صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

«ما همه با هم هستیم» یک فیلم سینمایی پربازیگر و پرسرصدا، به کارگردانی کمال تبریزی و تهیه‌کنندگی رضا میرکریمی از عید فطر روی پرده سینما‌ها رفت.
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۴ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۸
"در جلسه‌ای در خانه سینما از ما پرسیدند چرا قیمت دستمزد‌های بازیگران فیلم شما اینقدر بالاست و شما باعث تغییر دستمزد‌ها شدید. ما گفتیم آماده‌ایم راجع به آن‌ها صحبت کنیم، اما این نباید اولین و آخرین بازجویی باشد و بعد از ما سراغ دیگران هم بروید؛ ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد! "

به گزارش ایسنا، «ما همه با هم هستیم» یک فیلم سینمایی پربازیگر و پرسرصدا، به کارگردانی کمال تبریزی و تهیه‌کنندگی رضا میرکریمی از عید فطر روی پرده سینما‌ها رفت.

یک درام کمدی اجتماعی که با دور هم جمع کردن چهره‌هایی شناخته شده مانند محمدرضا گلزار، مهران مدیری، لیلا حاتمی، ویشکا آسایش، جواد عزتی، هانیه توسلی، پژمان جمشیدی، مانی حقیقی، سروش صحت، حسن معجونی، مهران غفوریان، نادر فلاح، سیروس گرجستانی، علی شادمان، رضا ناجی، سیاوش چراغی پور، سام نوری، فرزین محدث، بهادر مالکی و … در یک فیلم سعی کرد نشان دهد در یک فیلمنامه هر کاراکتری می‌تواند جای خودش را داشته باشد و با یک پردازش هیچ بازیگری زیر سایه دیگری قرار نگیرد.

کمال تبریزی کارگردان این فیلم در روز‌های ابتدایی نمایشِ جدیدترین اثرش که به طبع به دلیل بازیگران چهره‌اش پرفروشترین فیلم این روز‌های روی پرده سینماها، در گفت‌وگویی با ایسنا از علت رونمایی نکردن از این اثر به صورت رسمی در جشنواره فجر، هزینه‌بالای ساخت و تولید آن، ماجرای سرمایه‌گذار پرحاشیه این فیلم تا جلسه بازجویی خانه سینما از عوامل تولید «ما همه با هم هستیم» و زیر سایه همیشگی «مارمولک» بودن‌اش، سخن گفت.

در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:

* شما در زمان اکران فیلم قبلی‌تان یعنی «مارموز» گفتید بهتر است این چنین فیلم‌ها در جشنواره‌ها اکران نشوند و مستقیم روی پرده بیایند. ولی فکر می‌کنم درباره فیلم «ما همه با هم هستیم» به دلیل نوع روایتش می‌توانست در جشنواره بهتر دیده شود و حاشیه‌های «مارموز» را نداشت که بخواهد برای اکران دچار مشکل شود. علت اینکه این اثر را در یک جشنواره و به صورت رسمی رونمایی نکردید چه بود؟
واقعیت امر این است که این اثر جزو فیلم‌هایی نبود که به لحاظ اجتماعی یا نقدی که در فیلم هست نتواند در جشنواره شرکت کند، نکته اصلی این بود که تروکاژ‌های خیلی سنگینی داشت و کسی که مسئولیت اجرای آن‌ها را بر عهده داشت طبق برنامه و زمان‌بندی که در نظر گرفته بودیم پیش نرفت و نتیجه این شد که فیلم برای جشنواره آماده نشد. نه تنها جشنواره ملی فجر بلکه برای جشنواره جهانی فجر نیز آماده نشد و نهایتاً ما نتوانستیم فیلم را نمایش دهیم.

*شما در زمان جشنواره جهانی فجر یک نمایش در فارابی داشتید؟
فقط یک اکران خصوصی برای بعضی از مهمانان خارجی که می‌خواستند این فیلم را ببینند برگزار شد. ولی اساساً فیلم آماده نشده بود و در زمان نمایشش در فارابی هم متذکر شده بودیم که فیلم در حال کامل شدن (WIP) است. بنابر این علت اصلی اینکه این فیلم به هیچکدام از این دو جشنواره نرسید به آقای خاکسار که قرار بود تروکاژ‌ها را به موقع انجام دهند، برمی‌گردد.

