فرارو- محمد مهدی حاتمی: همین چند روز پیش بود که «محمد الرومهی»، وزیر نفت و گاز عمان، در مصاحبه با «اساندپی گلوبال پلاتس» (S&P Global Platts) گفت که در صورت احیای برجام، عمان علاقهمند خواهد بود طرحهای واردات گاز ایران از طریق خط لوله را که سالها روی میز بوده اند، احیا کند.
به گزارش فرارو؛ الرومهی درباره خط لوله ایران-عمان در این مصاحبه گفت: «خوش بین هستم که اگر نه امسال، اما احتمالا به زودی درباره احیای این پروژه صحبت خواهیم کرد. از نظر عمان، فرصتهای فراوانی برای استفاده مطلوب از این پروژه وجود دارد.»
چرا عمان گاز ایران را میخواهد؟
اما این تنها پیشنهاد غیر مستقیمی نیست که وزیر نفت و گاز عمان به ایران داده است. رومهی در همان مصاحبه اضافه کرد: «خط لوله گاز ایران به عمان، میتواند تا یمن امتداد پیدا کند. یمن روزی صلح خواهد داشت و روزی که توافق صلح در این کشور امضا شود، نخستین چیزی که نیاز خواهد بود، انرژی است. علاوه بر صادرات مجدد گاز ایران به یمن، عمان به دنبال استفاده از بخشی از این گاز برای صنعت و افزایش ظرفیت تولید LNG و پتروشیمی خود و ورود به عرصه تولید هیدروژن است.»
عمانیها دست کم از سال ۲۰۱۳ میلادی به دنبال خرید گاز از ایران بوده اند و همواره روابط سیاسیِ خوبی هم با ایران داشته اند و حالا که یمن هم به نوعی در جبهه سیاسیِ ایران قرار دارد، چنین پیشنهادی، برای ایران همچون برگ برندهای است که رد کردن آن از پذیرفتنش دشوارتر است.
برآوردهای مختلف نشان میدهند که ایران، چهارمین دارنده بزرگ ذخایر نفت در جهان و دومین دارنده بزرگ ذخایر گاز در جهان است و اگر مجموع این دو را در نظر بگیریم، ایران بزرگترین دارنده «ذخایر هیدروکربوری» در جهان است. علاوه بر این، ایران در یکی از مهمترین نقاط ژئوپولتیک در جهان هم قرار گرفته است، یعنی جایی که «شرق» و «غرب» به هم میپیوندند.
این دو ویژگی منحصر به فرد، تا زمانی که اقتصاد جهان به سوختهای فسیلی تکیه داشته باشد، ایران را به عنوان منبعی برای تامین انرژی در صدر نگاه خواهد داشت. با این همه، ایران از منظر سیاست بین الملل، کشوری است که به سمت انزوا رانده شده و از آنجا که روابطی سرد با «غرب» دارد و نتوانسته خود را در دل «شرق» هم جا کند، مزیت نسبی خود به عنوان ابرقدرت انرژیِ جهان را هم تا حدی از دست داده است.
رقابت تنگاتنگ بر سر مشتریهای گاز طبیعی
اندیشکدههای اقتصاد انرژی در سراسر جهان، زمانی بین یک تا حداکثر دو دهه آینده (یعنی تا سال ۲۰۴۰ میلادی) را به عنوان عصری که نفت ارزش خود را به عنوان کالایی گران بها در تامین انرژی از دست میدهد، تعیین کرده اند.
این یعنی کشورهای دارنده نفت و صادرکننده نفت، که حالا تعدادشان بسیار بیشتر از قبل شده، دستِ بالا دو دهه فرصت دارند که تا جایی که میتوانند نفت بفروشند و البته برای فردایِ بدون نفت هم در سایر زمینههای اقتصادی سرمایه گذاری کنند.
