صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

شجریان چهره تکرار ناپذیر
تأکید شجریان بر مردم، رمز مانایی او در طول این سال‌ها بود.او فرزند زمانه خویشتن بود و در هر عصری صدای تحولات را به خوبی شنیده و با آن همراه شده بود. آنگونه که شجریان را صدای مردم لقب دادند. تاریخ این بار هم قضاوت خواهد کرد و نشان خواهد داد چرا شجریان این قدر مهم بود که محدودیت و ممنوعیت هم نتوانست صدای او را خاموش کند و همچنان او محبوب ماند. شاید چون آنگونه که مژگان و همایون در  تولد هفتادسالگی پدر خواندند:« صدای تو را دوست دارم‏ / صدای تو از آن و از جاودان می سراید» صدای شجریان رسا و او جاویدان است چون از جاودان می‌سرایید.
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۱ - ۲۴ مهر ۱۳۹۹
فرارو-محمدرضا شجریان خسرو آواز ایران، هفدهم مهرماه پس از یک دوره طولانی مبارزه با بیماری، در سن ۸۰ سالگی دار فانی را وداع گفت. یکشنبه هفته پیش بود که او با کاهش فشار خون و عفونت شدید به بیمارستان جم تهران منتقل شد. پس از این بارها شایعه مرگ او در فضای مجازی پیچید تا این‌که عصر پنجشنبه این شایعه رنگ واقعیت به خود گرفت تا چهره دیگری از بازماندگان نسل طلایی موسیقی ایران از دست برود.
 
به گزارش فرارو، پیکر این استاد موسیقی ایرانی بنا به وصیتش به مشهد منتقل و بامداد شنبه نوزدهم مهرماه در میان هزاران چشم مشتاق و گریان در آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد. این در حالی بود که بنا به ملاحظات امنیتی و با توجه به شرایط کرونا جمعیت زیادی از دوستداران او پشت درهای آرامگاه فردوسی با حسرت او را بدرقه کردند.
 
محمدرضا شجریان چهره نام آشنایی برای همه مردم ایران بود؛ نام آشنایی که حتی ممنوع الکاری چندین ساله او نتوانست غباری بر تصویر او نزد مردم بنشاند. او ۱۱ سال  نه کنسرتی برگزار نه آلبومی تولید کرد، اما با صبوری و متانت، ولی حتما به سختی، این سال‌ها را سر کرد.

او که آغاز فعالیتش به حرمت پدر که دوست نداشت نام پسرش با موسیقی گره بخورد با نام مستعار «سیاوش بیدگانی» فعالیت می‌کرد دوران طلایی خود را از سال ۵۶ آغاز کرد.
 
شجریان که سال‌ها پیش دل «داوود پیرنیا» را در استودیوی ضبط صدای «برنامه گل‌ها» برد سال‌ها محبوب‌ترین خواننده پرآوازه ایران بود. عده‌ای می‌گویند او محبوبیتش را در دهه شصت و با انزوای بزرگان موسیقی بعد از انقلاب به دست آورد، اما کم نیستند بزرگان عرصه موسیقی و فرهنگ که به نام بزرگ او شهادت می‌دهند.

کامبیز روشن روان او را حافظ موسیقی ایران می‌نامید و استاد شفیعی کدکنی هم همین نظر را داشت. حسین علیزاده می‌گوید که شجریان سرمایه ملی و جهانی بود. حسام‌الدین سراج هم او را میراث ملی می‌دانست. امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) نیز بار‌ها از آواز او تمجید کرده حتی در جایی گفته بود: «بعضی از تکه‌های آوازی شجریان شاهکار بود. اگر حافظ بود، پا می‌شد او را غرق در بوسه می‌کرد؛ آنجایی که می‌گوید مفلسانیم و هوای می‌و مطرب داریم.»
سعید شفیعیون، مدرس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه اصفهان و شاگرد استاد شجریان نیز درباره او می‌گوید: «خون می‌خورم از این‌که شجریان را از لحاظ فنی و جایگاه اجتماعی، تا این حد تقلیل داده‌ایم و تصور می‌کنیم که با تقلید صدا، طرز خنده و سخن گفتن محجوبانه، نگاه از گوشه چشم و ادای نت‌های اوج و بعضاً راه گردانی‌ها و شیوه رفتارش با وقایع اجتماعی عصر و نظیر به او نزدیک شده‌ایم و در عِداد شاگردان و پیروانش قرار گرفته‌ایم. لازم است باور کنیم که ما در طول تاریخ فقط به یک شجریان نیاز داشته‌ایم و بابت این نعمت، سر بر آستان حق ساییم.»