نهایتاً هم سرمایه‌گذار و هم تهیه‌کننده اصرار می‌کردند که ما باید برای نمایش فیلم در سال ۹۸ آماده شویم. البته تمایل داشتیم که نمایش در ایام نوروز باشد، اما اعلام شد که فقط فیلم‌هایی که در جشنواره ملی حضور داشتند، می‌توانند برای نوروز اکران داشته باشند، این فرصت از ما گرفته شد و به اکران عید فطر رسید. متاسفانه پس تولید فیلم به دلیل روش نامناسب مجری تروکاژ‌ها بیش از یک سال به درازا کشید و برنامه زمان‌بندی شده ما را برای ارایه و نمایش فیلم به هم ریخت!

*برای خیلی از کارگردان‌ها این فاصله زمانی طبیعی است، اما برای شما که یکی از سینماگران پرکار هستید این زمان به نظرتان زیاد بوده است!
یک سال پس تولید برای همه فیلم‌ها زیاد است! ضمن اینکه به طور طبیعی فشار سرمایه‌گذار هم وجود داشت. البته در برنامه‌ریزی و زمان‌بندی ما هم اینطور نبود. شاید ما اشتباه کردیم و باید تروکاژ‌ها را دسته‌بندی می‌کردیم، زیرا هم اجرای دو بعدی و هم سه بعدی داشتیم و برای صرفه جویی در زمان باید اجرای تروکاژ‌های سه بعدی و پیچیده را به سوپروایزر دیگری می‌سپردیم.

*این تروکاژ‌ها بیشتر مربوط به صحنه دریا و خود هواپیما است؟
نه، صحنه‌های بیشتری هم بود، ولی عمده آن در هواپیما است. یک سقوط هواپیما داشتیم و چرخی که از هواپیما باز می‌شود و می‌افتد، چرخ باید روی زمین می‌افتاد و ما آن را می‌دیدم، ولی چون هردو نما اجرای بسیار ضعیفی داشت و با اینکه بار‌ها درباره آن صحبت کرده بودیم نتیجه لازم به دست نیامد بنابراین ناچار به حذف آن شدیم.

*فیلم شما جزو آثاری بود که هزینه بسیاری در زمان ساخت و تولید به خود اختصاص داد و حاشیه‌هایی برای آن به وجود آمد و با این اوصاف سرمایه‌گذار می‌خواسته تا زودتر به سودش برسد.
هزینه تولید با توجه به فیلمنامه بالا بود به ویژه که از بهترین افراد و امکانات برای اجرا‌های مختلف در فیلم استفاده شد و افزایش هزینه تولید به حضور متعدد بازیگران خاص و حجم بالای بازیگران دیگر نیز برمی‌گشت، ولی متاسفانه با وجود تمام صحبت‌هایی که با مسئول جلوه‌های ویژه داشتیم کار از جایی به بعد پیشرفت نداشت مگر اینکه به طور کلی تروکاژ‌ها را کنار می‌گذاشتیم و دوباره از اول با شخص دیگری کار را آغاز می‌کردیم که فرایند را طولانی‌تر می‌کرد. به هر حال این امر طبیعی است که برای سرمایه‌گذار فاصله زمانی هزینه تا بازگشت آن اهمیت داشته باشد.

*اکنون چقدر این اثر با ایده‌آلی که مد نظر شما بوده فاصله دارد؟
من از جمله کسانی بودم که دوست داشتم جلوه‌های ویژه و تروکاژ به شکلی درست وارد سینمای ایران شود، اما ازین پس حتی اگر مسئول جلوه‌های ویژه بگوید این کار بسیار ساده و انجام شدنی است، قطعاً آن را قبول نخواهم کرد و تقریباً باید مطمئن شوم که شدنی نیست!

*نام این فیلم یادآور اتفاقاتی است که در کشور رخ داد. آیا برای انتخاب اسم دچار ممیزی نشدید؟
خیر، بعد از دیدن فیلم مشکلی با آن نداشتند.

