فرارو- محمد مهدی حاتمی؛ بر خلاف آنچه که شاید به نظر برسد، کارگران در کشورهای ثروتمند، کمتر از کارگران در کشورهای فقیر کار میکنند. به عبارت ساده تر، ساعات کاری یک کارگر در کشورهای ثروتمند، از ساعات کاری همتای او در کشورهای فقیر در طول یک بازه زمانی مشخص، کمتر است.
این نکته هم حائز اهمیت است که منظور از «کارگر»، کسی است که نیروی کار خود را در ازای دستمزد به «کارفرما» میفروشد. بر این اساس، یک برنامه نویس به همان اندازه یک کارگر کارخانه خودروسازی، در این تعریف میگنجد.
چه کسی بیشتر کار میکند؟
گزارشهای اقتصادی مختلف نشان میدهند که به میزانی که یک اقتصاد توسعه یافتهتر و ثروتمندتر میشود، ساعات کاری افراد هم کاهش پیدا میکند. علت هم تقریباً واضح است: کارگران در کشورهای ثروتمند، با ساعات کاری کمتر و مشاغلی که عمدتاً تخصصیتر هستند، درآمد بیشتری (در قیاس مطلق، مثلاً بر حسب دلار به ازای هر ساعت کار) کسب میکنند.
در یک گزارش آماری و تحلیلی که در سایت ourworldindata.org منتشر شده، مقایسهای میان ساعات کار و میزان درآمد در میان شهروندان کشورهای مختلف ترسیم شده است. بر این اساس و به عنوان مثال، شهروندان سوئیسی که در دسته ثروتمندترین مردم جهان قرار میگیرند، درآمد متوسطی حدود ۲۰ برابر بالاتر از شهروندان کشور «کامبوج» دارند. واضح است که چنین اختلافی، یعنی تفاوتی در حد ۲ هزار درصد، چه اثری بر زندگی شهروندان این دو کشور میگذارد.
اما اگر بنا به دسته بندی باشد، شهروندان کشورهای مختلف چه میزان کار میکنند؟ دادههای این گزارش نشان میدهد که شهروندان کشورهایی همچون «کامبوج» و «میانمار» که از جمله کشورهای فقیر آسیایی هستند و یکی از کمترین نسبتهای «سرانه تولید ناخالص داخلی» (GDP per capita) را در میان کشورهای جهان دارند، از قضا در فهرست کشورهایی هم قرار دارند که شهروندان شان ساعات کاری بیشتری در طول روز دارند.
در کامبوج، یک کارگر به طور متوسط سالانه حدود ۲ هزار و ۴۵۶ ساعت کار میکند و این در حالی است که در سوئیس، کارگران به طور متوسط سالانه حدود ۱۵۹۰ ساعت کار میکنند. (حدود ۹۰۰ ساعت کمتر)
دیگر بخشهای این گزارش که دادههای آن به سال ۲۰۱۷ میلادی بر میگردد، نشان میدهد که به عنوان نمونه، آلمانی ها، نروژیها و فرانسوی ها، با کمترین میزان کار، بیشترین درآمد را دارند. شهروندان کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، ژاپن و ایرلند در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
از آن سو، شهروندان کشورهایی همچون هند، چین، مالزی و سنگاپور، بسیار بیش از شهروندان آلمانی یا نروژی کار میکنند. مثلاً، در حالی که یک آلمانی سالانه کمتر از هزار و ۴۰۰ ساعت کار میکند، شهروندان چینی حدود ۲ هزار و ۲۰۰ ساعت در سال کار میکنند و شهروندان ترکیه نیز، کمی بیش از هزار و ۸۰۰ ساعت.
این، اما در حالی است که با افزایش «درآمد ملی»، ساعات کاری کارگران هم کاهش پیدا میکند و این نه تنها در مقایسه میان کشورهای مختلف با یکدیگر، که در مقایسه میان دورههای مختلف تاریخی در یک کشور واحد هم مصداق دارد.
آیا «سخت کوش» بودن برخی ملتها واقعیت دارد؟
بسیار شنیده ایم که ژاپنیها ملتی سخت کوش هستند یا اینکه شهروندان برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس، «اهل کار» نیستند. اما آیا نسبت دادن این ویژگیهای عمومی و کلی به شهروندان کشورهای مختلف واقعیت دارد و مورد پشتیبانی دادههای آماری قرار میگیرد؟
پاسخ به این پرسش چندان ساده نیست. نخستین مشکل این است که دادههای آماری دقیق در طول سالیان متمادی در کشورهای مختلف، ممکن است به این سادگی قابل دسترس نباشد. از آن سو، ماهیت و شکل اقتصاد در کشورهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارد و به عنوان نمونه، در کشوری مانند امارات متحده عربی که بسیاری از مشاغل در حوزه تجارت، امور مالی و یا سرمایه گذاریهای کلان قرار میگیرند، طبیعتاً ساعات کاری هم کمتر خواهند بود.
از آن سو، اما برخی دادههای آماری، از جمله در گزارش مورد اشاره در بالا وجود دارد که میتواند «سخت کوش» بودن شهروندان برخی کشورها را به شکلی نسبی نشان دهد. به عنوان نمونه، شهروندان کره جنوبی در سال ۲۰۱۷، به طور متوسط سالانه حدود ۲ هزار و ۱۰۰ ساعت کار کرده اند. این در حالی است که شهروندان این کشور در سال ۲۰۰۰ میلادی، حدود ۲ هزار و ۵۰۰ ساعت، در سال ۱۹۸۹ میلادی، حدود ۲ هزار و ۷۰۰ ساعت و در سال ۱۹۷۷ میلادی حدود ۲ هزار و ۸۰۰ ساعت کار میکردند.
به عبارت ساده تر، اگر هفته کاری را ۵ روزه در نظر بگیریم، اهالی کره جنوبی در سال ۱۹۷۷ میلادی (حدود سال ۱۳۵۵ هجری خورشیدی)، روزانه حدود ۱۰.۷ ساعت کار میکرده اند. برای آن دسته از ایرانیهایی که تعجب میکنند کره جنوبی چگونه از جایگاهی نزدیک به اقتصاد ایران در طول نزدیک به ۵ دهه به یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان بدل شده، شاید چنین مقایسهای خالی از لطف نباشد.
چرا شهروندان برخی کشورها بیشتر پول در میآورند؟
اما چرا شهروندان برخی کشورها، کمتر کار میکنند و بیشتر پول در میآورند، حال آنکه شهروندان کشورهای دیگر، مجبورند بیشتر کار کنند، اما در زندگی پیشرفت نمیکنند؟ کلید اصلی برای پاسخ به این پرسش، در «بهره وری» شغلی نهفته است.
«بهره وری» در اقتصاد و البته بسیاری حوزههای دیگر، به طور کلی به صورت نسبت میان «خروجی» به «ورودی» محاسبه میشود. به عبارت ساده تر، اینکه چقدر باید «خرج» شود تا مقدار مشخصی «دخل» ایجاد شود. مثلاً، اگر بخواهید یک رستوران راه اندازی کنید که ماهانه صد میلیون تومان درآمد داشته باشد، شاید مجبور باشید مثلاً ۲ میلیارد تومان سرمایه گذاری کنید.
«بهره وری» شغلی را، اما میتوان به شکلی دیگر و بر اساس «بازده اقتصادی در مقابل یک ساعت کار» نیز محاسبه کرد. مثلاً، برای محاسبه اینکه کارگر یک کارگاه تولید کتانی ورزشی چقدر بازده شغلی دارد، میتوانیم تعداد کتانیهایی که این کارگر در مدت یک ساعت تولید میکند را در نظر بگیریم و آن را با تعداد کتانیهایی که (به طور متوسط) یک کارگر در کشوری دیگر در طول یک ساعت تولید میکند، مقایسه کنیم.
برای ساده سازی و کلان سازی محاسبه میتوانیم تولید ناخالص داخلی (GDP) یک کشور را در نظر بگیریم و آن را در مقایسه با تعداد ساعات کاری تمام شاغلین آن کشور در طول یک سال مورد سنجش قرار دهیم. به عبارتی، هر چقدر میزان تولید اقتصادی کالا و خدمات در یک کشور بیشتر باشد و همزمان کارگران آن کشور کمتر کار کنند، بازدهی شغلی آنها بالاتر خواهد بود و آنها در ازای کار کمتر، بیشتر پول در میآورند.
