عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: دهه سوم ماه رمضان که مصادف با شهادت امام علی (ع) است بهطور طبیعی بیش از همه متعلق به امام است و از دوره خلافت ایشان بیشتر از سایر دورههای زندگی ایشان باید نوشت. پیشتر هم گفتهام که تصور عمومی مردم از حکومت اسلامی و قدرت برآمده از آن بیش از آنکه متاثر از مفاهیم و گزارههای کلامی صاحبنظران اسلامی باشد، از رفتارهای ثبتشده تاریخی امام علی شکل گرفته است.
اینکه در عدالت چگونه رفتار میکرد؟ اینکه رفتارش با خانواده، کارگزاران حکومتی و در امور مالی چگونه بود؟ اینکه در دفاع از حق انتقاد مردم چگونه بود؟ اینکه نسبت به مجیزگویی قدرت از سوی زیردستان چقدر حساس بود؟ اینکه نگاه او به امور جامعه در نهجالبلاغه چگونه بود؟ و… اکنون نمیخواهم بگویم که حکومتکنندگان میتوانند مثل آن امام عمل کنند یا باید انتظاری در این سطح از آنان داشت، ولی آیا نباید انتظار داشته باشیم که حداقل گامی به سوی بهبودی برداریم و نه گامهای بزرگ در جهت مخالف آن؟ برای نمونه حساسیت امام درباره ظلم به مردم تحت حکومتش یا فقر آنان بسیار زیاد بود.
آیا الان هم چنین است؟ درباره بیتالمال چقدر حساس بود، آیا اکنون حتی گوشهای از آن را میتوان دید؟ یک بار خاطرات آقای هاشمی را مرور میکردم، دیدم که چه تعداد افراد و آقایان و در زمان جنگ برای درمان شخصی خودشان عازم خارج از کشور میشدند و درخواست مساعدت و پرداخت ارز به قیمت رسمی داشتند و همگی نیز اجابت میشد.
جالب است که آقای هاشمی نه آن درخواستها را بد میدانست و نه موافقت و دستور به انجام آنها را از طرف خودش. به همین علت هم، هم درخواست و هم اجابتش را در خاطرات روزانه خود نوشته است. آن رفتار گذشت تا به تغییرات اخیر در جدول بودجه رسیدیم. بنده کاری به قانونی و غیرقانونی بودن این تغییرات ندارم. حتی فرض کنیم که قانونی باشد.
همه میدانیم که شرایط کشور و تورم و نقدینگی چگونه است. هر ریالی که به بودجه اضافه شود، به همان نسبت تورم ایجاد میکند، چون این ارقام ناشی از تولید و ثروت حکومت و جامعه نیست، بلکه فقط به دلیل انتشار پول است. به معنای دیگر اینها دوغ خالص ولی جدیدی نیستند، بلکه آبی است که به دوغ موجود بسته میشود و از جیب فقیرترین افراد خارج میشود.
یک لیتر دوغ خالص داریم و ۵ نفر مصرفکننده و به هر کدام یک لیوان دوغ میرسد حالا به علتی ۵ نفر مهمان هم میرسد. یا باید همه نصف لیوان دوغ خالص مصرف کنند، یا باید یک بطری جدید دوغ خالص بخریم یا اینکه تقلب کرده و یک بطری آب بریزیم داخل دوغ خالص و آن را رقیق کنیم. راه دیگری نداریم. افزایش بودجه بدون تامین منابع واقعی، همان راه سوم است. ولی برخلاف مثال فوق که هر ۱۰ مصرفکننده از دوغ رقیقشده مشابهی استفاده میکنند در ماجرای بودجه اینطور نیست. ۲ نفر از مصرفکنندگان همان دوغ خالص را میخورند، ۸ نفر بقیه، رقیقشده سه لیوان باقیمانده را میخورند. هر چه فقیرتر باشید، سیاست افزایش نقدینگی تورمزا، ارزش و توان خرید پول را برای شما کمتر میکند، زیرا ثروتمندان میتوانند تورم را جبران کنند.
حالا ببینید که چنین پول هزاران میلیارد تومانی که به مثابه آب به دوغ بسته شده است کجاها هزینه میشود؟ همه آنها در زمینهها و مربوط به کارگزارانی است که برای حفظ موقعیت خودشان کاربرد دارند. حکومت و مجلس باید برای همه و به ویژه برای فرزندان این سرزمین و آیندگان تصمیم بگیرد. آخر این چه کاری است که پول به کامنتگذاران فضای مجازی بدهید؟!
در این افزایشها، اقشار اصلی جامعه کجا هستند؟ کارگران، معلمان، استادان دانشگاه، کارکنان بهداشتی کشور و پرستاران که در صف اول مبارزه با کرونا هستند، محیط زیست، فقرا، زنان سرپرست خانوار، معلولان و نیازمندان، کارآفرینان، افراد بیکار که دنبال اشتغال هستند، تولیدکنندگان، کشاورزان، کودکان کار، نیروهای حاشیهای و… خیلی خیلی دورتر از حداقلهای امام علی (ع) هستیم ولی بدتر این است که چهار نعل در حال دورتر شدن نیز هستیم. برای حسن ختام، دو مورد از دهها داستان امام علی (ع) را در زیر میآورم که مروری باشد بر ذهنیت کسانی که پیش از انقلاب با امید رسیدن به چنین جامعهای انقلاب کردند.
امیرالمومنین (ع) ضمن خطبهای فرمودند: «به خدا سوگند عقیل را در نهایت بینوایی دیدم، از من خواست تا یک صاع از گندم شما مردم را به او ببخشم، در حالی که فرزندانش را از شدت فقر آشفتهموی و گردآلود با چهرهای نیلین میدیدم. چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد و من همچنان به او گوش میدادم و او پنداشت که دینم را به او میفروشم و شیوه خویش وامیگذارم و از پی هوای او میروم. پس پاره آهنی را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم. عقیل همانند بیماری ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد.
گفتم: ای عقیل نوحهگران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنی که انسانی به بازیچه گداخته است مینالی و مرا از آتشی که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمی نباشد؟ تو از این درد مینالی و من از حرارت آتش ننالم؟» یکی از اتفاقات مشهور در دوران حکومت امیرالمومنین (ع) مربوط به فرماندار بصره یعنی عثمان بن حُنیف است. طی این ماجرا به آن حضرت خبر رسید عثمان دعوت یکی از ثروتمندان بصره را پذیرفته است؛ لذا طی نامهای مورد عتاب امام (ع) قرار گرفت.
در بخشهایی از این نامه تاریخی آمده است: «ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایهداران بصره، تو را به مهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی خوردنیهای رنگارنگ برای تو آوردند و کاسههای پر از غذا پی در پی جلوی تو نهادند. گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره میخوری؟ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمیدانی دورانداز و آنچه به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن.» از این نوع برخوردها حتی با خانوادهاش و سایر منسوبین حکومتی نیز داشته است.