صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۱۱۹۷۹
تلاش برای قطبی کردن جامعه از سوی دو جربان اصلاح‌طلب و اصولگرا به ویژه طیف تندرو‌های آن‌ها تاکنون نتوانسته جوابگوی نیازی باشد که آن‌ها از قطبی کردن جامعه دنبال می‌کنند؛ چرا که جامعه ایران از این قطبی‌سازی‌های مکرر خسته است.
تاریخ انتشار: ۲۲:۲۹ - ۲۶ شهريور ۱۳۹۸


هر دو جریان عمده سیاسی کشور در مسیر قطبی‌سازی پیش می‌روند و برای اینکه آتش احساسات و عواطف جامعه را برانگیزند دیگری را متهم به قطبی‌سازی جامعه می‌کنند.

مهدی مطهرنیا، آینده‌پژوه و تحلیلگر مسائل سیاسی، در گفتگو با ایکنا درباره مفهوم دوقطبی‌سازی و تلاش جریان‌های سیاسی بر تعمیق دوقطبی‌ها گفت: قطبی‌سازی به اقطاب گوناگون لایه‌های اجتماعی از منظر طبقاتی و اقشار درون طبقات از منظر جامعه‌شناسی سیاسی بازمی‌گردد و جامعه‌شناسی سیاسی در این رابطه موضوع شکاف‌های اجتماعی را تشریح و انواع آن را شامل شکاف‌های متراکم، متقاطع و موازی مطرح می‌کند.

تفاوت رویکرد جوامع دموکراتیک و اقتدارگرا در مواجهه با قطبی کردن جامعه

وی اظهار کرد: از منظر فرهنگ سیاسی جوامعی که در آن رویکرد‌های دموکراتیک هست و آزادی بر عدالت تقدم دارد و عدالت در جهت گسترش صلح پایدار است به اقطاب گوناگون اجتماعی شامل اقوام، فرقه‌ها، گروه‌ها و حتی خرده تفکرات متفاوت احترام می‌گذارند و فضای بازی برای آن‌ها ایجاد می‌کنند و با کثرت موجود در اجتماع زمینه رهبری این کثرت‌های موجود در قالب یک اراده ملی گسترده در جغرافیای دولت ـ. ملت را فراهم می‌سازند.

مطهرنیا ادامه داد: ایجاد احترام به این تکثر‌ها در واقع قطب‌بندی‌های سیاسی را به طرف شکل‌گیری احزاب متفاوتی سوق می‌دهد که این احزاب هر کدام نمایندگی بخشی از این طبقات، اقشار، اقوام و گرایش‌ها را برعهده می‌گیرند و به جذب نیرو از میان آن‌ها پرداخته و به منزله سخنگوی سیاسی آن‌ها به میدان می‌آیند. اما در جوامع اقتدارگرا قطب‌بندی‌های اجتماعی در عین وجود واقعی در صحنه حیات اجتماعی به رسمیت شناخته نمی‌شوند و به رغم اینکه در جامعه وجود دارند، موجودیت آن‌ها در جهت ارائه نظریات، بیان نیاز‌ها و ترسیم خواسته‌ها مورد توجه واقع نمی‌شود، مگر آنکه این نوع حکومت‌ها بخواهند یک چتر و پوشش دموکراتیک برای حرکات اقتدارگرایانه خود فراهم کنند و انتخابات همان چتر دموکراتیک و در واقع ویترین بیرونی این وضعیت درونی است.

این آینده‌پژوه بیان کرد: در انتخابات وقتی طبقات گوناگون اجتماعی احساس قرابت، احترام و تعین جایگاه معنادار و تعریف‌شده نداشته باشند و به درخواست‌ها و نیاز‌های آن‌ها توجه نشود، میلی به حضور در فعالیت سیاسی از خود نشان نمی‌دهند. بر همین اساس در چنین جوامعی میل به قطبی کردن طبقات و اقشار از سوی جریان‌های سیاسی برای تصاحب قدرت افزایش می‌یابد، چراکه با قطبی کردن جامعه بر محوریت یک یا چند موضوع خاص، جامعه از حالت عقلانی و منطقی به حالت احساسی و عاطفی سوق داده می‌شود و با انجام عملیات رسانه‌ای و روانی زمینه برجسته‌سازی آن موضوع را ایجاد و سپس تلاش می‌کند تا جامعه بی‌تفاوت یا واگرا به صحنه سیاست را در مقطع انتخابات به منزله دکور و ویترین به صحنه بکشاند. این معنا از سوی جناح‌های گوناگون سیاسی در جوامع اقتدارگرا دنبال می‌شود. در اینجا باید یادآور شد که جامعه اقتدارگرا یک جامعه منفی نیست، اما در آن هسته مرکزی قدرت و اقتدار حاکم بر چارچوب قوانین حکومتی حاکم می‌شود و در مسیر رسیدن به اهداف ملی خود را محق می‌داند که از ترفند‌های گوناگون برای جذب توده‌ها در هنگامه انتخابات استفاده کند.

هر دو جناح سیاسی کشور قطبی کردن جامعه را در هنگامه انتخابات دنبال می‌کنند

مطهرنیا درباره نسبت جامعه امروز ایران با وضعیت‌های ذکر شده گفت: آنچه در واقعیت دیده می‌شود تجربه شده و چندین بار هم آزمون شده قطبی کردن مردم از سوی احزاب، جریان‌ها و جناح‌های سیاسی گوناگون در زمان انتخابات است که به گونه‌ای مکمل همدیگر نیز وارد عمل می‌شوند و اینکه هر کدام دیگری را در موضع اتهام قرار می‌دهند وجه تکمیل‌کننده آن‌ها در این فرایند است.

