جسد یخزده فرهاد، کولبر 14 ساله مریوانی
فرارو- کشف پیکر یخ زده فرهاد خسروی کولبر نوجوان در ارتفاعات مرزی مریوان، کافی بود تا افکار عمومی که تازه کمی از اتفاقات اخیر کشور فاصله گرفته بود دوباره غمزده، ناامید و نگران کند. پیکر یخ زده فرهاد خسروی کولبر ۱۴ ساله که مفقود شده بود دو روز بعد پیدا شد. این اتفاق شهر مریوان و مناطق کرد نشین را تکان داد و کم کم تصاویر و ویدئوهای آن کل فضای مجازی را در بر گرفت.
به گزارش فرارو، هفته گذشته فرهاد به همراه آزاد برادر ۱۷ ساله اش به دلیل مشکلات اقتصادی، از کارافتادگی پدرشان و برای تامین مخارج خانواده شش نفره خود به همراه یکی از دوستانشان به نام حسین عازم مرز میشوند تا همچون بسیاری دیگر از جوانان منطقه با کولبری نان در آورند.
فرهاد و آزاد برای اولین بار بود که اقدام به کولبری میکردند. آنها مسیر سختی را برای این کار انتخاب میکنند و در این راه گرفتار بوران و برف سنگین و بهمن شده و راه را گم میکنند. پس از گم کردن مسیر فرهاد میتواند شبانه با یکی از اهالی روستای نی تماس گرفته و ماجرا را به اطلاع او برساند. تیمی از اهالی روستا ساعت ۵ صبح برای نجات سه کولبر عازم کوه ژالانه و گردنه تته میشوند، ساعاتی پس از آن تیمی از هلال احمر نیز به منطقه میروند. در جست و جوها جسد بی جان آزاد پیدا میشود. حسین دیگر همراهشان نیز با وضعیتی بدی به بیمارستان منتقل میگردد. اما هیچ اثری از فرهاد پیدا نمیکنند.
سه روز جست و جو برای یافتن فرهاد ادامه داشت. تمام گردنه و کوه ژالانه و ارتفاعات اطراف را جست و جو میکنند، تا نهایتا پیکر یخ زده او را پیدا میکنند. براساس گزارش منابع محلی "کت فرهاد بر روی جسد آزاد برادرش بوده و جسد خودش در انتهای مسیر یافت شد. مسافت کمی مانده بود تا به جاده و شهر مریوان برسد، گویا فرهاد به دنبال کمک به آنجا رفته بود."
تصویر دردناکی از پیکر یخ زده فرهاد، با مشتهای گره کرده منتشر شده است. تراژدی فرهاد بازتاب وسیعی در افکار عمومی داشته است. روز گذشته پیکر فرهاد و آزاد با حضور صدها نفر در مریوان تشییع شد. عدهای از حاضران در تشییع جنازه به نشانه اینکه برادران خسروی در راه یافتن لقمهای نان درگذشتند، تکههای نان در دست داشتند.
پدیده کولبری، حمل کالا و اجناس مورد تقاضای بازار در دو طرف مرز ایران و عراق توسط انسان، چند سالی است به خاطر عوامل متعددی اقتصادی و گسترش فقر در مرزهای غربی کشور، یعنی استانهای آذربایجان غربی، ایلام، کرمانشاه و کردستان، باب شده است.
این پدیده با قاچاق توسط حیوانات و خودرو تفاوت دارد این مردان (گاهی زنان) کولبر بارهای سنگین وزن را در کوهها و گردنههای صعب العبور کیلومترها بر دوش میکشند تا پولی در آورند.
با سرد شدن هوا و بارشهای سنگین در کوههای کردستان مخاطرات کولبری دو چندان میشود. در فصل گرم و معتدل نیز برخوردهای بعضا مرگبار نیروهای امنیتی با کولبران از خطرات کار پر مشقت آنهاست.
دولت حسن روحانی سال ۹۵ پس از پخش گزارشهای دردناک از زندگی کولبران، تصمیم گرفت مسئله کولبران را حل کند، اما عملا در این راه موفقیتی کسب نکرد. دولت تلاش داشت با صدور دفترچههای مرزی برای کولبران به آنها اجازه وارد کردن مقدار مشخصی کالا به صورت قانونی را صادر کند، اما این سیاست کارآمدی لازم را نداشت، محدود و فسادآور بود.
تکه های نان بر روی تابوت فرهاد خسروی
در شبکههای اجتماعی پیامهای همدردی زیادی در رابطه با مرگ دلخراش فرهاد و برادرش منتشر شده است. فعالان رسانهای از وضعیت موجود در کردستان به شدت انتقاد کرده اند. در کنار تمام انتقادات، اما موجی از ناامیدی دیده میشود. ظاهرا افکار عمومی هیچ امیدی به حل مسئله کولبری در مناطق مرزی ندارند.
بسیاری از فعالان رسانهای و کاربران شبکههای اجتماعی میگویند درباره غم و درد مرگ فرهاد حرفی برای گفتن ندارند.
محمد طاهری روزنامه نگار اقتصادی در این باره نوشته است: «فرهاد خسروی از ذهنم بیرون نمیرود. به خدا نمیدانم چه باید بنویسم. غم و غصه در زندگیام کم ندیدهام، اما مشت گرهکردهای که یخ زده و نگاه مردی که پیکر بیجان فرهاد را بغل کرده بدون شک ناراحت کنندهترین تصویر تمام زندگیام است.»
بسیاری از فعالان فضای مجازی میگویند فرهاد و آزاد و دیگر کولبران برای درآمد ماهانه ۵۰۰ هزار تا یک میلیون تومان این مسیر خطرناک را انتخاب میکنند.
مقایسه سرنوشت کوچر بیکار نابغه ریاضی از روستای نی در شهرستان مریوان و فرهاد و آزاد از اهالی همان روستا از واکنشهای غالب در فضای مجازی است. سهند ایرانمهر در این باره نوشته است: «می دونید تلخترین وجه مرگ فرهاد خسروی کجاست؟ فرهاد از روستای نی در مریوانه یعنی همون روستای فریدون درخشانی (کوچر بیرکار) برنده جایزه فیلدز (نوبل ریاضی). اونی که با دست مشت کرده یخ زد فقط یه کولبر ۱۴ ساله نبود، سرمایهای بود که منجمد شد و زیر خاک سرد رفت!»
مرجان لقایی روزنامه نگار هم در این باره نوشته است: "از بقیه خانمها و آقایون هیچ انتظاری نیست، اما از پروانه سلحشوری به عنوان یک شهروند انتظار داشتم بره مادر این بچه رو بغل کنه. فقط بغلش کنه. دوربین و عکاس و .. نبره با خودش فقط بزاره این زن تو بغلش گریه کنه. کاش همه ما میتونستیم این زن رو بغل کنیم."
بیشتر اظهار نظرها، مرثیهای برای یک فاجعه است. کمتر تحلیلی در این باره دیده میشود. در این بین عبدالله رمضان زاده استاندار کردستان در دوران اصلاحات در توئیتی نوشته است: «فرهاد خسروی قربانی نظام اقتصادی متمرکز مرکزگرایی است که از دهه ۴۰ بر کشور حاکم بوده است که در آن هرچه از مرکز دورتر باشی از حضور در نظام تصمیم گیری و در نتیجه از سهم از منفعت ملی محرومتر میشوی. کولبری تنها یکی از نتایج این نظام است. تبعیض مثبت راه حل است.»
یا برخی کاربران اصولگرا عملکرد دولت روحانی را عامل کولبری میدانند. حاج حیدر در توئیتی نوشته است: «اگر دولت فقط به وعدهی ۴ میلیون شغلی که داده بود عمل میکرد امروز این تکه نان بر روی تابوت فرهاد خسروی قرار نمیگرفت.»
کاربر دیگری نوشته است: یکی از وعدههای انتخاباتیشون ریشهکن کردن فقر مطلق بود! حالا این کولبر ۱۴ساله بخاطر یه لقمه نون، بخاطر همون فقر مطلق جون داده... برای مسئولین این حوادث عذاب ابدی هم کمه!"
اما برخی فعالان رسانهای میگویند اینگونه اظهار نظرها "ماهیگیری سیاسی" است. فرشاد توماج در این باره توئیت کرده است: «واقعا این داستان هم ماهیگیری سیاسی داشت؟ با ۲۳۰میلیارددلار درآمد نفتی که تهش بشه هزینههای جاری رو داد، بااینحال در این دوره برای اولین بار کولبری به رسمیت شناخته شد و مسیرها و ... سوال اینه که دولت برخواسته از جناح شما، با ۷۵۲میلیارد دلار درآمد نفت چه کرد؟»
برخی هم به عدم توجه رسانهها به این فاجعه انتقاد کرده اند. کاربری نوشته است: «تکاندهندهترین تصویر و روایت دیروز، مشت یخزده فرهاد خسروی بود. کاش به اندازه صفحه یک امروز روزنامهها، سهمی از زندگی داشت. فقط یک روزنامه در حد تیتر کشف جسد کولبر نوجوان به این ماجرا واکنش نشون داده و بقیه هیچ! از کولبری همه همیشه نوشتن، ولی این بزنگاهها موثر و تعیینکنندهاست.»
همان زحمت در سز زمین زراعی اگر به قیمت بخرند چند برابر ارزش مادی و معنوی دارد
خدایا سرزمین ما را از دروغ ، ریا ، فساد ، فقر و جهل نجات بده
کجایی علی جان این نیست جامعه ای که برایش جان دادی، فرزندانت جان دادند.
چرا جوانان و نوجوانان ما در پی کسب یک لقمه نان، فقط و فقط یک لفمه نان و نه بیشتر، بوسه بر دستان مرگ می زنند. ننگ بر این اقتصاد و دولت گردانی، ننگگگگ
نوبت خویش را به انتظار نشسته ایم باهیچ خنده ای...