*چرا برای ساخت این فیلم از این تعداد بازیگر چهره استفاده کردید که بخواهد هزینه تولید این اثر را بالا ببرد؟
در وهله اول، فیلمنامه این اجازه را به ما می‌داد. کسی که این فیلم را ببیند متوجه می‌شود ما چیزی به نام نقش اول نداریم؛ بنابراین فیلمنامه امکان آن را ایجاد می‌کرد که کاراکتر‌های مختلف در موقعیت‌های کاملاً موازی و برابر کنار هم قرار گیرند و این مورد برای بازیگران می‌تواند یک امتیاز محسوب شود. مثلاً آقای مدیری، محمدرضا گلزار یا جواد عزتی اگر می‌خواستند ترتیب اول، دوم و سوم داشته باشند احتمالاً برای حضور آن‌ها دچار مشکل می‌شدیم. در این فیلم هر کاراکتری جای خودش را می‌تواند داشته باشد، پردازش خاص خودش را دارد و زیر سایه دیگری نیست. مثلاً خانم لیلا حاتمی به راحتی پذیرفتند که این نقش را بازی کنند، زیرا متوجه تاثیر هر کدام از شخصیت‌ها در جای خودشان بودند. در صورتی که معمولاً فیلمنامه‌ها شخصیت محور هستند و چنین امکانی را فراهم نمی‌کنند که بتوان از چندین بازیگر شناخته شده در آن‌ها بهره برد.

در وهله دوم، بحث سرمایه گذار بود که خودش تمایل و آمادگی این هزینه را داشت که ما بتوانیم برای اولین بار از چندین بازیگر شناخته شده در فیلم استفاده کنیم و باید اشاره کنم که به این ترتیب بیش از ۵۰ درصد از هزینه فیلم برای بازیگران صرف شده است و در حقیقت علاوه بر پروسه و هزینه سنگین تولید خود فیلم با توجه به شرایطی که داشتیم هزینه بازیگران هم به آن اضافه می‌شد.

یکی از سختی‌های کار این بود که نمی‌توانستیم همه این افراد را با هم در سر صحنه داشته باشیم، زیرا هر کدامشان در پروژه‌های مختلفی مشغول بودند. البته خوشبختانه ما توانستیم با حضور یک برنامه ریز حرف‌های در زمانی که می‌خواستیم فیلمبرداری کنیم و همه آن‌ها را در کنار هم جمع کنیم. برنامه‌ریزی برای این پروژه بسیار سخت و فشرده بود و آقای علیرضا شمس توانست به خوبی از عهده آن بر آید. البته گاهی مجبور شدیم بعضی صحنه‌ها را به صورت جداگانه ضبط کنیم. گفتگوی آقای مدیری و عزتی را نتوانستیم همزمان با هم داشته باشیم و جداگانه فیلمبرداری شد. بنابراین، این دو هیچگاه روبروی هم ننشستند.

من به عنوان کارگردان فکر می‌کنم که به ندرت می‌شود چنین شرایطی در سینما به وجود آید و فکر می‌کنم احتمالاً این آخرین باری باشد که در سینما امکان جمع شدن این تعداد بازیگر فراهم می‌شود. جمع کردن مجموعه‌ای از بازیگران محبوب مردم در یک فیلم کار منحصر به فردی است، و همه باهم معتقد شدیم وقتی چنین امکانی در سینما فراهم شده است چه اشکال دارد که آن را عملی کنیم؟

*در چند وقت اخیر بحث درباره سرمایه گذاری‌ها روی فیلم‌ها با عنوان پول‌های کثیف بار‌ها مطرح شده است. برخی معتقدند نباید از این سرمایه‌گذار‌ها با چنین الفاظی استقبال کرد، چون آن‌ها معتقدند از این سرمایه‌ها برای توسعه و رشد سینما می‌توان استفاده کرد، اما به شرط اینکه در کنارش آیین نامه و ضوابطی بر حضور درست آن‌ها در سینما وجود داشته باشد. با این اوصاف درباره سرمایه گذار فیلم شما هم صحبت‌هایی مطرح شده. پاسخ شما به این شایعات و بحث‌هایی که مطرح می‌شود چیست؟

باید صادقانه بگویم که دلیل و علتی که این اثر را به جشنواره ندادیم فقط آماده نبودن تروکاژ‌ها نبود. بلکه یکی از دلایل آن همین مورد بود یعنی اگر فیلم آماده هم می‌شد شاید تصمیم می‌گرفتیم آن را به جشنواره ندهیم. در کشور ما شرایطی وجود دارد که اگر کسی خیلی در معرض دیده شدن قرار گیرد و کار عجیبی انجام دهد همه توجهات به سمت او جلب می‌شود و در این میان عد‌های دست به کار میشوند تا جلوی حرکات استثنایی را بگیرند. در مورد سرمایه‌گذاری در سینمای ایران واقعیت این است که بخشی از آن به همین شکل است و خیلی از کسانی که اعتراض دارند که چرا بعضی سرمایه گذاران به سینما روی می‌آورند؟ و اینکه پول‌های آن‌ها مشکوک است، سرمایه هایشان را از کجا می‌آورند و …؟ در این میان شاید یکی از دلایلی که این افراد اقدام به بیان چنین اعتراض‌هایی می‌کنند این است که خودشان امکان دسترسی به این سرمایه گذاران را پیدا نکرده‌اند! ولی همه شاهد هستند که برخی از معترضین به محض اینکه خود امکان همکاری با سرمایه گذار مشکوک را پیدا کردند دچار سکوتی باورنکردنی شدند!

