صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۸۸۲۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۷ - ۰۶ خرداد ۱۳۸۹


جامعه يك موجود زنده است. يك كليت برخوردار از هستي. ساخته نمي‌شود بلكه رشد مي‌كند. آغاز و شروعي متصور است. كيفيت رشد تابع زمان و مكان است. پس حركت تكاملي اجتناب‌ناپذير است. هر موجود زنده‌اي بدون استثنا در راستاي تكامل گام بر مي‌دارد كه اين نشان‌دهنده گريزناپذيري اين فرآيند است. پس آنچه مطرح است فرآيند تكامل يا عدم تكامل جامعه نيست بلكه كيفيت آن است. تكامل اجتماعي در خلأ شكل‌ نمي‌گيرد. 

حيات آن بازتاب معاملات اجتماعي، ويژگي نيروهاي اجتماعي، ارزش‌هاي سامان دهنده تعاملات و چشم‌انداز‌ها و جوهره و كاركرد نهادهاست. پس هر جامعه‌اي مراحل مختلف تكامل را تجربه مي‌كند. بعضي از جوامع سطح بالاتري از تكامل را در مقام مقايسه با ديگر جوامع به نمايش مي‌گذارند. افغانستان مانند هر جغرافيايي ديگر سطح خاصي از تكامل اجتماعي را تجربه مي‌كند. 

شرايط پيراموني و ويژگي‌هاي بومي هويت و ماهيت تكامل را در اين سرزمين معين كرده‌اند. طبيعي است كه در هر جامعه‌اي نگاه منفي به سطح و كيفيت حيات اجتماعي وجود داشته باشد. اما آنچه پذيرش عمومي ندارد حساسيت ديگر كشورها نسبت به سطح تكامل در جوامع ديگر است. در طول تاريخ افغانستان كه بايد آغاز آن را در شكل مدرن از 1747 به تصوير كشيد گروه‌ها و افراد مختلفي در رده‌هاي تصميم‌گيري بوده‌اند كه شكل متفاوتي از حيات را در گستره افغانستان خواستار شده‌اند. 

چرايي اين ناخرسندي متفاوت بوده اما همگي ريشه در مناسبات داخلي و بومي داشته است. البته رهبران انگلستان و ‌روسيه در قرن نوزدهم و تصميم‌گيرندگان مستقر در مسكو هم در اواخر قرن بيستم تلاش را بر اين قرار دادند كه با تاثيرگذاري در معادلات و تعاملات داخلي كشور سرعت و ماهيت حيات اجتماعي را به تغيير دچار كنند كه همگي با عدم توفيق مواجه شدند. حالا در آغازين سال‌هاي قرن بيست و يكم قدرت برتر جهان شيوه زيست در افغانستان را مناسب با چشم‌اندازهاي خود نمي‌يابد. 

اين قدرت فراملي مانند همتا‌هاي بزرگ در دو قرن گذشته، خود را وارد ترتيبات داخلي كشور افغانستان كرده است كه نه‌تنها در تسريع روند تكامل توفيق حاصل كند بلكه جوهره آن را نيز مطابق با الگوهاي مورد نظر خود سازد. حيات اجتماعي از حيطه‌هاي مختلف تشكيل شده است. قلمروهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و نظامي كليت اجتماع را رقم مي‌زنند. هنگامي كه تكامل اجتماعي ماهيت بومي را داراست اين قلمروها قاعدتا با سرعت و شدت تقريبا مشابه به حركت ادامه مي‌دهند. 

اين بدان معناست كه تنيدگي اندام‌وار و منطقي بين تمامي حيطه‌هاي زيست در گستره جامعه پديدار مي‌شود. همسويي قاعدتا اين واقعيت را نيز به نمايش مي‌گذارد كه حركت آهسته و آرام آرام و از سوي ديگر به ضرورت اين ويژگي مستمر و مداوم است. اين چنين فرآيندي نمايشگر هم سطح بودن ميزان تكامل و همساني جوهره تكامل است. جدا از اينكه چنين تكاملي را كه ماهيت اجتماعي يعني سمت و سوي از پايين به بالا دارد را از جنسي مطلوب يا نامطلوب توصيف و تحليل كنيم. محققا متعالي‌ترين شيوه و روش حيات يافتن تكامل اجتماعي است چرا كه نماد و بازتاب الزامات و ضروريات بستر اجتماع است. 

