صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۷۱۵۶۷
در صورت بروز جنگ بین ایران و امریکا، این جنگ به باتلاقی برای امریکا تبدیل خواهد شد که بعید است به راحتی بتواند از آن خارج شود. تجربه امنیتی امریکا در عراق آنان را وادار خواهد کرد تا از الگو‌های «کم شدت» در برابر ایران استفاده کنند. در این میان، اعزام نیرو‌های نظامی راهبردی امریکا به منطقه را صرفا باید برای برقراری موازنه تهدید تجزیه و تحلیل کرد و نه شروع جنگ.
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۴ - ۲۱ دی ۱۳۹۹

به دنبال ترور سردار سلیمانی در ۱۳ دی ۱۳۹۸ تا همین روز‌ها که مصادف است با اولین سالروز این ترور همواره در نظر‌ها و تحلیل‌ها، احتمال بروز درگیری نظامی بین ایران و امریکا مطرح بوده است. بحث مقاله حاضر این است که احتمال بروز جنگ بین ایران و امریکا بسیار اندک است چراکه در شرایط کنونی جنگ به زیان هر دو کشور خواهد بود و آنان را از رسیدن به اهداف بلندمدت خود باز می‌دارد. هدف بلندمدت ایران حفظ و گسترش نفوذ منطقه‌ای است و هدف بلندمدت امریکا جلوگیری از افول قدرت و بازگشت به نقش رهبری در نظام بین‌الملل است.

اعتماد در ادامه نوشت: معمولا جنگ زمانی به وقوع می‌پیوندد که از یک طرف همه راه‌های دیپلماسی بسته باشد و از طرف دیگر، فایده‌های آن بیشتر از هزینه‌ها باشد و این با واقعیات کنونی نظام بین‌الملل و شرایط فعلی دو کشور ایران و امریکا همخوانی ندارد.

از روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ تاکنون که امریکا از برجام خارج شد و سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران را اعمال کرد، ایران در چارچوب سیاست «صبر استراتژیک» همواره سعی کرده با حفظ پایبندی خود به برجام یک «پل بازگشت به عقب» را برای خود حفظ کند. در شرایطی که دوران ریاست‌جمهوری ترامپ به پایان نزدیک می‌شود و در آستانه روی کار آمدن دولت بایدن هستیم که اعلام کرده قصد بازگشت به برجام را دارد، حفظ «پل بازگشت به عقب» توسط ایران می‌تواند برای هر دو طرف مفید باشد و این به معنی باز بودن باب گفتگو است. تحت این شرایط منطقی است که ایران و امریکا از هرگونه اقدامی که به تخریب این پل بینجامد و راه دیپلماسی را مسدود کند، اجتناب کنند.

در ماجرای ترور سردار سلیمانی هم ایران طی یک سال گذشته با اتخاذ یک سیاست حساب شده از تشدید درگیری با امریکا پرهیز کرده و تسویه حساب در این قضیه را به خروج نیرو‌های امریکایی از منطقه پیوند زده که مسلما در کاهش تنش میان دو کشور موثر بوده است. در صورت بروز جنگ شاید تصور بر این باشد که یکی از دو طرف، برنده و دیگری بازنده باشند، اما واقعیت این است که در صورت بروز درگیری بین این دو کشور، هم ایران و هم امریکا بازنده اصلی هستند و برندگان این جنگ در منطقه کشور‌های «عربستان سعودی و اسراییل» و در خارج از منطقه، «چین» هستند. به عبارت دیگر ایران و امریکا وارد جنگی می‌شوند که هزینه‌های آن برای طرفین (ایران و امریکا) و فایده‌های آن برای دیگران (عربستان، اسراییل و چین) خواهد بود.

در صورت وقوع جنگ از یک سو ایران بازنده این جنگ است: چراکه از یک طرف سیاست «صبر استراتژیک» ایران بعد از خروج امریکا از برجام و نیز در پی ترور سردار سلیمانی بی‌نتیجه خواهد ماند و در این مدت فقط هزینه‌های بی‌بازگشت را پرداخت کرده است؛ و از طرف دیگر صحنه رقابت منطقه‌ای را به دو دشمن دیرینه خود یعنی عربستان سعودی و اسراییل واگذار می‌کند چراکه درگیر یک جنگ فرسایشی می‌شود و توان کمتری برای حفظ نفوذ منطقه‌ای خود خواهد داشت.

اگر جنگی صورت گیرد قطعا عربستان و اسراییل از آن در امان نخواهند بود، اما این سودی برای ایران ندارد چراکه حفظ و گسترش نفوذ منطقه‌ای ایران مستلزم برقراری آرامش در منطقه است. عربستان سعودی و اسراییل با علم به مفید بودن محیط آرام منطقه برای گسترش نفوذ ایران سعی دارند با تحریک امریکا به جنگ علیه ایران به اهداف خود که همان کاهش نفوذ منطه‌ای ایران است، دست یابند.

از سوی دیگر امریکا نیز بازنده این جنگ خواهد بود با این تفاوت که باخت امریکا همزمان و پیوسته به هم در دو سطح منطقه‌ای و بین‌المللی خواهد بود. در سطح منطقه‌ای، خاطره تلخ جنگ عراق هنوز برای امریکایی‌ها زنده است.

در صورت بروز جنگ بین ایران و امریکا، این جنگ به باتلاقی برای امریکا تبدیل خواهد شد که بعید است به راحتی بتواند از آن خارج شود. تجربه امنیتی امریکا در عراق آنان را وادار خواهد کرد تا از الگو‌های «کم شدت» در برابر ایران استفاده کنند. در این میان، اعزام نیرو‌های نظامی راهبردی امریکا به منطقه را صرفا باید برای برقراری موازنه تهدید تجزیه و تحلیل کرد و نه شروع جنگ.

در سطح بین‌المللی باید به رقابت شدید میان امریکا و چین برای سیطره جهانی اشاره کنیم. حضور اضافی نیرو‌های امریکایی در خاورمیانه و خلیج فارس، فرصت بیشتری در اختیار چین می‌گذارد تا نفوذ خود در جهان را از اروپا تا خاورمیانه بسط دهد. بنابراین بهترین گزینه برای چین، حضور بلندمدت امریکا در خاورمیانه به ویژه درگیری نظامی این کشور در این منطقه است چراکه درگیری نظامی امریکا در منطقه خاورمیانه به معنای هموار شدن راه ابرقدرتی چین است که همزمان بدترین گزینه برای امریکا محسوب می‌شود.

درگیری نظامی امریکا در خلیج فارس باعث توانفرسایی این کشور می‌شود. تاکتیک توانفرسایی یعنی اجازه دادن به رقیب در راستای هدر دادن منابع زیاد برای به دست آوردن منافع اندک و امریکا نمی‌خواهد در دام این تاکتیک اسیر شود و عرصه رقابت بین‌المللی را به چین واگذر کند.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که ایران و امریکا با علم به اینکه وقوع جنگ بین آن‌ها هیچ منفعتی برای طرفین ندارد و فقط موجب استفاده دیگر بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی از این شرایط می‌شود، وارد درگیری نظامی نخواهند شد.

ارسال نظرات