یک سری واقعیت‌های دیگری هم وجود دارد که تاکنون گفته نشده است. در زمانی که این فیلم را می‌ساختیم جلسه‌ای در خانه سینما با حضور مدیرعامل و برخی تهیه کنندگان برگزار شد و از ما پرسیدند که چرا قیمت دستمزد‌های بازیگران فیلم شما اینقدر بالاست و رقم دستمزد‌ها را شما تغییر داده‌اید و … در ادامه جلسه همانجا ما یک شرطی را مطرح کردیم و گفتیم آماده‌ایم راجع به دستمزد‌ها صحبت کنیم، اما این کار نباید اولین و آخرین بازجویی باشد و بعد از ما به سراغ دیگران هم بروید. به ما قول دادند که این کار را انجام خواهند داد، ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد! و اولین و آخرین جلسه‌ای بود که در خانه سینما تشکیل شد. گرچه در همان جلسه مشخص شد که مبالغ پرداختی به بازیگران تفاوت چندانی با پرداخت‌های قبل و بعد پروژه‌های دیگر به آنان نداشته است.

من فکر می‌کنم موضوع سرمایه در سینما رقابتی را ایجاد می‌کند که بعضی‌ها که منافعشان در گرو این رقابت است و ساکت نخواهند نشست. این درگیری و رقابتی است که می‌تواند سالم باشد، اما نیست. من هیچوقت دوست نداشتم و ندارم که وارد این فضای ناسالم شوم و با اینکه شایعات و حرف‌و حدیث‌ها زیاد است، اما علاقه اصلی من توجه مردم کوچه و بازار به فیلم و محتوای آن است صرف نظر از اینکه در این میانه چه کسانی از مواهب مالی و مادی آن برخوردار می‌شوند یا نه! وظیفه من فیلمسازی و ارتباط با مردم است و نه فرصت و نه تمایلی دارم که به گردونه رقابت سالم یا ناسالم این روز‌ها توجهی داشته باشم.

با توجه به موضوع سرمایه گذاری در آثار هنری و دادگاه‌ها و حکم‌هایی که صادر شده، شرایط خاصی به وجود آمده است. سینما هنری نیست که مانند نوشتن کتاب باشد و برای تولید فقط به چند برگ کاغذ و قلم محدود شود و بلکه به سرمایه زیادی احتیاج دارد و هر چقدر این جذابیت بیشتر باشد متقاضی هم بیشتر خواهد بود. این یک امر طبیعی است که با رشد سینمای ما عجین شده است به شرطی که نهادی مانند وزارت ارشاد هنگام صدور پروانه ساخت علاوه بر پرسش از عوامل فیلم، از سرمایه گذار هم بپرسید و درباره او نیز جستجو کند و در نهایت صلاحیت سرمایه گذار را هم اعلام کند. همین آقای سجاد علیجانی که سرمایه گذار فیلم ما است در آثار دیگری مانند «جهان با من برقص» سروش صحت، «رحمان ۱۴۰۰» و «روز‌های نارنجی» نیز حضور داشته است.

الان برخی با شنیدن نام سجاد علیجانی ممکن است بترسند و بگویند آدم خطرناکی است، ولی من به عنوان یک کارگردان کاری به این کار‌ها ندارم و برای اولین بار او را دیده‌ام و تا این لحظه هم رفتار بدی از او ندیدم. ضمن اینکه ارگان‌هایی در جامعه وجود دارند که وظیفه شان جلوگیری از خطای شهروندان است. علاوه بر آن در نظر بگیرید که میزان اختلاس‌ها آنقدر زیاد شده است که باید این حق را بدهید که افراد با عینک بدبینی به موقعیت‌های اطرافشان نگاه کنند.