داریوش پیرنیاکان هم که خود از بزرگان موسیقی ایران است بار‌ها گفته که شجریان قله تکرارنشدنی آواز ایرانی است. او عوامل زیادی را در رسیدن رفیق ٤٠‌ساله‌اش به اوج آواز موثر دانسته، اما در عین حال معتقد است که از همه مهم‌تر، روحیه «جست‌وجوگر» شجریان بوده است: «تقریبا سالی سه ماه از این ٢٥سالی را که به واسطه کنسرت‌ها در کشور‌های دیگر سفر کردیم، با هم زیر یک سقف زندگی کردیم. بارزترین ویژگی شجریان جست‌وجوگری و کنجکاوی‌اش بود. این طور نبود که بگوید خواننده گل‌ها هستم با پرویز یاحقی، جلیل شهناز، بدیعی، کسایی و موزیسین‌های مهم کار کردم و دیگر بس است. خیر. او وقتی می‌شنید استادانی مثل دادبه، عبدالله‌خان دوامی یا برومند هم هستند، می‌گفت باید نزد آن‌ها بروم تا ببینم چه می‌گویند و یاد بگیرم. این روحیه را در هیچ‌کدام از کسانی که حالا آواز می‌خوانند و به قول معروف غوره نشده مویز می‌شوند، ندیده‌ام.»

به نظر پیرنیاکان زمان، مکان، شرایط، روحیه و شخصیت محمدرضا شجریان او را به چنین جایگاهی رسانده است: «آدم‌هایی که با او بوده، فرهنگی که شجریان در آن رشد کرده، در زندگی هنری‌اش اثر داشته. دیگر شخصی مانند او نخواهد آمد که تمام جوانب آواز ایرانی را داشته باشد. همین حالا صدا‌های خوبی داریم، پیش از او هم آوازه‌خوان و استادان برجسته‌ای داشتیم، اما شجریان همه آنهاست.»

شجریان به گواه اهل فن، با انتخاب درست شعر و ادای دقیق آن در آواز، همراهی با آهنگسازان و نوازندگان کاربلد و نوآوری هر بار آلبومی منتشر کرد که رویدادی نو در موسیقی کلاسیک محسوب می‌شد. آلبوم‌هایی، چون نوا مرکب‌خوانی، به یاد عارف، دستان، سپیده، رباعیات خیام، بیداد، سرو چمان، دود عود، آستان جانان...

او راهش را به تدریج و با تحقیق جلو آمد و تنها به یک ژانر خاص محدود نماند. شفیعیون در این باره می‌گوید:« برخلاف سایر خوانندگان ‌که عموماً ‌تک ژانری‌ هستند، شجریان از لحاظ فنی چندبعدی است؛ مثل سعدی که از غایت مهارتش در آفرینش انواع آثار ادبی، استاد سخن نامیده شده است. در واقع طول و عرض کاری شجریان و به اعتباری کم و کیف آن، نسبت به بقیه برجسته‌تر و متنوع‌تر است. او خواننده‌ای است که کارش را در مقام خواننده رسمی از برنامه‌های رادیویی گل‌ها آغاز کرد و با هوشمندی و علاقه بسیار و البته صداقت هنری با اتفاقات و اقتضائات عصر همراه شد.شجریان در آغاز مانند جوی لجوجی، نجواکنان راه خود را طی کرد و سپس شبیه آبشاری نعره‌کشان با سر و سینه، پتک بر راه‌های سنگلاخی پیش رویش زد و به همین دلیل هنرش در طول زمان و تحولات اجتماعی و تاریخی بسیار صیقلی و زلال‌شده، تا جایی که «آیینه‌ای برای صداهای» ملت ایران گشته.»
شجریان هیچ گاه به یک شیوه توسل پیدا نکرد. وی هم با یک نوازنده همراه شده هم با ارکستی بزرگ، هم در کنسرت بداهه خوانده هم به استودیو رفته و آلبوم ضبط کرده است. گاه در میانه آوازش از بم به زیر و حتی به راحتی از گوشه‌ای به گوشه‌ای و از دستگاهی به دستگاه دیگر رفته است. حتی در بهره بردن از اشعار نیز تنها به اشعار کلاسیک و شعرای بزرگ بسنده نکرده است که اگر در آوازش از حافظ و سعدی بهره برده از شعر نو، ترانه‌های محلی و حتی اشعار کوچه بازاری به لهجه مشهدی نیز خوانده است. او در طول این‌سال‌ها اهل سکون نبوده است که اگر ممنوع الکاری سال‌های اخیر نبود باز هم جا برای خلق لحظات ناب در وطن داشت.