همین روند در مورد گاز طبیعی هم صادق است، اما ممکن است اندکی بیشتر طول بکشد. همین حالا، به غیر از روسیه و ایران به عنوان دو کشور دارای بزرگترین ذخایر گاز طبیعیِ کشف شده در جهان، کشورهایی همچون قطر، ترکمنستان، قزاقستان، مصر، مراکش، الجزایر، اندونزی، موزامبیک، استرالیا، کانادا و حتی چین (به عنوان بزرگترین واردکننده نفت در جهان) همگی تولیدکننده گاز طبیعی هستند.
در واقع، به نظر میرسد بازار گاز طبیعی، بیش از آنکه متقاضی داشته باشد، عرضه کننده داشته باشد و این یعنی رقابت و حتی جنگ افروزی بر سر دست یافتن به مشتری. در واقع، جنگ بر سر پیدا کردن بازارهایی برای فروش گاز طبیعی، خیلی وقت است که شروع شده و قدرتهای بزرگ، از هر ابزاری برای کنار زدن رقبا استفاده میکنند.
ایران، سومین تولیدکننده گاز و نوزدهمین صادرکننده گاز در جهان
دادههایی که در سال ۲۰۱۹ میلادی به روز شده اند، نشان میدهند که ایران، پس از آمریکا و روسیه، سومین تولیدکننده بزرگِ گاز در جهان است. اگر آمریکا را کنار بگذاریم، روسیه، رقیبِ گازی ایران، سالانه حدود ۶۸۰ میلیارد مترمکعب و ایران سالانه حدود ۲۴۴ میلیارد متر مکعب گاز تولید میکند. قطر در جایگاه بعدی قرار دارد و سالانه حدود ۱۷۸ میلیارد مترمکعب گاز تولید میکند.
با این همه، وقتی صحبت از صادرات میشود، ایران به رتبههای پایینتر (تا حد نوزدهم در جهان) سقوط میکند. در واقع، بخش اعظم گاز تولید شده توسط ایران در داخلِ کشور مصرف شده و حجم بسیار کمی از آن راهی بازارهای بین المللی میشود. این در حالی است که روسیه حدود ۳۰ درصد از تولید خود و قطر حدود ۷۰ درصد از گاز تولیدیِ خود را صادر میکنند.
درآمد گازی قطر (کشوری که ۸۵ درصد از جمعیت آن را کارگران خارجی تشکیل میدهند) در سال ۲۰۱۹ میلادی حدود ۳۳ میلیارد دلار بوده و در واقع، این حجم از درآمد گاز صادراتی آن قدر به مذاق قطریها خوش آمده که ترجیح داده اند از اوپک خارج شوند و روی صادرات گاز تمرکز کنند.
روسیه در مورد گاز به هیچ کس باج نمیدهد
اما چرا ایران، که در مورد صادرات گاز، قطعاً پتانسیلی در حد روسیه دارد و مشتریهای دست به نقدی همچون هند، پاکستان، عمان و حتی بخشی از کشورهای اروپایی هم برای گاز صادراتیِ آن صف کشیده اند، نتوانسته به اندازه قطر هم صادرات گاز داشته باشد؟
پاسخ را باید در ژئوپولتیکِ گازی در منطقه جست و جو کرد. روسیه اکنون اصلیترین تامینکننده گاز در اروپا است. در سال ۲۰۱۷ میلادی، حدود ۴۰ درصد از گازِ وارداتی کشورهای اروپایی توسط روسیه تامین میشد و حتی اقتصادهایی به بزرگی آلمان هم وابستگی ۷۰ تا ۷۵ درصدی به واردات گاز از روسیه داشتند.
اتحادیه اروپا این را به عنوان یک نقص مهم برای خود میبیند که در واردات انرژی، وابسته به بزرگترین و نزدیکترین رقیب سیاسیِ خود، یعنی روسیه باشد. در مقابل، روسها هم که این را میدانند، میخواهند تا آنجا که میتوانند انحصار صادرات گاز به اروپا را در دست خود نگه دارند تا از اروپا باج خواهی کنند. روسیه، فارغ از هر نوع رابطهای که با ایران داشته باشد، در زمینه صادرات گاز خود را رقیب ایران میبیند و عجیب نیست که سنگ اندازیهای متعددی هم بر سر راه صادرات گاز از ایران داشته است.
ایران و تامین انرژی برای نیمی از جمعیت جهان
اما در دو دهه اخیر، نام ایران هم به عنوان گزینهای برای تامین گاز کشورهای اروپایی، همواره مطرح بوده و در دوران اوج روابط ایران با اتحادیه اروپا، حتی بخشی از کار هم پیش رفته بود. بر این اساس، از سال ۲۰۰۷ میلادی به این سو، ایران و برخی کشورهای اروپایی، همچون یونان، ایتالیا، سوئیس، اتریش، آلمان، فرانسه و اسپانیا، توافق نامههایی برای صادرات گاز از میدان «پارس جنوبی» ایران به اروپا به امضا رساندند.
در این پروژه که موسوم به «خط لوله پارس» هم بود، قرار بود ایران سالانه ۵۰ میلیارد متر مکعب گاز به اروپا صادر کند، یعنی تقریباً همان میزانی که روسیه امروز به اروپا گاز صادر میکند.
از آن سو، ایران قرارداد دیگری هم با هند و پاکستان داشت و قرار بود در پروژهای موسوم به «خط لوله صلح»، به این دو کشور گاز صادر کند. این ابرپروژه، میتوانست اقتصاد ایران را زیر و رو کند، چرا که صحبت از تامین انرژی برای حدود ۱.۵ میلیارد نفر در میان بود و در صورتی که خط لوله از هند به چین میرسید، ایران میتوانست تامین کننده گاز طبیعی برای حدود ۳ میلیارد نفر از جمعیت جهان باشد، ۳ میلیارد نفری که دست کم ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون نفر از آنها، تحت حاکمیتِ دو اقتصاد برتر جهان در یک دهه آینده، یعنی هند و چین زندگی میکنند.
اما ایران، عمدتاً به دلایل سیاسی (تحریم ها، نپیوستن به پیمانهای تجارت بین المللی و ضعف در روابط خارجی) همواره از این بازی بزرگ کنار گذاشته شده است. پاکستانیها میگویند همچنان به واردات گاز از ایران احتیاج دارند و هندیها هم تشنه انرژی ارزان قیمت هستند.
از آن سو، چین هم در ماجرای قرارداد راهبردی ۲۵ ساله با ایران، به دنبال تضمین دادن به ایران در زمینه خرید نفت و گاز است و این یعنی بزرگترین اقتصاد جهان هم برای منابع انرژی ایران برنامه دارد. اما حتی اروپاییهایی که امروز در بازیِ پلیس خوب-پلیس بد با ایران درگیر هستند نیز به گاز طبیعی ایران احتیاج دارند تا اندکی از انحصار واردات گاز از روسیه را بشکنند.
اما ایران تا ابد فرصت ندارد. همین حالا، طرحهایی برای انتقال گاز جمهوری آذربایجان به اروپا از طریق خاک ترکیه روی میز است و خودِ ترکیه هم در آبهای مدیترانه میادین گاز کشف کرده و قصد بهره برداری و صادرات آن به اروپا را دارد. پرسش اصلی این است که ما تا چه زمانی میخواهیم به فرصت سوزی، آن هم فرصتی که میتواند ما را به ابرقدرت انرژی در جهان بدل کند، ادامه بدهیم؟
انرژی سلح آمیز هسته ای تنها حق مسلم ماست و با غنی سازی اورانیوم هم دارو های خیلی مفید و خوبی میسازیم هم نیروگاه نیم گیگاواتی بوشهرو شاید دوباره روشن کردیم و هم تو دهن استکبار میزنیم.
ببین اصولا اینا همه چرنده ! ما باید به استقلال و اقتصاد مقاومتی برسیم. یعنی خودکفایی تولید همه چیز برای خودمون. یعنی اگه در زمینه هایی قابلیت صادرات داریم، زیاد مهم نیست !! چون این کار ما رو قابل تحریم میکنه که خب تحریم شیطان بزرگ نشانه درستی راه ماست ! و همچنین نیازمند پذیرفتن FATF و دیپلماسی و اینهاست که خب اینها رو به قصد نابودی ما علم کردن !در عوض وقتی قرار نیست صادرات زیادی داشته باشیم باید واردات رو کم کنیم یعنی در زمینه هایی که تولید داخلی چندان صرفه نداره و تکنولوژی هم نداریم با هر ضرب و زوری متخصصان داخلی یه تراوشی بکنن و همونو استفاده کنیم ! بدین ترتیب ما یک اقتصاد 100 درصد مستقل و غیرقابل تحریم خواهیم داشت و با این سبک جدید که طبق ارزش های پوچ غرب و شرق هم نیست، میتونیم به آنچنان اقتصاد شکوفایی برسیم که همه عالم انگشت به دهن بمونن !
لطفا چاپ کن که انصافا از نظرات هم استفاده کنیم
ما هم خودمون انتخاب کردیم اینطور زندگی کنیم.
عوضش ما انرژی هستهای داریم
تحریم شاید هزار میلیارد دلار به کشور خسارت وارد کرد برای اندکی میلیارد میلیارد نفع داشت بیشتر به نظر میاد بخاطر منافع اندک پر نفوذها و پر قدرتها این کارها ی صد در صد صد منافع ملی
علم ناقص از نادانی خظرناکتر است.
و هر روز می بینیم که کودک و پیر تا کمر در سطلهای زباله خم شده اند....
در آینده درباره این قوم چه خواهند گفت؟؟؟؟؟؟
روسیه به فکر منافع خودش همیشه هست البته.
لعنت بر اونی که تو آتیش جنگ تو سوریه دمید. تروریست ها رو به اسم نیروهای مردمی تغذیه و آموزش داد.
و درود به شرف اونهایی که این قائله رو جمع کردن.
اگر نمی دونی که هیچ و اگر خودت رو به نادونی میزنی هم که هیچ ولی میگویم که اونایی که باید بدونن بدونن خیلی از مردم همه چیز رو می فهمن.
اونایی که بهار عربی رو درست کردن یا دستکم رو موجش سوار شدن اخوان المسلمین و ابواب جمعی اخوان المسلمین بودن و به عبارتی در گرایش سیاسی اهل سنت کسانی که ازهری هستن و نه وهابیون .تو این منطقه از قدیم حاکمان قطر گرایش ازهری داشتن و یکی از ریشه های اختلافاتشون با آل سعود و عربستان هم همین گرایشاتشون بوده و به همین دلیل هم هر جا که اخوان المسلمین فعالیت میکنه قطر محسوس و نامحسوس حمایت میکنه .مثلا قطر از حماس و محمد مرسی و اردوغان و جبهه النصره که خواستگاه فکری ازهری داشته و گرایش اخوانی دارند حمایت کرده و با آنها هم خوانی و قرابت فکری دارد.
جدیدا و در دو دهه اخیر اسلامگرایان ترکیه با گرایش ازهری و تمایلات اخوانی در این کشور قدرت را در دست گرفته اند.
اون کسانی که اول بار از شورش اخوان المسلمین سوریه(شاخه اردنی اخوان المسلمین) حمایت کردند عبارت بودند از اخوان المسلمین مصر به رهبری محمدمرسی و دنباله های اخوان المسلین در ترکیه به رهبری اردوغان همراه با کمک های مالی دوستان قطری ما به علاوه قسمت عمده ای از حماس و مهاجرین فلسطینی که اگر مستقیما و بصورت عمده دست به اسلحه علیه اسد نبردند بعد از 5دهه خوردن و خوابیدن در سوریه ولی علیه او موضع گیری سیاسی کم نکردند که منجر به خروج خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس از سوریه و کوچ او به قطر شد.
از قضا قطر و ترکیه اردوغان که به حمایت از اخوان المسلمین و دنباله های شورشی آن در سوریه برخاستند منافع اقتصادی هم در این درگیری داشتند.ایران برای صادرات گاز به اروپا و محدوده مدیترانه نیاز به خط لوله گاز دارد که تا پیش از کنار رفتن صدام و جایگزینی دولت دوست با ایران در عراق فقط به مسیر ترکیه منحصر میشد و با روی کارآمدن دوستان ایران در عراق و بر سرکار بودن حزب بعث به رهبری اسد در سوریه امکان ایجاد خطوط لوله جدید از طریق عراق و سوریه به سواحل مدیترانه برای ایران فراهم گردید که انحصار ترانزیت گاز ایران از طریق ترکیه را نقض میکرد و از طرف دیگر منافع اقتصادی دیگر رقیب صادارات گاز ایران یعنی قطر را تهدید و تحدید میکرد و کاملا طبیعی است که اگر بتوانند روابط ایران با عراق و یا سوریه را به هم بزنند یا اینکه با تغییر حکومت و دولت آنها روابط حسنه فعلی ایران را ازبین ببرند تا خط لوله دیگری مطرح و احداث نشود درنگ نخواهند کرد.ترکیه تدارکات این کار را با اتکا به مجاورتش با سوریه و به پشتوانه قدرت نظامی اش که نتیجه عضویت آن در ناتو بود کرد و قطر هم به پشتوانه درآمد سرشارش از گاز در سوریه پا روی گردن ایران گذاشت.
ایران با نفوذ اش در عراق و سوریه و به پشتوانه قدرت نظامی اش و همچنین ارتش و حکومت مستقر سوریه می توانست با ترکیه به توازن برسد ولیکن دست بالای اقتصادی قطر در قبال ایران و صد البته در برابر سوریه از کجا آب می خورد که این همه هزینه برای ایران ایجاد کرد؟؟
پاسخ این سئوال را باید کسانی بدهند که در دهه 80 به جای افزایش برد اقتصادی ایران به کارشکنی در امور اجرایی مانند پرونده بی خاصیت کردن پتروپارس رو آوردند و از سوی دیگر به ماجراجویی های بی فایده دست یازیدند که از یک طرف باعث فراری شدن شرکت های مطرح و بدرد بخور از سرمایه گذاری و مشارکت در حوزه گاز و نفت ایران شدند و از طرف دیگر هم هنگامی که قدرت در اختیارشان قرار گرفت در بهترین حالت با سوء مدیریت و علیرغم دریافت میلیاردها دلار اعتبار ارزی و اقلا چهل هزار میلیارد تومان که معادل 40 میلیارد دلار در سال 88 بود اعتبار ریالی از سال 84 تا 92 حتی یک فاز توسعه پارس جنوبی را درست و تمام وکمال وارد میدان نکردند بگذریم از افتتاح های نمایشی منجر به آتش سوزی و ... که البته ماحصل سکون ایران در نتیجه مدیریت دوستان و پیشروی قطر که تا سال 84 پا به پای هم درآمد زایی داشتند از پارس جنوبی در سال 92 شد اختلاف درآمد 70 میلیارد دلاری ایران و قطر از آن میدان به نفع قطر!!
این همه در حالی رخ داد که ایران نمیتوانست جلوی حمایت مالی قطر را بگیرد و تنها زمانی که منافع عربستان و آمریکا اقتضا کرد آنها افسار قطر را کشیدند و طرفه اینکه ایران دوست و ناجی قطر هم شد.حال کسانی که باعث عقب افتادن ایران و پیش افتادن قطر شدند که کمترین هزینه آن درگیری چندساله ایران و سوریه در جنگ داخلی آن کشور فارغ از همه مسائل میدانی دیگری که میشد پیش نیایند و آن جنگ اینقدر گسترده نشود شدند باید پاسخگوی کسانی باشند که در میدان سوریه به خاک افتادند.