صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۸۲۷۷
به محض این‌که به خانه رسیدم و داشتم ماشین را پارک می‌کردم آقای جهرمی و دو نفر از همراهانشان رسیدند. وقتی رفتیم داخل خانه گفتم اجازه بدهید من از بیرون غذا بگیرم. ایشان گفتند نه همان آبدوغ خیاری که گفتی را اگر می‌توانی فراهم کن، خودشان هم عجله داشتند و با خنده گفتند که جلسه را پیچانده‌اند تا بیایند با ما آبدوغ خیار بخورند.
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۶ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۸
صبح که بیدار شدم فکر کردم خواب دیده‌ام من که رفتار جهرمی را و صمیمیتش را دیدم، احساس نکردم که ایشان قصدی غیر از قبول یک دعوت و خوشحال‌کردن من داشته باشد

به گزارش شهروند، فعالیت محمدجواد آذری جهرمی یا همان وزیر جوان در شبکه‌های اجتماعی موضوع تازه‌ای نیست و او بار‌ها با واکنش‌هایی که به کامنت‌ها نشان داده و یا با جنس پست‌هایی که گذاشته همه را غافلگیر کرده است، اما این‌بار غافلگیری او از جنس دیگری بود و اتفاق تازه‌ای را رو کرد.
 
از آنجا که آقای وزیر خودش سر شوخی و خودمانی‌بازی را با خیلی از دنبال‌کننده‌هایش در شبکه‌های مجازی از اینستاگرام گرفته تا توییتر باز کرده است دیدن کامنت‌های شوخ‌طبعانه زیر پست‌های او چندان عجیب نیست، این‌بار هم وقتی او در گناباد بود و تصویری از حضورش در یکی از قنات‌های این شهر منتشر کرد و آخرش هم نوشت «خدایی گرمه حاجی»، یکی از مخاطب‌ها برایش کامنت گذاشت: «می‌دونستم قراره بیای گناباد می‌گفتم بیای خونه واسه ظهر یه آبدوغ خیاری چیزی بخوریم».
 
کامنتی که چندان عجیب نیست، اما پای وزیر ارتباطات را به خانه این جوان گنابادی باز کرد. وحید یوسف‌زاده که میزبان وزیر جوان بوده آن هم به صرف آبدوغ خیار درباره این ماجرا به «شهروند» توضیح داده است.

همیشه وزیر ارتباطات را در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کنی؟
بله؛ من کلا سیاستمدار‌های کمی را دنبال می‌کنم، اما واقعا به ایشان علاقه دارم؛ هم در توییتر و هم در اینستاگرام دنبالشان می‌کنم. قبلا هم یک‌بار برایشان کامنت گذاشته بودم، چون خیلی به کار‌ها و رفتارشان علاقه داشته‌ام.

واقعا منظورت از کامنتی که برای وزیر ارتباطات گذاشتی، دعوت او به ناهار بود؟
شاید از لحنم معلوم نباشد، اما واقعا دلم می‌خواست ایشان را ببینیم. وقتی عکسشان را دیدم که به گناباد آمده، با خودم گفتم کاش از قبل خبر داشتم که ایشان می‌خواهند به گناباد بیایند تا به قنوات بروم و ببینمشان. برای همین کامنت گذاشتم که کاش می‌دانستم گناباد هستید که خب اگر می‌شد ناهار هم در خدمتشان باشیم خیلی خوب بود.

خب اگر واقعا جدی بودی که وزیر را به آبدوغ خیار دعوت نمی‌کردی.
آخر ما در فصل گرم خیلی آبدوغ خیار می‌خوریم و یکی از غذا‌های ثابتمان است؛ برای همین هم از اسم این غذا استفاده کردم.
 
 

چطور فهمیدی که وزیر دعوتت را قبول کرده است؟
چند نفر کامنت من را جواب دادند و شوخی کردند تا این‌که خود آقای جهرمی برایم نوشتند «لطفا آدرس بده خدمت برسیم». من فکر کردم شوخی می‌کنند برای همین نوشتم «آدرسم را که کامنت نمی‌کنم» کمی بعد یک آقایی در همان اینستاگرام برایم پیغام گذاشت، اما از آنجا که دایرکت‌های غریبه را باز نمی‌کنم اصلا نخواندم، بعد طرف‌های ساعت هشت‌ونیم خود آقای جهرمی پیغام داد که آقا وحید من واقعا می‌خواهم بیایم لطفا آدرس و شماره تلفنت را بده.
 
من هم دادم و ایشان گفتند که قبل از آمدنم تماس می‌گیرم. وقتی تماس گرفتند، باور نمی‌کردم. پرستار هستم و به‌سرعت به سمت خانه راه افتادم، از شانس بد من در خانه هیچ چیز نداشتیم حتی خیار! به خانمم گفتم فقط خودت را به میوه‌فروشی برسان و خیار بخر.
 
به محض این‌که به خانه رسیدم و داشتم ماشین را پارک می‌کردم آقای جهرمی و دو نفر از همراهانشان رسیدند. وقتی رفتیم داخل خانه گفتم اجازه بدهید من از بیرون غذا بگیرم. ایشان گفتند نه همان آبدوغ خیاری که گفتی را اگر می‌توانی فراهم کن، خودشان هم عجله داشتند و با خنده گفتند که جلسه را پیچانده‌اند تا بیایند با ما آبدوغ خیار بخورند.
 
من بدشانس دیدم در یخچال یه پیاله بیشتر ماست نداریم، می‌ترسیدم که اگر بروم ماست بخرم آن‌ها بروند برای همین با یک پیاله ماست و کمی خیار بالاخره یک آبدوغ خیار درست کردیم و دور هم خوردیم.

چه حرف‌هایی با هم زدید؟
من خیلی شوکه شدم، آن‌قدر که شب خیلی بد خوابیدم و وقتی صبح بیدار شدم، فکر می‌کردم خواب دیده‌ام. آدم قبل و بعد از چنین اتفاقی کلی حرف به ذهنش می‌رسد، اما در آن زمان هیچ حرف خاصی نزدیم. از کار و بارم پرسیدند. کمی شوخی کردیم و خندیدیم.
 
فضا خیلی صمیمانه بود و اصلا احساس نمی‌کردم که وزیر به خانه‌ام آمده انگار یک فامیل نزدیک آمده باشد.

بعضی‌ها می‌گویند این کار‌های وزیر خیلی پوپولیستی و عوام‌فریبانه است، تو خودت در این مورد چه فکری می‌کنی؟
من اگر این کار را در مورد کس دیگری دیده بودم احتمالا همین فکر را می‌کردم و الان هم حق می‌دهم که مردم وقتی عکس ما را کنار هم می‌بینند این‌طور فکر کنند، اما من که رفتار آقای جهرمی و صمیمیتش را دیدم، احساس نکردم که ایشان قصدی غیر از قبول یک دعوت و خوشحال‌کردن من داشته باشند.
 
مخصوصا وقتی با ایشان حرف می‌زنی اصلا احساس نمی‌کنی که می‌خواهند چیزی را نشان بدهند، به نظرم آدم‌ها خودشان را نشان می‌دهند.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: