صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۱۴۸۲۲
سرتاسر جهان عرب، انديشمندان، نويسندگان، فعالان و شهروندان معمولي به خودسانسوري دچار شده‌اند تا مبادا دولت آنها را سانسور نكند. مرگ جمال اخطاري براي همه‌ ما بود. خطر بزرگي كه جهان عرب را تهديد مي‌كند، مبادا انديشمندي و شايد هم كودكي، پادشاه را با لباس نامريي ببيند و به ديگران نشانش‌دهد.
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۶ - ۲۲ مهر ۱۳۹۸

آخرين باري كه دوستم جمال‌ را ديدم سپتامبر سال ۲۰۱۷ بود؛ زماني كه خود را به تبعيد خودخواسته در امريكا فرستاده بود. در«خانه استيك» واشنگتن راجع به سياست گپ زديم و به خاطر درگيري من با يك تكه كوچك استيك و جمال كه تكه‌هاي بزرگ را به راحتي مي‌بلعيد مي‌خنديديم.

در خاورميانه به سختي مي‌توان خبرنگار يا نويسنده‌اي باشهامت و ابراز عقيده آزادانه بود. بعد از اينكه جمال در كنسولگري عربستان در استانبول شكنجه و كشته شد و هيچگاه بدنش براي تدفين يافت نشد، خيلي از نويسندگان، روشنفكران و فعالان سياسي عرب با ترسي جديد مواجه و با وجود شهامت‌شان دچار خودسانسوري شده‌اند.

وقتي خبر قتل تاييد شد شوكه شدم. باور نمي‌كردم و احساس ناخوشايند تنهايي و ضعف به سراغم آمد. يك روز صبح با تكه‌ شكسته شده‌ دندان در دهانم از خواب بيدار شدم و متوجه شدم در تمام مدتي كه خواب بودم، ترس اينكه اين اتفاق به‌جاي جمال براي من رخ داده بود، باعث شده تا به‌شدت دندان قروچه كنم و دندانم در خواب بشكند.

در سال ۲۰۱۱ به نظر مي‌رسيد تمام هم نسل‌هاي من به اعتراض از رييس‌جمهور وقت يمن، علي عبدلله صالح به خيابان‌ها آمده و خواستار تغييرات و آزادي شده بودند. من به گروه كوچكي از جوانان كه زبان عربي و انگليسي را سليس صحبت مي‌كردند و سياست را به خوبي مي‌شناختند پيوسته بودم. در تلويزيون صحبت مي‌كرديم، مقاله منتشر مي‌كرديم و از خبرنگاران خارجي يادداشت مي‌گرفتيم. به سازمان‌هاي مدافع حقوق بشر كمك مي‌كرديم تا كشتار مردم يمن را ثبت كنند و پوشش عامدانه‌ خبرگزاري‌هاي بين‌المللي را در فضاي مجازي رسوا مي‌كرديم. قد علم كردن عليه دولت يمن در آن وقت به اين معني بود كه ما خطر دستگيري، شكنجه و حتي مرگ را به جان خريده بوديم.

در سال ۲۰۱۴ به ساخت يك سازمان مطالعه مستقل در صنعا كه در كل يمن فعال بود كمك كردم. همكارانم مواخذه و دستگيرشدند و توسط تمامي طرف‌هاي درگير در جنگ تهديد شدند؛ هر بار كه تلفنم زنگ مي‌خورد انتظار خبري بد را داشتم.

اكثر كشورهاي منطقه وضعيت بهتري از يمن ندارند. سال ۲۰۱۶ از بحرين اخراج شدم. سال پيش توانستم مجوز بازديد از صنعايي كه به كنترل حوثيان درآمده بود را دريافت كنم. با وجود اينكه به من تضمين داده شده بود كه اتفاقي برايم نمي‌افتد، از ترس و براي پيشگيري، بيانيه‌اي ۱۲۰ كلمه‌اي به دستيارم دادم تا اگر تا 24 ساعت از من خبري يافت نشد منتشرش كند.

اولين بار با جمال در سال 2009 در كنفرانسي كه «بنياد انديشه عرب» توسط شاهزاده خالد بن فيصل در بيروت برگزار مي‌كرد آشنا شدم. شروع كردم به مطالعه و بررسي دقيق مقالاتش تا متوجه شوم حكومت سعودي مي‌خواهد شهروندانش چگونه فكر كنند. او سال‌ها از دبيران يكي از مهم‌ترين مطبوعات دولتي سعودي و مشاور رسانه‌اي رييس سازمان اطلاعات عربستان بود.

در مارس 2015 عربستان جمال، شروع به بمباران يمن من كرد. من در صنعا بودم و مي‌ديدم كه جمال چطور رضايتش را از اين بمب‌ها در توييترش ابراز مي‌كند. در حالي كه من مي‌ديدم چطورمردان، زنان و كودكان وحشتزده و خونين در صنعا سرگردان شده‌اند.