*به نظر می‌رسد با توجه به اتفاقاتی که برای فیلم «رحمان ۱۴۰۰» افتاد دیگر آثار سینمایی شرایط خوبی را پشت سر نمی‌گذارند و به نوعی تاوان آن اشتباه را پس می‌دهند.
بله به نظر میرسد اکنون در شرایطی قرار گرفتیم که به خاطر خطای خواسته یا ناخواسته برخی از همکاران باید سایرین نیز تاوان بدهند چراکه حساسیت و سخت گیری بر روی فیلمنامه‌ها و دیگر آثار چند برابر شده و حتی در برخی موارد حقوق همکاران دیگر هم تضییع شده است.

ما تلاش کردیم در این فیلم طنز به هیچ وجه شوخی جنسی نداشته باشیم به نحوی که شرایط کاملاً امنی برای خانواده‌ها فراهم کنیم که شاید برای اولین‌بار همه اعضای خانواده در هر رده سنی با اطمینان خاطر در کنار هم لحظات شادی را تجربه کنند و هرگز این تصور را نداشتیم به خاطر هزینه‌های گزاف و بازگشت سرمایه اولیه شوخی‌های رایج در سینمای کمدی این روز‌ها را به خط اصلی قصه اضافه کنیم، در شرایطی که این امکان با حضور اغلب بازیگران این نوع از سینما برایمان وجود داشت. اما تلاش ما این نبود که به واسطه هزینه‌های قابل توجه درصدد جبران آن به هر قیمتی باشیم و مخاطب را از این طریق به سینما بکشانیم، باید شرافت کاری و شان سینما را اتفاقاً در شرایط این روز‌ها حفظ می‌کردیم.

*فیلمنامه این اثر از کجا آغاز و نوشته شد؟ آیا ایده اصلی از خودتان بود؟
مدتی بود که آقای میرکریمی همراه آقایان پدرام پورامیری، حسین امیری دوماری و محمد داوودی با همکاری آقای محسن قرائی که یک تیم بودند، روی این فیلمنامه کار می‌کردند و قرار بود این فیلم را آقای میرکریمی بسازد؛ اما بنا به دلایل مختلف و مشغله‌های کاری، میرکریمی نتوانست آن را انجام دهد و از من خواست تا کارگردانی آن را بر عهده بگیرم؛ و هنگامیکه من دعوت به کار شدم هنوز فیلمنامه تکمیل نشده بود. وقتی آن را خواندم از ایده مرکزیاش خوشم آمد و داستانی کاملاً سینمایی داشت. گرچه تجربه‌های قبلی نشان داده بود که فیلمبرداری در هواپیما ممکن است ارتباط خوبی با مخاطب برقرار نکند با این حال پذیرفتم آن را انجام دهم.

پس از آن جلسات متعددی برای خواندن فیلمنامه و نگارش آن برگزار شد که حدود سه ماه روی فیلمنامه کار کردیم و همزمان با آن پروسه پیش تولید را نیز آغاز کردیم، زیرا می‌دانستیم کار سنگینی پیش رو داریم. به این ترتیب پیش تولید از اوایل بهمن ماه سال ۹۶ آغاز شد.

*آیا از طرف آقای میرکریمی اعمال نظری هم در فیلمنامه و ساخت این اثر صورت گرفت؟
نگارش فیلمنامه این کار مانند کاراکتر‌های فیلم اولویت اول و دوم و … ندارد. بحث‌هایی بین ما انجام می‌گرفت و ایده‌های مختلف از طرف همه افراد مطرح می‌شد، اما به طور مشخص ایده نفوذ به "کاکبیت هواپیما" نظر آقای میرکریمی بود.

*ما پیش از این ایده هواپیما را در سینمای ایران در فیلم «ارتفاع پست» داشته‌ایم و نسبتاً موفق بوده، اما به لحاظ فیلمسازی به نظر می‌آید که فیلمبرداری در فضای یک هواپیما کار سختی باشد.
بله همینطور است. فیلمسازی در هواپیما کار بسیار سختی است و به لحاظ میزآنسن و بازی کار دشواری است.