وی تصریح کرد: هر دو جریان عمده سیاسی کشور به خوبی می‌دانند که قطبی کردن فضا به نفع هر دوی آن‌ها در جهت افزودن تعداد مشارکت‌کنندگان در انتخابات است؛ لذا هر دو در این مسیر قطبی‌سازی پیش می‌روند و برای اینکه آتش احساسات و عواطف جامعه را برانگیزند دیگری را متهم به قطبی‌سازی جامعه می‌کنند. در فضای قطبی‌شده ناشی از تشدید عواطف و احساسات است که مشارکت رأی‌دهندگان بیشتر شده و سپس در گام دوم این جریان‌ها تلاش می‌کنند که آرای مشارکت‌کنندگان متفاوت را بر محور موضوع قطبی ساز به دست آورند.

این تحلیلگر مسائل سیاسی اظهار کرد: اکنون نیز براساس قانون «کاپلان» که بیان می‌دارد اگر به یک کودک یک چکش بدهید تصور می‌کند تنها راه رسیدن به اهداف گوناگون استفاده از چکش و برداشتن موانع با آن است، جریان‌ها و جناح‌های سیاسی نیز یاد گرفته‌اند که در عرصه انتخابات چکش قطبی کردن را در دست بگیرند و جامعه را با تحریک عواطف از منظر رسانه‌ای، عملیات روانی و فعالیت‌های تبلیغاتی دوقطبی کنند.

جامعه ایرانی از قطبی‌سازی‌های مکرر خسته است

مطهرنیا با بیان اینکه جامعه ایران از این قطبی‌سازی‌های مکرر خسته است، گفت: اکنون حدود ۵ ماه به انتخابات مجلس باقی مانده است، انتخاباتی که در اغلب مناطق کشور بر پایه تمایلات قومی، طایفه‌ای و محلی است، اما آنچه من در جغرافیای خرد و کلان جامعه ملی می‌بینم این است که تلاش برای قطبی کردن جامعه از سوی دو جربان اصلاح‌طلب و اصولگرا به ویژه طیف تندرو‌های آن‌ها تاکنون نتوانسته جوابگوی نیازی باشد که آن‌ها از قطبی کردن جامعه دنبال می‌کنند. به نظر می‌رسد مردم ایران با توجه به تجارب انتخابات گذشته و مطرح شدن مقولات دوقطبی‌ساز مانند حجاب، حقوق زنان، آزادی بیان، حصر، رابطه ایران و آمریکا و سایر موضوعاتی از این گونه دیگر جلب و جذب این شعار‌ها نمی‌شوند، چون مشاهده کرده‌اند هم اصلاح‌طلبان در هنگامه انتخابات نظراتی را بر مبنای دیدگاه‌های خاص خود مطرح می‌کنند و هم اصولگرایان ایده‌های خاص خود را بیان می‌کنند، اما وقتی هر دو به قدرت می‌رسند همگی بر پایه یک موضع ثابت حکومتی در ارتباط با یک موضوع رفتار می‌کنند و چیزی تغییر نمی‌کند.

وی اضافه کرد: از این جهت اکنون قطبی کردن جامعه چندان جواب نخواهد داد، جریان‌های سیاسی در حال تشدید سطح اتهامات به همدیگر در زمینه قطبی کردن جامعه هستند و به اعتقاد من همین اتهام‌زنی‌ها زمینه‌ساز قطبی کردن جامعه در آستانه انتخابات است.

افزایش واگرایی مردم در برابر جریان‌های سیاسی

مطهرنیا با بیان اینکه شاهد نوعی از انسداد و تصلب در جناح‌های سیاسی در دهه‌های اخیر و افزایش واگرایی مردم در برابر آن‌ها هستیم، گفت: براساس نظریه من در باب «فروریزش رژیم‌ها» مردم اگر تاکنون حرفی نمی‌زده‌اند بر این دلیل بوده که در بند «اکنون‌زدگی» بود‌ه‌اند. به این معنا که نمی‌توانستند و نمی‌خواستند به گذشته بازگردند و از سوی دیگر برای رفتن به آینده هراس داشتند؛ اینکه اگر وضع موجود تغییر کند چه پیش خواهد آمد یا اگر امروز دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب در کشور نباشند، چه جریان یا جریان‌هایی جایگزین می‌شوند؟

وی اضافه کرد: امروز مردم خود را از «اکنون‌زدگی» رها کرده‌اند و می‌دانند نه می‌توانند به گذشته بازگردند و نه بسیاری می‌خواهند به گذشته برگردند. از طرف دیگر جامعه ترسی از آینده ندارد و نشانه آن را می‌توان در جنبش‌های مدنی و سیاسی اخیر مشاهده کرد که این جمع شده‌اند، اما حل نشده‌اند و رسوبات خود را در اجتماع دارند و انسداد رگ‌های فعالیت سیاسی از طریق اصلاح‌طلب و اصولگرا را ایجاد می‌کنند یا موجب سکته قلبی یا مغزی در حوزه سیاست می‌شوند و این می‌تواند موجب طغیان‌های شدید در آینده شود.

وی تأکید کرد: بر این اساس شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمام ماجرا» در واقع محصول گذار از «اکنون‌زدگی» و تمایل برای رفتن به سمت آینده‌ای است که در آن نه اصلاح‌طلب جایی دارد نه اصولگرا. بر این مبنا وقتی مردم از رویکرد‌های اصلاحی ناامید شوند، جهت‌گیری‌های اصلاح‌طلبانه آن‌ها انقلابی می‌شود و این می‌تواند گام بعدی حرکات سیاسی و اجتماعی یک جامعه را رقم بزند.

ارسال نظرات