدد در وجود مردم لانه بگذارد و هوشیار باشیم و بیندیشیم که، چون در برخی امور نظیر صنایع موشکی یا هسته‌ای پیشرفت‌هایی داشته‌ایم، دل‌های مردم خالی از حسرت به دیگر پدیده‌های روزمره که آن را دائم لمس می‌کنند، است.

برعکس مردم نوعا به زندگی روزمره خود نگاه می‌کنند و اگر از چگونگی آن قانع شدند، خالی از حسرت نسبت به دیگران می‌مانند و اگر قانع نشوند، حسرت مانند موریانه در دل آنان تخریبگر اندیشه می‌شود.

بد نیست اندکی به حسرت‌هایی که در دل مردم است، بیشتر پرداخته شود. مردم ما باور دارند که ایران کشوری است که خداوند نعمات و ثروت‌های بی‌نظیری برای آنان به ودیعه گذاشته است. حال گروه‌های مردمان حسب نوع بینش و دیدگاهی که دارند، به کشور‌های دیگر می‌نگرند.

آنان که مظاهر شهری را می‌بینند و استهلاک امکانات حمل‌ونقل و تجهیزات کشور مورد توجه‌شان است، حسرت شهر‌هایی مانند پکن و توکیو و کوالالامپور و سنگاپور و سئول که در ۳۰ سال اخیر موجودیت یافته، در دلشان می‌ماند. آنان که به کشاورزی عقب‌مانده و محتاج به ورود ۲۵ میلیون تُن کالای کشاورزی می‌اندیشند، حسرت کشاورزی مدرن هلند و استرالیا و کانادا در دلشان هست.

آنان که به آموزش و پرورش فرزندان کشور پروا دارند، از امکانات آموزشی اروپاییان، ژاپنی‌ها و مالزیایی‌ها حسرت به دل هستند و خلاصه هر کسی حسرتی از جایی و مکانی و موضوعی در دلش جوانه زده و می‌رود تا به نهالی سرکش تبدیل شود.

برای یک کشور و نظام بدترین پدیده آن است که مردم حسرت شرایط دیگر کشور‌ها و زندگی مردم آن را در دل داشته باشند. انکار این امر و اینکه برخی مسئولان با لحن محکم بگویند «خیر چنین نیست و مردم حسرت به دیگر کشور‌ها و مردم‌شان را در دل ندارند»، مسئله‌ای را حل نمی‌کند و بر مسئله می‌افزاید.

البته ممکن است کسانی که در حکمرانی هستند و ذهن‌شان از مسائل اجرائی انبوه است و همواره هم به دلیل احساس حق‌بودن خالی از اندیشه‌های دیگر است، به حسرت مردم نیندیشند؛ اما حسب فرمایش پیامبر اکرم (ص) حاسبوا قبل أن تحاسبوا را باید به یاد داشته باشند و در این زمینه بیندیشند که درباره حسرت‌های مردم چه کار کرده‌اند.

بیندیشیم که حسرت‌ها در دل پنهان است و گو اینکه برخی مردم جرئت به زبان آوردن برخی حسرت‌های خود را دارند؛ اما نوعا آن را از ترس یا ارادت یا شرم حضور پنهان می‌دارند؛ هرچند در خفا و نه در علن آن را بیان می‌دارند. صداقت در جست‌وجو و انگاشتن حسرت‌های مردم می‌تواند متضمن بقای نظام و خوشبختی و سعادت مردم باشد. آیا می‌توانیم در عصری که همه اطلاعات به‌سرعت در جسم انسان‌ها می‌نشیند، از دل و اندیشه همه ایرانیان حسرت‌زدایی کنیم؟ اگر نتوانیم باید مطمئن باشیم که قافیه را باخته‌ایم.

ارسال نظرات