*خوشبختانه «ما همه با هم هستیم» موضوع به روزی دارد و نمی‌توانیم بگوییم باید همان دو سال پیش اکران می‌شد.
در این فیلم همذات پنداری با موضوعات متنوعی وجود دارد، ولی شاید روزی که درحال نوشتن این فیلمنامه بودیم اصلاً به این فکر نمی‌کردیم که یک روز به لحاظ موقعیت اجتماعی و اقتصادی شرایط به قدری حاد میشود که سقوط هواپیما و دیالوگ‌های آن میتواند معانی دیگری پیدا کند. در آن زمان همه ایده‌های فیلمنامه تخیلی بود و البته قیمت دلار حدود سه هزار تومان بود! تصور اینکه با یک تغییر ناگهانی اقتصادی ممکن است اقشار ضعیفی از جامعه به ناچار با فقر دست به گریبان شوند که آنان را به مرز خودکشی برساند، سخت بود. با این اوصاف حالا بهتر می‌شود آدم‌های فیلم را درک کرد.

*این اثر درجه بندی سنی ندارد و به گفته خودتان فیلم امنی است که خانواده‌ها می‌توانند در کنار هم آن را تماشا کنند که این روز‌ها کمتر شاهد نمایش چنین فیلم‌هایی هستیم
سینمای ایران به جایی رسیده است که خیلی از خانواده‌ها می‌ترسند با هم به سینما بروند. ممکن است ترجیح هر یک این باشد که جداگانه فیلم‌ها را ببینند، اما خوشبختانه برای تماشای این فیلم همه می‌توانند در کنار هم و مانند خود فیلم با هم باشند. این اثر هیچ مانع سنی ندارد و نمی‌توان گفت که به سن و سال خاصی مربوط است. در هر حال سعی ما این بوده که اقشار مختلف در سنین گوناگون با آن ارتباط برقرار کنند. فیلمی که هم لحظات خوش و سرگرم کننده داشته و هم برای مخاطبین جدی مسائل اجتماعی و سیاسی بیان کننده حرف و حدیث لازم در لفافه طنز باشد با یک پایان بندی دوگانه که بسته به تمایل و تحلیل مخاطب می‌تواند به تعابیر متفاوت منجر شود.

شما در این فیلم با توجه به طراحی صحنه و لباس و نوع فیلم برداری و نحو میزانسنی که دارد فقط یک فضای رئالیستی محض نمی‌بینید بلکه تخیل ذهنی هم در آن، جایگاه خود را دارد تا مخاطب نیز بتواند دیدگاه‌های مورد نظرش را در آن جستجو و کشف کند و در عین فضای سرگرم کننده یک مرتبه مفهومی را هم از آن درک کند.

*معمولا در کارنامه هنرمندان، کاری وجود دارد که به عنوان نقطه عطف به حساب می‌آید و همیشه نسبت به آن سنجیده می‌شوند. به نظر می‌رسد در سابقه فعالیت و فیلمسازی شما فیلم «مارمولک» به این شکل باشد. مخصوصاً در زمان اکران فیلم «مارموز» این قیاس بیشتر اتفاق افتاد. آیا فکر می‌کنید روزی برسد که شما هم از زیر این سایه خارج شوید؟
این یک واقعیت است که انسان‌ها در زندگی‌شان گاهی به جایی میرسند که برای آن‌ها حکم نقطه عطف را دارد. شاید فیلم «مارمولک» را بتوانیم نقطه عطف زندگی هنری من بدانیم، نمی‌خواهم بگویم قله فعالیتم بوده، اما این نقطه عطف بر کار‌های بعدی سایه می‌اندازد. برخی هنگامی که به این نقطه می‌رسند ترجیح می‌دهند فعالیت‌شان را تمام کنند و فکر می‌کنند دیگر نباید بیش از این ادامه داد تا مبادا نقطه عطف را از دست بدهند.

کسی که در این وضعیت قرار می‌گیرد دو کار می‌تواند انجام دهد؛ یک اینکه در کمال احتیاط خود را در نقطه پایان تصور کند و تمام؛ یا اینکه کارش را همچنان ادامه دهد و سراغ حوزه‌ها و تجربه‌های دیگر برود. معمولاً کسانی که ترجیحاً در ژانر بخصوصی از سینما فعالیت می‌کنند تصمیم عاقلانه و در عین حال محتاطانه آنان این است که فعالیت را متوقف کنند و در قله ابدی بمانند! ولی برای امثال من که مطیع و فرمانبر ژانر معینی نیستیم به راحتی از اطراف قله فاصله گرفته و در مسیری جدید و تجربه نشده قدم می‌گذاریم! و درست به همین دلیل است که در کارنامه کاری من نمونه‌های مشابه یکدیگر وجود ندارد و از نظر ساختاری، قصه، نوع بازی و شکل و شمایل؛ هیچ کدامشان به هم شبیه نیستند و هر یک در دنیای خودش سیر می‌کند. دنیایی که متوقف نمی‌شود و به جای سکون؛ دایم در حال تغییر و حال و هوای تازه است!