بر این اساس، در سال ۲۰۱۷، شهروندان نروژی به ازای هر ساعت کار، به طور متوسط حدود ۸۰ دلار درآمد تولید کرده اند و شهروندان آلمانی هم به ازای هر ساعت کار، حدود ۷۰ دلار درآمد داشته اند. نروژ کشوری کم جمعیت با درآمد نفتی است و شاید بهتر باشد از این مقایسه کنار گذاشته شود، اما مثال آلمان نشان میدهد که شهروندان این کشور، به طور متوسط، بالاترین بهره وری شغلی را در جهان دارند.
شهروندان ترکیه ای، تقریباً نصف شهروندان آلمانی بهره وری شغلی دارند و در سال ۲۰۱۷، به ازای هر ساعت کار، حدود ۴۴ دلار تولید کرده اند. در مقام مقایسه، اما شهروندان پاکستانی در همان زمان، به ازای هر ساعت کار حدود ۸.۲ دلار تولید کرده اند، یعنی چیزی در حدود یک پنجم شهروندان ترکیه ای.
چرا بازدهی شغلی در ایران پایین است؟
در این گزارش داده دقیقی در مورد ایران و شهروندان ایرانی وجود ندارد، اما بهره وری شغلی در ایران، بر اساس گزارشهای مشابه، در میان پایینترینها در منطقه است. اما این اتفاق چرا رخ میدهد؟
اقتصاد ایران، اقتصادی به شدت بی ثبات است که تاثیر سیاست بر آن، تقریباً همواره منفی بوده است. نوسان بسیار زیاد نرخ ارز، تغییرات ناگهانی قوانین، نبود امنیت سرمایه گذاری و از همه مهم تر، از بین رفتن «سرمایه اجتماعی» (مثلاً در قالب کاهش اعتماد مردمی به کلیت حکمرانی)، همه و همه میتوانند عواملی باشند که بازدهی شغلی در ایران را تحت الشعاع قرار میدهند.
با این همه، شاید بتوان در کنار این عللِ کلی که همواره هم تکرار شده اند، عللی را هم برشمرد که تا اندازهای «فنی تر» هستند و میتوان امیدوار بود گوشی شنوا پیدا شود که دیر یا زود برای از میان برداشتن این موانع، آستینی بالا بزند.
به نظر میرسد یکی از مهمترین دلایل برای اینکه چرا بهره وری شغلی در ایران پایین است، بالا بودن شاخص «شدت انرژی» (Energy intensity) در ایران باشد. «شدت انرژی» به عبارت ساده، بیان میکند که برای تولید هر واحد از «تولید ناخالص داخلی»، چقدر انرژی مصرف میشود. بالا بودن این شاخص، در واقع معیاری از ناکارآمدی یک اقتصاد خواهد بود.
مثلاً فرض کنید من برای گرم کردن خانه ام ماهانه ۱۰۰ هزار تومان پول گاز میدهم و شما برای گرم کردن خانه تان که از هر نظر شبیه به خانه من است و تنها عایق بندی بهتری دارد، ماهانه ۵۰ هزار تومان پول گاز میدهید. واضح است که میزان هدررفت انرژی در خانه من، ۲ برابر بیشتر از خانه شما است و از این نظر، عایق بندی خانه من ناکارآمدتر از عایق بندی خانه شما است.
بر اساس برخی گزارش ها، ایران یکی از فاجعه بارترین شاخصهای «شدت انرژی» را در جهان دارد. به عنوان مثال، بر اساس گزارش سال ۲۰۱۸ آژانس بینالمللی انرژی، ایران برای دومین سال متوالی در صدر لیست کشورهایی قرار گرفت که بالاترین یارانه انرژی را پرداخت میکنند. (در سال ۲۰۱۶، چین رتبه نخست را داشت.)
بر این اساس، در سال ۲۰۱۸، ایران حدود ۶۹ میلیارد دلار یارانه برای سوختهای فسیلی داده که نسبت به سال ۲۰۱۷ حدود ۴۳ درصد افزایش داشته است. با نرخ دلار ۲۵ هزار تومانی، این مبلغ تقریباً معادل ۱۷۰۰ «هزار میلیارد تومان» (یا ۱۷۰۰ تریلیون تومان) است.
در گزارش آژانس بین المللی انرژی در سال ۲۰۱۹، ایران باز هم رتبه نخست را داشت و این بار، در یکی از سختترین سالهای تاریخ اقتصاد معاصر خود، حدود ۸۶ میلیارد دلار یارانه انرژی پرداخت کرد. این رقم، به تنهایی معادل حدود ۱۹ درصد از یارانه انرژی جهان در آن سال بوده است.
اما «یارانه انرژی» اصلاً یعنی چه؟ توضیح اینکه قیمت حاملهای انرژی (همچون بنزین و گازوئیل) در ایران تقریباً ارزانترین در سطح جهان است و حتی با وجود اینکه درآمد ایرانیها اکنون در مقایسه با درآمد شهروندان دیگر کشورها بسیار پایین آمده، راه حل مشکل کم درآمد بودن ایرانی ها، پایین نگه داشتن قیمت انرژی نیست.
ماجرا دقیقاً برعکس است. اگر دولت منتخب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ تلاش کند یارانه انرژی را حذف کند (یعنی قیمت بنزین و سایر حاملهای انرژی را واقعی کند) و همزمان درآمدهای آزاد شده را «واقعاً» خرج توسعه کشور کند، اتفاقات کم سابقهای در حوزه رشد اقتصادی ایران به وقوع میپیوندد.
رقم یارانه انرژی (که ثروتمندان بیش از فقرا از آن بهره میبرند) در ایران آن قدر زیاد است که اگر همین یک مورد هم در فهرست اصلاحات اقتصادی کشور قرار بگیرد، باید بی نهایت خوشحال بود. به این ترتیب، شاید بد نباشد چند ماه مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ و در شرایطی که اقتصاد ایران یکی بدترین دورههای تاریخی خود را از سر میگذراند، به راه حلهایی که اقتصاددانان جهان بارها توصیه کرده اند و البته راه حلهایی که سخت و دردناک هم هستند، بیشتر پرداخته شود.
اونجا نوشته!
فقط حرف و غرغر
دزدی که شاخ و دم نداره
کلا مملکتمان دزد پرسته
بسیار واضح است ...
اتفاقا به نظر من توی ایران اگر یک کمی بنونی پاتو کج بزاری راحتترین کشور برای پول درآوردن است و کسایی که درآمد بیشتری دارند کمتر مالیات هم پرداخت می کنند و هیچ حسابرس یهم وجود نداره که تو از کجا پول در آوردی
دلالی و خرید وفروش و داشتن رانت اطلاعاتی و کلاه سر بقیه گذاشتن و دزددی و اختلاس و...بالاترین در آمدها رو داره
البته این مشاهده شخصیه و می تونه کاملاً غلط باشه ولی تا جایی که ما دیدیم بچه های ایران حتی با همون تحصیلات و تجاربی که داخل ایران کسب کردن هم خیلی قوی ظاهر میشن اینجا. تنها چیزی که شاید یه کم اذیت کنه و کیفیت کارشون رو تحت الشعاع قرار بده زبان هست.
خلاصه که بله خیلی هم کار بلدن.
چند ساله و حتی ده تا 15 ساله هست. اصلا مدیر ساختمان مجبور نیست به ان شرکت تماس بگیرد یا منتظر باشد یا قیمت عوض کند. ولی اصل داشتان این است که ساختمان دو سری از این موکتها تهیه کرده و در نتیجه به نظر می رسد که هزینه زیادی ساکنان ان ساختمان یا مدیریت ان ساختمان تجاری داده . ولی در بلند مدت می دانید گه چه اندازه صرفه چویی می شود و ساختمان هم درست مدیریت می شود و..... توسعه مفهومی است که متاسفانه مدیران سفارشی ما با وجود خیلی از انها دهها سال در خارج از ایران تحصیل و زندگی کردند از ان دهها سال از ان فاصله دارند و اصلا ذرکی از ان ندارند 50 سال فقط بلد بودند نفت بفروشند و دلار بگیرند و جنس وارد کنند و اعلام کنند که در استانه تمدن بزرگ یا کشور سرامد خاورمیانه و دنیا و... هستند. فقط مردم زجر می برند که باید سر ساعت 7 صبح سر کار بروند ولی بازدهی کار انها حتی یک دهم یک کارمند امریکایی یا ژاپنی هم نیست.
1. توقف رشد نقدینگی، چه توسط بانک مرکزی و چه توسط بانک های تجاری (افزایش نرخ ذخیره قانونی به 100%).
2. کاهش نرخ بهره به زیر 5 درصد یا حتی به صفر
3. اصلاح گسترده نظام مالیاتی به گونه ای که هرگونه رانتی از قبیل ارث، افزایش قیمت زمین، سکه، دلار، سهام، و ... شامل مالیات های سنگین بشود. (مالیات بر سود حاصل از خرید و فروش های کوتاه مدت، مالیات بر خانه خالی، مالیات بر سود سهام، مالیات بر حسابهای بانکی مشکوک، و ...) از سوی دیگر مالیات بر فعالیت های تولیدی به طور محسوس کاهش پیدا کند.
4. حذف درآمد نفت و منابع از بودجه دولت و جایگزینی آن با درآمد حاصل از حذف یارانه ها. به عبارت دیگر درآمد نفت و سایر منابع خدادادی بایستی به صورت طلا ذخیره شده یا صرف فعالیت های کاملا زیرساختی با عمر بالای 50 سال مانند دانشگاه و راه آهن و ... شود. از سوی دیگر یارانه انرژی حذف شده و صرف مخارج جاری مملکت شود.
5. دولت شرکتهای متعلق به خود را به مردم واگذار کند و کوچک و کوچک تر شود.
6. از قاچاق کالا به طور کلی جلوگیری شود.
لطفا میزان مالیاتی که ثروتمندان کشورهای مختلف پرداخت می کنند را هم مقایسه کنید
۱۵ میلیارد یورو ارز صادراتی به کشور بازنگشته است
خلاصه گزارش تفریغ بودجه سال ۹۸ نشان میدهد که ۱۴.۸ میلیارد یورو ارز صادراتی از ۲۲ فروردین ۹۷ تا ۳۰ آبان امسال به کشور بازنگشته است
اولا که ما خودمون صاحب انرژی هستیم هم بادی هم خورشیدی هم فسیلی هم دریایی هم به گفته دوستان اتمی و ...
نه اینکه هزینه نداره ولی خیلی کمتر از کشورهای دیگه است
دوم اینکه شما به همون دلار به ما حقوق بدین هزینه مصرف انرژی رو هم دو برابر آلمان کنین
من سه سال پیش 4 میلیون حقوق میگرفتم
الان 5 و نیم میلیون با تورم خود کشورم الان باید 22 میلیون حقوق بگیرم بماند که همون موقع 4 میلیون هم به هیچ جام نمیرسید
حقوق من (متخصص شبکه های کامپیوتری) تو یه کشور اروپایی بین 6 تا 8 هزار دلار هست یعنی 150 تا 200 میلیون تومان در ماه شما 50 بده, خدا بده برکت. انرژی رو هم هرچقدر خواستی گرون کن (50 میلیون کف حقوق کارگر در اروپا هست 1500 تا 2000 دلار)
کمتر اراجیف به هم ببافین. مردم به عقلتون که شک دارن لااقل به شعورتون شک نکنن
تازه داشت همه چی درست میشد
اونچنان رونق اقتصادی ایجاد کنم که اصلا ملت به این 45 هزار تومن احتیاج نداشته باشن
به والله العلی العظیم اگر مشکلات کشور راه حل نداشت کاندید نمی شدم
جهانگیری :
ما در این 4 سال کاری کردیم کارستان
فقر مطلق ریشه کن شده است
کاری میکنیم که هیچ کس احساس فقر نکند
به عقب بر نمی گردیم
و اکنون بعد از 8 سال
آرزوی هر ایرانی اینه که کاش قیمتها همون 8 سال قبل میشد
چون در آمد به ریاله خرج به دلار
اونم اخر سر یک قتلی انجام میده فرار میکنه میره افغانستان
کار کردن همیشه مساوی با دریافت پول زیاد نیست.
یک جامعه طبقاتی، رانتی، دلالی، مافیایی و .... دست بردار و نمک بر زخم مردمان نپاش
این مقاله شروع بهانه های جدید برای افزایش قیمت بنزین و تورم بالاتر برای مردم ایران است.
چرا یک راه حل ریشه ای مثل افزایش مالیات ثروتمندان ،بازگشت سرمایه های اختلاس شده به بدنه کشور، جلوگیری از راههای پولشویی و...اجرایی نمیشه ؟؟؟؟؟؟؟
بنزین و سوخت های فسیلی توی ایران ارزونتر از کشورای دیگه نیست. بلکه این ارزش پولمونه که باعث شده هرچیزی توی ایران برای خارجی ها ارزونتر در بیاد
در باره آخر بند مطلبتون هم باید بگم اروپا منابع گاز چندانی نداره ولی چون خانه هاشون اصولی ساخته شده، نیاز به گرمای چندانی ندارند
دوم اقتصاد دولتی. سیستم دولتی اصلا کارآمد نیست چون هدفش راضی نگاه داشتن رییس و زیر آب زنی برای گرفتن پست هست ولی نظام سرمایه داری خصوصی هدفش حداکثر کردن سود شرکت است.
