شبه نظامیان طالبان با تصرف دفتر ژنرال فقید "احمد شاه مسعود" فرمانده پرآوازه "دره پنج شیر" در شمال افغانستان عکس یادگاری گرفتند.
به گزارش عصر ایران به نقل از خبرگزاری اسپوتنیک روسیه، تصاویری در صفحات اجتماعی به نشر رسیده که حاکی از اشغال دفتر احمد شاه مسعود در استان تخار افغانستان از سوی شبه نظامیان طالبان است.
در این تصویر اتاق جلسات نظامی و مرکز فرماندهی احمدشاه مسعود در تخار به اشغال شبه نظامیان طالبان درآمده و این شبه نظامیان در حالی که روی صندلیهای دفتر نشسته اند، عکس یادگاری گرفته اند.
احمد شاه مسعود در زمان حیات خود از این دفتر طرحهای مقاومت در برابر گروه طالبان را رهبری میکرد. او ۲ روز پیش از حمله ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به آمریکا، از سوی یک گروه تروریستی که در پوشش یک گروه خبرنگاری و برای مصاحبه نزد او رفته بودند، ترور شد.
ادعای اشغال دفتر احمدشاه مسعود در حالی منتشر شده که "احمد مسعود" فرزند احمد شاه مسعود طی روزهای اخیر میکوشد با سازماندهی نیروهای سیاسی و مردمی، جبههای برای مبارزه علیه طالبان تشکیل دهد.
گفتنی است طی روزهای گذشته چند شهرستان از ایالت تخار در شمال افغانستان به اشغال شبه نظامیان طالبان درآمده است.
غرور و هیبتِ تو در دل سپاه تو نیست ،
کسی مراقب اندیشه ها و راه تو نیست !
اگر به نامِ تو امروز جمعِ جارچیان ،
مزاحم همه شهر اند ، این گناه تو نیست !
کسی به شکلِ تو باشد نمیشود مسعود ،
تمام مسأله در کفش و در کلاهِ تو نیست !
کسی که دوست ندارد تو را دلش سنگ است ،
تو خود نمونه مهری و اشتباهِ تو نیست !
تورا غرور و تو را افتخار میزیبد ،
تو را کلاهِ کژ و اقتدار میزیبد .
تو خاطرات منی در زمان کودکیم ،
تو قهرمان منی، قهرمانِ کودکیم .
تمام مسأله ای یار به قیامت ماند ،
تو را ندیدم و دیدار به قیامت ماند .
سخن ز معرکه ای در میان نمیآید ،
چنان تو در وطنم قهرمان نمیآید .
اگرچه خانه مبدل شود به ویرانه ،
بجنگم و نسپارم برای بیگانه !
کسی نمانده ببیند به فکر و باور تو ،
مصیبت است ،مصیبت به جانِ کشور تو !
نشد کلاه بپوشم تفنگ بردارم ،
نشد شهید شوم در رکاب و سنگر تو .
چقدر صاحبِ جاه و جلال گردیدند ،
یکی یکی همه رزمآورانت از برِ تو !
تو را به خاک سپردند و بعد ، آمر صاحب !
نپرس اینکه چه کردند در برابر تو .
سفر بخیر خدا حافظ ای مسافر من !
فقط برای تو باید سرود آمرِ من !
غمت به سینه و سنگ مزار خواهد ماند ،
سریچه تا به ابد داغدار خواهد ماند !
تو را به گریه نشستم تو را صدا کردم ،
برای خانهی تنهایی ات گُل آوردم .
صدا زدیم و نیامد جواب ، فرمانده !
چقدر خسته یی ، آری ! بخواب فرمانده ...