تحول از پايين به سبب اينكه بطئي طبيعي و بومي است و به لحاظ اينكه همسويي حيطه‌ها حيات مي‌يابد، پوياترين، مستمرترين، ريشه‌دارترين نوع تكامل و به ضرورت باثبات‌ترين بايد مطرح شود. آمريكا به دلايل خاص خود كيفيت حيات در افغانستان را خواهان دگرگون كردن است. دلايل كليدي و بنياني آمريكا براي ابراز چنين ديدگاهي به هيچ روي ارتباطي با دغدغه‌هاي حقوقي، انساني، مذهبي و ملي مردم افغانستان ندارد بلكه رابطه مستقيم با تعريف آمريكا از منافع‌اش دارد. منافع آمريكا حكم مي‌كند كه سمبل‌هاي سطح خاص تكامل اجتماعي در افغانستان از بين بروند تا مسير و جهت براي نوع متفاوتي از زيست در كشور هويدا شود. 

يكي از سمبل‌هاي شيوه زيست و چشم‌انداز ذهني و ارزشي در افغانستان طالبان است. طالبان بازتاب واقعيات حيات مستقر اجتماعي هستند. جدا از اينكه آمريكا آنها را چگونه تلقي مي‌كند بايد اين نكته حياتي را در نظر گرفت كه طالبان برآمده از مشروعيت حضور يك مجموعه از ارزش‌ها و نهادها در جامعه افغانستان هستند. جوهره تكامل اجتماعي افغانستان طلب‌گر پديده‌اي به نام طالبان است. طالبان افغانستان در يك برش است طالبان برداشتي از افغانستان هستند كه ريشه در تاريخ، هويت و پيشينه اين جامعه دارند. 

براي اضمحلال پديده طالبان حال آمريكاييان در تلاش هستند كه با فشار از بيرون جوهره تكامل در افغانستان را متحول سازند. تا اينكه بستر مناسب براي تداوم و استمرار طالبان نابود شود. سربازان غربي در افغانستان يك ماموريت دو سويه را در اين راستا عهده‌دار شده‌اند.
 
سربازان غربي از يك سو به نابودي فيزيكي طالبان همت گماشته‌اند و از سويي ديگر به ايجاد نهادها و ارزش‌هايي دست زده‌اند كه در تقابل كامل با بستر اجتماعي تاريخي حيات بخش سنت‌ها، ارزش‌ها، ساختارهاي مطلوب‌نظر و منطبق طالبان است. الگوهاي مورد نظر آمريكا از بيرون بر جامعه افغانستان تحميل مي‌شود و اين كشور قدرتمند غربي تمامي قلمروهاي حيات در سرزمين مادري طالبان را خواهان دگرگون كردن است.
 
آنچه آمريكاييان به آن توجه ندارند اين مهم است كه هر چند ممكن است راه‌هاي شوسه ساختمان‌هاي مدرن، كارخانه‌هاي مجهز و مدارس و بيمارستان‌هاي امروزي را بتوان در كوتاه‌مدت با تكيه بر قدرت نظامي مستقر كرد اما امكان چنين كاري در رابطه با بنيان نهادن ارزش‌هاي متناسب با آنها وجود ندارد. طالبان چه خوب چه بد به قول حامد كرزي فرزندان خاك افغانستان در كليت همسويي ارزش‌ها و ساختارها هستند. تلاش آمريكا به لحاظ اينكه همسويي را فاقد است محكوم به شكست است.

برچسب ها: دهشیار طالبان
ارسال نظرات