شجریان صدای زمانه خویش
محبوبیت شجریان سوای آواز و هنرش به عوامل دیگری هم ربط داشت. شفیعیون شاگرد او در این باره می‌گوید: «در نظر داشته باشیم شجریان زمانی در موسیقی ایرانی فعال بود که هم شاگردی‌هایش به خاطر نیاز‌های روز جامعه، هم با شهرت بیشتری در رسانه‌ها حضور پیدا می‌کردند و هم محبوبیت ظاهری بیشتری داشتند، اما او به این سطوح راضی نمی‌شد و مرتباً در ریشه‌ها حرکت می‌کرد. نهنگ است آنکه با دریا ستیزد / ز آب خرد، ماهی خرد خیزد.»

او فرزند زمانه خویشتن بود و در هر عصری صدای تحولات را به خوبی شنیده و با آن همراه شده بود. آنگونه که شجریان را صدای مردم لقب دادند. چه وقتی در تابستان ۵۷ به دلیل اعتراض به کشتار مردم در واقعه ۱۷ شهریور از رادیو استعفا داد و چه در سال ۸۸ وقتی که در مقابل خس و خاشاک خواندن مردم معترض ۸۸ توسط احمدی‌نژاد، کنار مردم ایستاد و خود را زبان آن‌ها نامید.

شجریان در سال ۵۷ همراه با طلوع پیروزی انقلاب «سپیده» را خواند: «ایران‌ای سرای امید؛ بر بامت سپیده دمید.» رزم مشترک، جانباز، میهن، برادر غرق خونه و... نیز توسط شجریان با همکاری گروه‌های شیدا و عارف در این دوران ساخته شدند. شجریان همچنین با استاد فرامرز پایور کنسرت‌هایی برگزار می‌کرد که متناسب با فضای آن زمان بود از جمله آن‌ها تصنیف زیبای «از خون جوانان وطن لاله دمیده».

همو، اما در دهه شصت و در اوج سخت گیری‌ها و ممنوعیت‌ها «بیداد» را خواند که: «یاری اندر کس نمی‌بینم، یاران را چه شد» و صدای کنایه بیداد، چندان بلند بود که مجوز گرفتن آن به سختی روی داد و به گفته برخی منابع اگر نبود دوستی کسانی مثل صادق طباطبایی، معلوم نبود این اثر چه سرنوشتی پیدا کند. خود شجریان هم در «راز مانا» به حساسیت‌ها بر «بیداد» اشاره کرده و یکی از دلایل بازداشتش را در آن سال‌ها، همین حساسیت‌ها دانسته بود.

اما اتفاقات خرداد ۱۳۸۸ از جنس دیگری بود، همراهی شجریان با صدای اعتراض مردم آن هم در شرایطی که این همراهی هزینه سنگین در پی داشت. او همچنین در نامه‌ای به عزت‌ا... ضرغامی رئیس وقت صداوسیما نوشت که آثارش در صداوسیما پخش نشود.

او به صراحت اعلام کرد سازمان صداوسیما نقشی در تهیه این آثار نداشته است و بر اساس حکم قانون و شرع خواست که دیگر صدا و آثار او در هیچ‌یک از واحد‌های رادیو و تلویزیون پخش نشود هر چند در همان نامه دعای «ربنا» و «مناجات افشاری» خود را به ملت ایران تقدیم کرد و حساب این دو اثر را از بقیه آثارش جدا دانست.
 
ولی صدا و سیما پس از شکایت رسمی شجریان از این سازمان اعلام کرد دیگر حتی ربنایش را هم پخش نمی‌کند. شجریان در گفتگویی در سال ۹۰ در این باره گفت: «من به احترام سلیقه مردم به خودم اجازه ندادم که بیایم ربنای بهتری ... بخوانم، اما این افراد چطور می‌توانند ربنای دیگری به جای آن بگذارند. بهتر است آن‌ها کار دیگری تولید کنند تا بتوانند جایگزین ربنای فعلی بشود. می‌دانم که در رادیو و تلویزیون بسیار هزینه کردند تا ربنای شجریان را کس دیگری بخواند، اما باید بگویم که ربنایی که من خواندم و مردم آن را قبول کرده‌اند به این راحتی جایگزین نمی‌شود، مگر یک نفر دیگر بیاید چیز دیگری بخواند... مردم ۳۰ سال است با این ربنا پای سفره افطار می‌نشینند و با آن خاطره دارند. من هرگز به خودم اجازه ندادم که این ربنا را از مردم بگیرم و آن را از آن‌ها دریغ کنم... من از این ربنا نه بهره‌ای می‌برم و نه شهرتم را زیادتر می‌کند، من کارم را ۳۲ سال پیش انجام داده‌ام و آن را به مردم هدیه داده‌ام. حالا برای ثواب یا وجدانم باشد این ربنا مال مردم است و من هم اجازه ندارم این را از مردم دریغ کنم. به همین دلیل رادیو و تلویزیون هم نمی‌تواند ربنا را از مردم دریغ کند یا ربنای دیگری را جایگزین آن کند.»
 
شجریان بر اساس همین تفکر در سال ۸۸ تنها به اعتراض به پخش صدای خود از صدا و سیما بسنده نکرد و تک‌آهنگی با عنوان «زبان آتش» را با آهنگ‌سازی خودش، شعر فریدون مشیری و با تنظیم مجید درخشانی برای همراهی با صدای مردم منتشر کرد تا از آن تاریخ پخش دعای ربنا نیز در صداوسیما ممنوع شود و او ممنوع الکار گردد. حتی با آمدن حسن روحانی که امید‌ها برای پخش دوباره صدای شجریان و اجازه کار به او بالا گرفته بود، گشایشی حاصل نشد و باز هم ممنوعیت‌ها باقی ماند.
 
این در حالی بود که روحانی از همان آغاز تبلیغات ریاست جمهوری‌اش از او به عنوان سفیر فرهنگی یاد کرد و در این سال‌ها هم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی‌اش، معاون هنری و سخنگوی وزارتخانه ارشاد بار‌ها و بار‌ها گفتند که شجریان از نظر آن‌ها محدودیتی برای فعالیت ندارد؛ با این حال به گفته شجریان چندین وچند اثر صوتی وتصویری او در طی این سال‌ها نتوانست مجوز انتشار دریافت کند؛ آثاری که همراه با گروه شهناز و ارکستر‌های بزرگ و گروه‌های دیگر تولید شده بودند.

شجریان در گفتگویی در سال ۹۵ در این باره می‌گوید: رییس جمهور و وزیر ارشاد مخالف ممنوعیت من از کار هستند. گروه‌هایی هستند که با اسم‌های مطرح مشکل دارند. برای خودشان خبرگزاری و روزنامه و رسانه هم دارند. علت اینکه مشکل شان با من چیست را نمی‌دانم؛ همانطور که نمی‌دانم چرا تا این اندازه کینه توزانه رفتار می‌کنند. چیزی که در این میان مشخص است، اینکه این آدم‌ها نه من را از نزدیک دیده‌اند و نه چیزی از هنر می‌دانند. هیچ! فقط کارشان این است که یک آدمی را نفی کنند. این مایه تاسف است که کسانی با هنر هیچ سر آشتی ندارند، اما راهی جز آشتی با هنر وجود ندارد.

او همچنین در پاسخ به این پرسش که امیدی به حل این وضعیت وجود ندارد؛ اظهار می‌کند: «آدم‌ها ممکن است روزگاری متوجه این ماجرا بشوند که اشتباه کرده‌اند و از اشتباه خودشان برگردند؛ در این صورت است که امید می‌تواند وجود داشته باشد؛ و اگر نه کسی که فکر می‌کند دارد کاری را درست انجام می‌دهد، هیچ وقت رویه‌اش را عوض نمی‌کند. این امیدی که شما از آن حرف می‌زنید، بستگی به افرادی دارد که صاحب اختیار هستند و می‌توانند دستور دهند. به هر حال درست یا غلط بودن تصمیمات را همیشه تاریخ قضاوت خواهد کرد».
 
شجریان درست می‌گوید تاریخ این بار هم قضاوت خواهد کرد و نشان خواهد داد چرا شجریان این قدر مهم بود که محدودیت و ممنوعیت هم نتوانست صدای او را خاموش کند و همچنان او محبوب ماند. شاید چون آنگونه که مژگان و همایون در تولد هفتادسالگی پدر خواندند:« صدای تو را دوست دارم‏ / صدای تو از آن و از جاودان می‌سراید» صدای شجریان رسا و او جاویدان است چون از جاودان می‌سرایید.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: