کوروش احمدی- تحلیلگر روابط بینالملل در روزنامه شرق نوشت: بایدن در گفتوگوی اخیر خود با توماس فریدمن، ستوننویس نیویورکتایمز، در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا به نظر خود درباره بازگشت به برجام پایبند است، گفت: «بله، ولی کار سختی خواهد بود». این پاسخ بهخوبی گویای شرایطی است که در ارتباط با بازگشت مشروط بایدن به برجام پیشرو است. تا آنجا که به شخص بایدن مربوط میشود، تاکنون مقتضی و موجود است.
برگزیدگان او برای پستهای مرتبط با امنیت ملی کموبیش با نظر او درباره برجام همسو هستند. در آخرین مورد، بایدن، میشل فلورنوی را که پیشتاز برای تصدی پست وزارت دفاع تصور میشد، کنار زد و ژنرال بازنشسته لوید آستین را برای این منظور برگزید. میدانیم که فلورنوی طرفدار «فشار حداکثری» بر ایران و مخالف بازگشت به برجام است؛ درحالیکه به نظر میرسد آستین عمدتا غیرسیاسی و تابع بایدن باشد.
حال باید دید منظور بایدن از اینکه بازگشت به برجام سخت خواهد بود، چیست؟ به نظر میرسد که نگرانی بایدن عمدتا از ناحیه سیاست داخلی آمریکاست؛ البته متحدان اروپایی و منطقهای آمریکا نیز نظرات خاص خود را دارند که چندان با نظرات بایدن همسو نیست.
بدون تردید، در یک دموکراسی رئیس یک کشور تصمیمگیرنده اول و آخر نیست و روند تصمیمگیری معمولا بسیار دشوار و پردردسر است. تجربه نهاییشدن برجام در آمریکا در سال ۱۳۹۴ گویای این واقعیت است. در آن دوره، جریانهای مخالف هرگونه توافق با ایران، حداکثر سنگاندازی را در برابر برجام کردند. برخلاف اوباما، جمهوریخواهان و بخشی از دموکراتها مخالف مذاکره بدون پیششرط با ایران بودند.
بهرغم تصور برخی در ایران، سختترین و مؤثرترین تحریمها مانند تحریم صدور نفت خام، تحریم واردات بنزین، تحریم بانک مرکزی ایران، تحریم سوییفت نه از سوی فرمانهای اوباما، بلکه از طریق مصوبههای کنگره مانند CISADA، ITRSHRA و NDAA در فاصله ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ اعمال شدند.
این مصوبهها تقریبا با اتفاق آرا به تصویب میرسیدند؛ به نحوی که اوباما قادر به وتو آنها نبود. بااینحال دولت اوباما تلاش میکرد آییننامههای اجرائی این قوانین را به نحوی تنظیم کند که روزنه برای مذاکره همچنان باز بماند. برای مثال، دولت آمریکا که مطابق CISADA مجاز بود تا با توجه به شرایط بازار نفت، ممنوعیت صدور نفت از ایران را اعمال کند، سیاست کاهش تدریجی هر شش ماه ۲۰ درصد را اتخاذ کرد؛ به نحوی که در آستانه نهاییشدن برجام، ایران همچنان قادر به فروش روزانه ۱/۱ میلیون بشکه نفت بود.
مخالفان مذاکره با ایران در کنگره در شرایطی که برجام در آستانه نهاییشدن بود، با تصویب قانون INARA دولت را ملزم کردند هر توافقی با ایران را برای بررسی ۶۰روزه تقدیم کنگره کند. در اواخر این دوره ۶۰روزه مطابق با اواسط سپتامبر ۲۰۱۵ مشخص شد علاوه بر ۵۴ عضو جمهوریخواه سنا، چهار سناتور دموکرات نیز آماده رأیدادن علیه برجام هستند. بااینحال، چون برای عبور از سد وتوی رئیسجمهور به ۶۴ رأی (یعنی دوسوم) نیاز بود، سنا نتوانست برجام را رد کند. به عبارت دیگر، اگر شش سناتور دموکرات دیگر به جمع مخالفان پیوسته بودند، برجام منتفی میشد.
موفقیت اوباما در جلب حمایت ۴۲ سناتور دموکرات نیز عمدتا به این دلیل ممکن شد که خواستههای آنها در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱، ازجمله «سازوکار ماشه»، گنجانده شده بود، در غیر این صورت، شمار کافی از آنها برای بهشکستکشاندن برجام به کمپ مخالفان میپیوستند.
این مثال گویای شرایط شکننده در داخل آمریکاست. این شرایط این بار با توجه به تجربه برجام میتواند دشوارتر از دور قبل باشد. این بار علاوه بر کنگره ناهمراه، ترامپ و کمپ او با ۷۴ میلیون رأی در انتخابات اخیر میتوانند همچنان نیرویی فعال علیه برجام باشند. بهعلاوه، عناصر تندرو در آمریکا، اعم از دموکرات و جمهوریخواه، این بار به دروغ تبلیغ میکنند که ایران «روح برجام» را که معطوف به برقراری صلح و امنیت در منطقه است، نقض کرده.
همچنین، سیاست اروپا اگر همین باشد که نشانههایی از آن مشهود است، کار بایدن برای متقاعدکردن دموکراتها به بازگشت به برجام و سپس انجام «مذاکرات تکمیلی» دشوارتر خواهد بود؛ چراکه برای دموکراتها هماهنگی با متحدان اروپایی و منطقهای فاکتور مهمی است. بهعلاوه، نقش لشکری از لابیگرهای عبری و عربی را نیز باید در معادله وارد کرد.
در چنین شرایطی تاکتیکهایی که از سوی طرف ایرانی اتخاذ میشود، باید با عنایت به این مهم باشد که دنیای سیاست، دنیای واقعیتها و ممکنات است؛ نه دنیای خیال و شعار و هر اقدامی تنها در صورتی که بر پایه علم، اطلاع و واقعبینی باشد، میتواند به تضعیف عناصر تندرو در آمریکا کمک کند. اگر مصوبه «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» بر فروضی مانند «قدرتمندکردن ایران» و «بههمریختن محاسبات دشمن» از طریق فعالیت هستهای بیشتر استوار بوده، متأسفانه گویای علم، اطلاع و واقعیبینی مورد اشاره نیست.