*شما پیش از این هم گفته بودید که سینما برایتان مانند یک بازیگوشی است.
بله. سینما برای من هدف نیست بلکه وسیله‌ای است تا با آن بتوانم کلماتی را ابداع کنم که در دایره لغات متداول نیستند، اما برای بیان برخی مفاهیم به آن‌ها احتیاج داریم!

*اگر بخواهیم همین بحث درجه بندی سنی فیلم‌ها را در نظر بگیریم، با توجه به تمام جوانب اکران فیلم و میزان فروش فیلمها، آیا این طرح باعث نمی‌شود که خود فیلمساز به جهت آنکه گیشه‌اش را از دست ندهد به سمت ساختن فیلم‌هایی با مضامین خاص نرود؟
فکر نمی‌کنم اینگونه باشد، زیرا به ندرت پیش می‌آید که فیلمسازی اثری را تولید کند که برای همه گروه‌های سنی مناسب باشد. نکته دیگر این است که ما وقتی طرح ساخت فیلمی را به ارشاد می‌دهیم باید بدانیم مخاطبان ما چه کسانی هستند. اینکه بتوانید همه اقشار جامعه را با خود همراه کنید کاری دشوار، سخت و استثنائی است. توجه اصلی و مهم این است که اثرتان بین گروه مخاطبانتان جذاب و گیرا باشد و همچنین بتواند گروه مخاطبینی که این فیلم برای آن‌ها ساخته شده را خبردار کند تا به دیدن آن تمایل پیدا کنند. اگر این فرآیند برای همه فیلم‌ها وجود داشته و در نظر گرفته شود دیگر هیچ فیلمی برای جذب مخاطب خود شکست نمی‌خورد.

باید برای همه فیلم‌ها تعریف و درجه بندی سنی وجود داشته باشد یعنی لازم است یک گروه کارشناسی متشکل از وکیل و روانشناس و جامعه شناس و … در اتاق فکری تخصصی برای چنین کاری هم اندیشی کنند. این اتفاقی است که در همه جای دنیا انجام می‌شود، ولی متاسفانه ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که به ویژه در فضای مجازی دچار یک سراشیبی و سقوط شده‌ایم و مراعات‌کننده خیلی از حریم‌ها و مسائل نیستیم و تقریباً برای همه ما عادی شده که به راحتی حقوق شخصی و اخلاقی دیگران را ضایع کنیم. «ما همه باهم هستیم» اشاره تلویحی به همین سقوط اخلاقی دارد و اگر منعی برای این اسم وجود داشت قطعاً نام آن را «سقوط» می‌گذاشتم، زیرا سقوط هواپیما تمثیلی از سقوط آدم‌هاست!

همین گروه سینمایی «هنر و تجربه‌ای» که تلاش می‌کند خودش را به هر راهی شده زنده نگه دارد، اگر بتواند مخاطب خودش را در جامعه پیدا کند موفقیت بزرگی را کسب کرده است.

ما بار‌ها در سالن‌های سینما و در زمان اکران فیلم‌های پرفروشی که به نمایش در می‌آیند شاهد بوده‌ایم وقتی همه در حال خندیدن و لذت بردن هستند گروهی سالن را ترک می‌کنند. این حرکت نشانه‌ای است که این افراد مخاطب چنین فیلم‌هایی نیستند و سلایق متفاوت دارند. بزرگترین مشکل ما اطلاع‌رسانی به مخاطبان است اگر این کار در مسیر درستی انجام شود بسیاری از مشکلاتمان حل خواهد شد و تعداد مخاطبان سینما افزایش پیدا می‌کند. اگر بتوانیم آهنربای مخاطب را پیدا کنیم هیچ فیلمی شکست تجاری نمی‌خورد، زیرا هر اثری مخاطب خودش را دارد فقط باید به درستی تعریف و تبلیغ شود تا مخاطب خطابه مورد نظرش را بیابد!

سینما به گروه مخاطبان فیلم‌های کمدی دم دستی تبدیل شده است، ولی فکر می‌کنید چند درصد از خانواده‌هایی که در کشور زندگی می‌کنند رویکردی به این نوع از سینما داشته باشند؟ به نظر نمی‌رسد تعدادشان زیاد باشد این در حالی است که فیلم مناسب سلیقه آن‌ها هم در سینما وجود ندارد برای همین از سینما قطع امید کرده‌اند.