گاهي اوقات هر دوي ما در مصاحبه يا يادداشت با مواضع يكديگر مخالفت مي‌كرديم. اما او به اين جنگ ايمان داشت و معتقد به دخالت‌هاي نظامي عربستان در يمن بود. همين است كه ترس و وحشتم را از قتل جمال بيشتر مي‌كند. چون او دقيقا در مواردي كه جهان عليه عربستان بود، با رفتارهاي پادشاه و شاهزاده موافقت مي‌كرد و در واقع مخالف پادشاهي نبود و به عربستان و شاهزاده بن سلمان باور داشت.

در پايان تابستان ۲۰۱۷، هردوي ما در كنفرانسي در واشنگتن بوديم، در آنجا جمال سخنراني پرشوري درباره بهار عربي كرد و در ادامه درباره‌ ظهور شاهزاده بن سلمان و چشم‌اندازهاي اقتصادي‌اش برا‌ي سال ۲۰۳۰ عربستان سخن گفت.

جمال براي اين چشم‌اندازها ذوق زده شده بود، به خصوص برنامه بن سلمان براي اشتغالزايي. جمال در اين باره يك كتاب هم با عنوان «فرصت‌هاي شغلي در بازار سعودي» نوشته بود كه در واقع به اخراج كارگران خارجي از عربستان پرداخته بود. مواضع‌مان در اين مورد متفاوت بود، ميليون‌ها يمني زندگي‌شان وابسته به دستمزدي بود كه اقوام آنها از كارگري در عربستان براي‌شان مي‌فرستادند. با تمام اين اختلاف نظرها سعي مي‌كرديم نظرات يكديگر را تحمل كنيم و حتي دو روز بعد از كنفرانس براي صرف نهار قرار داشتيم و در ادامه عصام الزامل، اقتصاددان عربستاني هم به ما ملحق شد.

جمال از پيدا كردن خانه و اتمام اسباب‌كشي‌اش بسيار خوشحال بود. از او پرسيدم كه آيا اين نشانه ماندگاري‌ات در واشنگتن است كه جمال حرفم را تاييد كرد و متوجه شدم كه ديگر جمال در عربستان احساس امنيت نمي‌كند.

بعد از آن نهار ديگر هيچكدام‌شان را نديدم. فرداي آن روز ماموران امنيتي عربستان در فرودگاه رياض عصام را دستگير و به زندان منتقل كردند و هنوز خبري از او در دست نيست. عصام هم طرفدار حكومت سعودي بود و به واشنگتن آمده بود تا درباره‌ «چشم‌انداز ۲۰۳۰» سخنراني كند اما به نظر اشتباهش اين بود كه درانظار عمومي در مورد خردمندي شاهزاده بن سلمان در برنامه‌اش براي سهام شناور آرامكو، شركت نفتي متعلق به حكومت، ابهام داشت. بعد از دستگيري عصام الزامل، اقتصاددان عربستاني، به جمال پيامك دادم و التماس كردم كه ديگر به عربستان برنگردد، برايش نوشتم: «تعجب نمي‌كنم اگر نفر بعدي باشي» و جمال پاسخ داد: «در نهايت همه‌ آنها به يك شكل سقوط خواهند كرد».

واقعيت اين است كه بن سلمان به غيرقابل پيش‌بيني بودن مشهور است، اما قتل جمال جايگاه او را در بين سران ديكتاتور دنيا ارتقاء داده است.

سرتاسر جهان عرب، انديشمندان، نويسندگان، فعالان و شهروندان معمولي به خودسانسوري دچار شده‌اند تا مبادا دولت آنها را سانسور نكند. منال الشريف، مبارز حقوق زنان و كسي كه پيش از دستور بن سلمان براي صدور گواهينامه به زنان، در خيابان‌هاي عربستان شهامت رانندگي كردن پيدا كرد، اكانت توييترش را كه از سال ۲۰۰۸ فعال بود به تازگي بسته است.

حالا يك سال از مرگ جمال گذشته است و همچنان بدن بي‌جان دوستم پيدا نشده است. بعد از گذشت اين روزها تنها چيزي كه مشخص است پيام دولت سعودي از جانب خودكامگان منطقه است: «اگر چيزي كه ما مي‌خواهيم را نگوييد، مرگتان زجرآور خواهد بود، بدن‌تان تكه تكه شده و حتي دفن نخواهد شد».

مرگ جمال اخطاري براي همه‌ ما بود. خطر بزرگي كه جهان عرب را تهديد مي‌كند، مبادا انديشمندي و شايد هم كودكي، پادشاه را با لباس نامريي ببيند و به ديگران نشانش‌دهد.

ارسال نظرات