سوم عدم آمادگی مردم برای پذیرش نظام سرمایه داری به دلایل زیر عدم تخصص در شغل. عدم پذیرش تبعیض بر اساس کارایی و تخصص. به طور مثال یک شرکت ممکنه حس کنه می تونه نیروی مناسب را از کشور خارجی تامین کنه آیا کارمند ایرانی قبول می کنه مثلاً یک هندی یا پاکستانی مدیر بالای سر اون باشه و حقوق بیشتری بگیره؟
چهارم عدم آمادگی دولت و نهاد ها برای تحویل اقتصاد به مردم که در این صورت دولت قدرتش را از دست می دهد و لذا بیشتر مایل است همه چیز به روال قبل برگردد یعنی نفت صادر کند و اقتصاد کاملا دولتی باشد غافل از آنکه در آینده نفت دیگر کالای استراتژیک نخواهد بود
نگاهی به کویت بندازید
ما چندین برابر کویت انرژی و معادن و هزار کوفت و زهرمار داریم
اما اندازه یک بنگلادشی (بدون نژاد پرستی) درآمد نداریم
مشكل رو همه میدونن و نمی تونن بگن تمام
2- جذب تورم دلار بدون پشتوانه آمریکا
3- 90 درصد مشاغل در تضاد با بقیه شغل هاست (هر جنسی که توسط شاغلی ایجاد می شود توسط شاغلی دیگر (دلال حرام لقمه) چند برابر قیمت پیدا می کند. (در همه زمینه ها از کشاورزی و صنعتی و معدنی و ....
4- کم بودن ساعات مفید کاری که هر ننه قمری می داند.
5- ....
چه خبرشونه
چون از يه ادم حسابي گرفتيم داديم به يه مشت بچه گدا
اینکه نویسنده میگوید در نهایت باید قیمت انرژی واقعی شود در جایی جواب میدهد که درآمدهای ناشی از آزادسازی انرژی صرف توسعه زیربنایی و آبادانی شهرها و روستاهای کشور بشود. جاییکه درآمد حاصل از آن با ایجاد پروژه و واحد صنعتی و کشاورزی شغل مناسب با درآمد خوب برای مردم ایجاد کند و فقر کاهش و در نهایت ریشه کن شود. جایی جواب میدهد که پول حاصل از آزادسازی با شفافیت خرج عموم مردم شود نه اینکه از طریق یک سیستم بانکی فاسد یا یک بودجه دولتی غیر شفاف و نا عادلانه در اختیار اشخاص و سازمانهای مفت خور قرار گیرد و کسی هم بعد از چهل سال نتواند بودجه آنها را قطع کند. این حرفهای نویسنده شما خیلی زیبا هستند اما نه در ایرانی که از سی سال پیش به این سو داریم مشاهده میکنیم. اگر نویسنده فراموش کرده ما یادمان هست که در دولت دکتر احمدی نژاد چگونه شروع حذف یارانه و آزادسازی نرخ حاملهای انرژی زده شد به بهانه اینکه درآمدهای حاصل صرف بنگاههای تولیدی و صنعتی خواهد شد، و همینطور در این دولت دکتر روحانی ادامه آن با در آمدهای رویایی مالیاتی، نتیجه چه شد؟ جز فاجعه ای که امروز میبینیم ؟ چرا سعی میکنید همیشه با استدلالهای دروغینی نظیر کم کاری کارگر ایرانی، فقر و فلاکت این طبقه مظلوم را توجیه کنید؟!
ما چیزی به نام جهان اول نداریم.
کشورهای صنعتی داریم.
اصطلاح جهان سومی رو برای کشورهای عقب مونده ای مثل ما استفاده می کنن، که حاضر نیستن FATF رو بپذیرن. که نگاه آزاد و رها ندارن. که هی میگن اون دنیا اون دنیا. که مخشون تنگه!!
اصلش همینه
بیشترم میشیم!!!
برید گمشین کار کنین حرف مفت نزنین
راه دور نمیخواهد بری یه نگاه به سال گذشته بندازی اثار بنزین 3000 تومنی کاملا مشهوده!!!
حالا خفه
سلام من یادم میاد ریس جمهور گذشته وقتی می خواستند قیمت بنزین رو گرون کنن (نقل به مضمون) گفتن از این به بعد هر کس هر چی مصرف کنه مهم نیست قیمت واقعیه و مصرف بیشر سود بیشتر ماست.
چندی گذشت دولت حاضر گفتن نه قیمت بنزین واقعی نیست و باید فوب خلیج فارس باشه و گرون کردند.
الان دوباره زمزمه گرونی حامل های انرژی و به طبع اون بنزین میاد
بحثی نیست گرون بشه ولی یه سوال : (تا کی مردم باید جور دولت هایی رو بکشن که توانایی حفظ ارزش پول ملی ما رو ندارن؟)
حقوق های ناجور و نجومی وزرا و نماینده ها و کله گنده ها
شما جیب کشورهای عربی خالی نکنید کمک پیشکش با اون دولت تدبیر و امیدتان
قیمت اجناس ، انرژی ، خورد و حوراک خیلی بالاست و هر روز گرونتر میشه ولی حقوق سالیانه فقط 25 درصد زیاد میشه
حالا هی مثل اسب کار کنید به جایی نمی رسین
با سلام واقعا نمیدونیدچرا
من میگم چون مدیران اجرایی فکر خودشان هستند اگر فکر مردم و کشور و نظام بودند اینطوری نمیشد
من حاضرم مشکلات معیشتی را به خاطر نظام و کشورم تحمل کنم آیا اقازاده ها هم تحمل میکنن مثل من که اخر ماه نشده حقوقم تموم میشه
1- حذف چند نرخی بودن ارز و پرداخت در آمد حاصل از مابه التفاوت قیمت دلار واقعی (که عموما از مقایسه قدرت خرید ریال در کشور با کشور مبدا که در اینجا آمریکا هست به دست می آید) با دلار سوبسیدی برای کالاهای اساسی به مردم
2- واقعی شدن قیمت حاملهای انرژی و پرداخت بخشی از درآمد آن به مردم و بخشی برای بهبود زیر ساختهای اقتصادی، رفاهی، فرهنگی، حمل و نقل، بهداشت، درمان و آموزش و ... که عموما بر عهده حاکمیت تمامی کشورهای دنیاست
3- پایین آوردن تدریجی نرخ بهره بانکی (بلند مدت) در یک بازه زمانی 5 ساله به کمتر از 10 درصد
4- واگذاری بنگاههای اقتصاد دولتی در غالب بورس به مردم (مردمی سازی اقتصاد) به گونه ایکه در یک بازه زمانی 10 ساله حجم بنگاههای دولتی از کل اقتصاد به کمتر از 50 درصد و در بازه 20 ساله به زیر 30 درصد برسد
5- پالایش حسابهای بانکی تمامی ایرانیانی که دارای گردش حساب سالیانه بیش از 0.5 میلیون دلاری دارند (برای دریافت مالیات) و گرفتن مالیات (حداقل 20 درصدی) از افرادی که قصد خروج ارز از کشور برای سرمایه گذاری در کشورهای دیگر را دارند
6- تبدیل نفت و گاز به محصولات پترو پالایشگاهی و حذف فروش نفت خام
7- ایجاد شرکتهای دانش بنیان با هدف پاسخگویی به نیازهای واقعی و ضروری صنایع کشور بخصوص در بخش نفت و گاز، فولاد، خودروسازی و ...
8- ایجاد یک ساز و کار علمی و پشرو در زمینه مدیریت و بهره وری منابع آبی بخصوص در زمینه کشاورزی (کشاورزی گلخانه ای پیشرفته مبتنی بر سیستمهای اتوماسیون رایانه ای و ...) و همچنین در زمینه مصرف آب شهرها و روستاها
9- رساندن سرانه تخت بیمارستانی از حدود 1.5 تخت (به ازای هر 1000 نفر) به 3 تخت در یک بازه زمانی 20 ساله .....
چین در 20 سال کشورشو از فقر رسوند به اینجا که دنیا پر توریسته چینیه. اینقد پول در میارن که نمیدونن چیکارش کنن. دیگه اروپا و آمریکا و ژاپن و کره که جای خود دارن. شما بی عرضه ها چی؟ سال به سال دریغ از پارسال. دزدای بی پدر مادر برید بمیرید بی غیرتا
سوسانو برو کار میکن مگو چیست کار.....