صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۹۴۸۲۱
اینکه چرا با وجود این بدیهیات عده‌ای ترجیح می‌دهند که از ضرورت تشکیل دولتی فراجناحی سخن بگویند دلیلش می‌تواند این باشد که این عده در واقع انتظارات و مطالبات خود را که عمدتا معطوف به منافع شخصی است را بیان می‌کنند. این مطالبه اگرچه با واقعیت و آنچه که در جریان است همخوانی و مطابقت ندارد.
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۸ - ۱۰ تير ۱۴۰۰

انتخابات تمام شده، اما واکاوی و بازخوانی ابعاد گوناگون آن تازه در ابتدای راه است و البته این چندروزی که از روز سرنوشت می‌گذرد، گام‌های بسیاری در این راستا بر زمین محکم شده، اما هنوز این جاده دراز، باز و گشوده است و همچنان بسیاری از ابعاد و مسائل پیرامونی و مرکزی این انتخابات روی میز ناظران و تحلیلگران، منتظر بررسی و تدقیق و مطالعه ناظران است.

اعتماد در ادامه نوشت: یکی از این موارد شاید به گرایش جناحی کاندیدا‌های انتخابات مربوط باشد. انتخاباتی که یک جناح معتقد بود هیچ کاندیدایی در آن ندارد و به همین دلیل هم گفت که فارغ از مشارکت فردی و حضور پای صندوق رای، در قامت یک جریان سیاسی در انتخابات فعالیتی نخواهد داشت و به بیان روشن‌تر خود را درون این رقابت نمی‌بیند.

حال آنکه فارغ از نگاه اصلاح‌طلبان به عنوان جناحی که خود را درون این رقابت نمی‌دید، ناظران بیرونی عمدتا صحنه را صحنه رقابت ۵ کاندیدای اصولگرا و ۲ کاندیدای اصلاح‌طلب یا با دقتی بیشتر ۵ اصولگرا مقابل یک اصلاح‌طلب و یک اعتدالی.

موضوع از نگاه کاندیداها، اما الزاما شبیه به هیچ‌یک از روایت‌های بالا نبود، به‌خصوص ۲ کاندیدایی که یکی درنهایت پیروز انتخابات لقب گرفت و دیگری که در جریان رقابت و تبلیغات انتخاباتی تاکید داشت رقیب اصلی‌اش، همان کاندیدایی است که درنهایت پیروز شد و ۴ کاندیدای اصولگرای دیگر نیز صرفا وارد رقابت شده‌اند که او را ناکام بگذارند؛ سیدابراهیم رییسی و عبدالناصر همتی، ۲ کاندیدایی که باتوجه به انصراف ۳ نفر و حضور ۴ کاندیدا در روز رای‌گیری، از آنجا که این دو هر کدام به نحوی مورد حمایت جریان‌های سیاسی بودند، در ظاهر به عنوان رقبای اصلی شناخته می‌شدند.

هرچند وقتی نتایج نهایی اعلام شد اگرچه گمانه‌ها در مورد جایگاه رییسی در این انتخابات صادق بود، اما روشن شد که همتی رقیب جدی کاندیدای پیروز نبوده است؛ چراکه او نه فقط کمتر از آرای باطله، بلکه حتی پایین‌تر از محسن رضایی دیگر کاندیدای اصولگرای این انتخابات قرار گرفت و سوم شد. اما آنچه فارغ از تصور‌های پیش از روز سرنوشت، درباره رییسی و همتی حایز اهمیت بود و البته کمتر مورد توجه قرار گرفت، اصرار این دو بود بر حضور «مستقل» در انتخابات.

آن‌هم درحالی که رییسی مهم‌ترین علت اجماع اصولگرایان در این انتخابات بود و به اعتراف خودشان، اگر نمی‌آمد، بعید نبود با تعدد کاندیدای بیشتری روبه‌رو باشند و همتی نیز اگرچه حتی در آخرین اظهارات پیش از آغاز روند رای‌گیری، مکررا خود را «مستقل» از جناح‌های سیاسی معرفی می‌کرد، اما تا پیش از آن، رایزنی‌هایی را برای جلب حمایت جبهه اصلاحات آغاز کرده و همین سه‌شنبه‌ای که گذشت نیز در اولین اظهارنظر جدی پس از انتخابات، به‌شدت نسبت به عملکرد جبهه اصلاحات که حاضر به حمایت صریح از او نشد، گلایه کرد.

به این اضافه کنید این مهم را که باتوجه به اعلام حمایت رسمی چند نهاد اجماع‌ساز اصولگرایان از رییسی، محسن رضایی و امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی نیز اگرچه نه می‌توانستند و نه می‌خواستند منکر سابقه اصولگرایی خود باشند، اما خواه‌ناخواه به عنوان کاندیدای مستقل وارد گود شده بودند؛ به بیان دیگر محسن رضایی که صراحتا از این استقلال سیاسی صحبت می‌کرد و قاضی‌زاده هاشمی هم از چندماه پیش از انتخابات، دست‌کم ارتباط تشکیلاتی‌اش با جبهه پایداری را منکر شده و به اصرار بر این خبر کمی قدیمی‌تر تاکید می‌کرد که دیگر عضو جبهه پایداری نیست و نباید او را فعال حزبی تعریف کرد.

با این حساب ما در انتخاباتی با ۴ کاندیدا و هزار، اما و اگر، با ۴ سیاستمدار «مستقل» طرف بودیم که همگی تنها تعهدشان را نسبت به «مردم» می‌دانستند و حاضر به پذیرش هیچ‌گونه تعهد تشکیلاتی و سیاسی جدی نبودند. وضع و حالی که اگرچه در ظاهر، به‌دلیل تاکید بر «مردم» و «مردمی بودن»، شعار خوش‌رنگ و لعابی است، اما آن‌طورکه در شماره روز ۱۳ اسفندماه ۹۹ در یادداشتی با عنوان «واکاوی مفهوم «مستقل» در فرهنگ سیاست ایرانی؛ یک سوءتفاهم سیاسی» نوشتیم، در عرصه عمل و روی زمین سخت سیاست فاقد ارزش و نشانه رویکرد غیرحرفه‌ای به سیاست است.

این نگاه به سیاست‌ورزی و کنشگری سیاسی، اما نه‌تنها در فرهنگ سیاسی ما خریدار ندارد و نه تن‌ها به اهمیت تعهد تشکیلاتی به عنوان مهم‌ترین پشتوانه در مسیر عملیاتی کردن وعده‌ها و شعار‌ها و حرکت منطبق با برنامه و راهبرد کلان‌نگر و روشن توجه نمی‌شود، بلکه دست‌کم از تریبون‌های رسمی همواره در ضدیت با آن تبلیغ شده و بالعکس اینکه سیاستمداری تعلق‌خاطر و گرایشی به حزب و دسته و گروهی داشته باشد، مورد ایراد و انتقاد قرار گرفته و می‌گیرد و احتمالا به همین دلیل است که حالا ما در روز‌های پس از یک انتخابات، درحالی که یک کاندیدا با نسبتی چشمگیر بیش از رقبا پیروز انتخابات شده و به‌غم آنکه می‌دانیم این کاندیدای پیروز سال‌ها چه مشی و مرام و گرایشی را دنبال کرده، همچنان درگیر این شده‌ایم که ترکیب کابینه بعدی فراجناحی خواهد بود یا نه!

پرسشی که جلال میرزایی، رییس کمیته سیاسی فراکسیون امید مجلس دهم به نحوی عمیق‌تر از آنچه تا اینجا گفتیم و البته همراه با تاملاتی بیش از این و در مواردی جز این‌ها طرح کرده و به بحث گذاشته است.

جلال میرزایی در این رابطه نوشت: آقای رییسی حین ثبت‌نام در وزارت کشور اعلام کرد که به صورت مستقل به عرصه رقابت‌ها ورود کرده است. این موضع‌گیری در کنار اظهارات مدیران مسوول برخی رسانه‌های اصلاح‌طلب که پس از دیدار با آقای رییسی انجام گرفت انتظاراتی را در ارتباط با ماهیت دولت آینده به وجود آورده و باعث گردیده عده‌ای از فعالان سیاسی بر ضرورت تشکیل دولتی فراجناحی تاکید کنند.

در این رابطه یادآوری چند نکته لازم است:

۱- واقعیت این است که آقای رییسی نماینده گفتمان خاصی است که در ادبیات سیاسی کشور از آن با عنوان گفتمان انقلاب اسلامی یا گفتمان مقاومت یاد می‌شود. این گفتمان براساس آنچه که در سال‌های اخیر طرفداران برجسته آن گفته‌اند مغایرت‌ها و تفاوت‌هایی با گفتمان اصلاح‌طلبی هم در اهداف و هم در روش‌ها دارد.

نباید از نظر دور داشت که از سال ۱۳۹۲ تاکنون رقابتی جدی میان فعالان سیاسی این دو گفتمان در فضای سیاسی کشور وجود داشته است. اکنون با توجه به پیروزی آقای رییسی باید انتظار داشت که افراد معتقد به گفتمان ایشان در مصادر و مناصب اجرایی کشور قرار گیرند و به اجرای سیاست‌ها و برنامه‌های وعده داده شده بپردازند.

۲- اعلام آقای رییسی مبنی بر اینکه مستقل است را نباید به معنای فراجناحی عمل کردن در چینش کابینه دانست. باید توجه داشت که در جریان اصولگرا شخصیت‌ها و طیف‌های گوناگونی قرار دارند که میان آن‌ها برای اعمال نفوذ در دولت آقای رییسی رقابت وجود دارد و از دولت ایشان می‌خواهند سهمی داشته باشند؛ لذا چنین به نظر می‌رسد که مخاطب آقای رییسی این شخصیت‌ها و طیف‌ها باشند نه برخی احزاب و شخصیت‌های اصلاح‌طلب. در واقع معنای سخن آقای رییسی این است که به دور از هر گونه فشاری از ناحیه گروه‌های منتقد اصولگرا می‌خواهد مدیران خود را انتخاب کند.

۳- اینکه چرا با وجود این بدیهیات عده‌ای ترجیح می‌دهند که از ضرورت تشکیل دولتی فراجناحی سخن بگویند دلیلش می‌تواند این باشد که این عده در واقع انتظارات و مطالبات خود را که عمدتا معطوف به منافع شخصی است را بیان می‌کنند. این مطالبه اگرچه با واقعیت و آنچه که در جریان است همخوانی و مطابقت ندارد، اما توجه و عدم غفلت از آن به عنوان یک آسیب جدی هم برای فعالیت‌های سیاسی و هم برای دولتی که دارد روی کار می‌آید ضروری است.

۴- مشاهده ماهیت و عملکرد دولت آقای روحانی از حیث ارتباط آن با گفتمان و نیز جریان حامی‌اش حاوی درس‌های عبرت‌آموز است. در بدنه دولت آقای روحانی ما شاهد افراد و عناصر فرصت‌طلب زیادی بودیم که هیچ دغدغه‌ای نسبت به حفظ پایگاه اجتماعی دولت نداشتند و اصلا در این رابطه احساس مسوولیتی نمی‌کردند.

در واقع دغدغه بسیاری از مدیران دولت روحانی نه تقویت همکاری جمعی در راستای رسیدن به اهداف دولت بلکه حفظ منافع شخصی بود؛ ترجیح این عده که در همه حوزه‌های دولت به وفور حضور داشتند انفرادی کار کردن آن‌هم در راستای حفظ قدرت و تامین منافع شخصی بود.

آنچه برای برخی از آن‌ها اهمیت داشت صرفا حفظ موقعیت و قدرت خود بود و در این راستا به سادگی آمادگی آن را داشتند تا جهت تعدیل منتقدان یا مدیون ساختن آن‌ها به خود از امکاناتی که دراختیارشان بود به عنوان امتیاز استفاده کنند. به نظر می‌رسد این عده اکنون برای حفظ منافع خود شعار دولت فراجناحی را سر می‌دهند و بعضی هم تحت لوای این شعار زیبا می‌خواهند در حیاط خلوت دولت جای پایی برای خود حفظ کنند.

اگر معتقد به توسعه سیاسی و تقویت جامعه مدنی هستیم اگر دغدغه ارتقای کیفیت رقابت سیاسی و معنادار شدن انتخابات در آینده را داریم باید از روی کار آمدن افراد و شخصیت‌های معتقد به گفتمان آقای رییسی استقبال کنیم و کمک کنیم تا فرصت‌طلبانی که از عوامل اصلی فساد‌ها و به هدر رفتن منابع و فرصت‌ها هستند به حاشیه رانده شوند. این امر کمک می‌کند که مردم بتوانند بهتر از گذشته خط و خطوط سیاسی، تفاوت‌ها و عملکرد آن‌ها را بشناسند و در موقع لزوم به خصوص موعد انتخابات داوری درستی داشته باشند.

ارسال نظرات