اکنون سینما به یک کلونی مشخصی از فیلمساز و مخاطبینی محدود تبدیل شده و برای گروه‌های دیگر فیلمی وجود ندارد. سینمای ما کوته بین است و تنها یک مسیر سینمای لودگی و گیشه صرف را دنبال می‌کند و از سوی دیگر یک مسیر مخالف و سینمای صرفاً جشنواره‌ای را می‌پسندد ما چرا انواع و اقسام فیلم‌ها را نداریم؟ چرا فیلمی در ژانر کمدی ترسناک در ایران ساخته نمی‌شود و هیچ‌کس از سبک‌های سینمایی جدید استقبال نمی‌کند؟ همه در حال فرمول سازی از روی فیلم‌های موفق در گیشه هستند تا از روی آن الگوبرداری کنند و متاسفانه فیلمسازان خوبمان هم برای به دست آوردن گیشه و مخاطب به این سمت رفته‌اند. متاسفانه اتاق فکری وجود ندارد که متوجه سقوط ژانر‌ها در سینما شده باشد در سینما چقدر تنوع و جذابیت‌های دیگر هم وجود دارد و کمبود‌های سبد خانوار در سینما چیست؟

*اگر قرار بود آقای میرکریمی این فیلم را کارگردانی کند، فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتاد و چه تغییراتی پیدا می‌کرد؟
اصلاً نمی‌توانم این شرایط را تصور کنم. ساختن فیلم طنز روحیه خاصی می‌خواهد که کارگردان باید آن را به بازیگرش منتقل کند. یک روز رضا به من گفت که دلش می‌خواهد فیلم طنز بسازد، اما می‌ترسد! زیرا واقعاً خنداندن به شرط آنکه نخواهید به هر کاری دست بزنید، کار بسیار سختی است و در مقابل آن گریاندن مخاطب بسیار راحت.

*از چیدمان فیلم‌ها در این بازه زمانی و آثاری که همزمان با فیلم شما اکران می‌شود، راضی هستید؟
یکی از فیلم‌های خوب امسال «شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار است؛ و البته «سرخپوست» نیما جاویدی که ترکیبی از هنر و گیشه را با هم دارد و این مسیر می‌تواند باعث رشد سینمای ایران شود. من فکر می‌کنم اگر فیلم‌ها قابلیت و کشش جذب مخاطب را داشته باشند شاید به هم کمک کنند. یعنی شاید کسی که «شبی که ماه کامل شد» را ببیند انگیزه برای دیدن سایر فیلم‌ها پیدا کند. هرچند که برخی می‌گویند بلیت ۲۰ هزار تومانی برای خانواده‌ها گران است و آن‌هایی که سینما را دنبال می‌کنند در توانشان نیست که در یک ماه سه یا چهار فیلم ببینند.

البته همین مخاطب با چندین برابر این قیمت ممکن است بروند کنسرت که علت آناین است که کنسرت یک اجرای زنده است و فرد می‌تواند در آن ایجاد تغییر و در مسیر آن دخالت کند، اما در سینما مخاطب محکوم به دیدن همانی است که در اختیارش گذاشته‌اند. برای همین وقتی فیلمی سانسور کمتری دارد یا در سالن خاصی امکان نمایش بدون سانسور برقرار است! هیجان زده شده و همین، عامل فروش بیشتر فیلم می‌شود.

*آیا پیش‌بینی این چنین بازتاب‌هایی را برای فیلمتان داشتید؟
باید بگویم تقریباً همه فیلم‌هایی که من ساختم در زمان نمایش چنین عکس‌العملی را از سوی تحلیل کنندگان به دنبال داشته و اغلب سال‌ها بعد از نمایش فیلم نظرات مختلف و متفاوت تبدیل به یک پشتیبانی همه جانبه از آن‌ها شده و تقریباً به صورتی نوستالژیک درآمده است! مثلاً در مورد سرشناس‌ترین فیلمی که ساخته‌ام یعنی «مارمولک» در زمان نمایش فیلم نقد‌هایی عجیب و غریب از ناحیه به اصطلاح راست و چپ در مورد آن نوشته می‌شد و گروهی تایید و گروه دیگر به شدت به آن حمله می‌کردند! فقط امروز که سال‌ها از نمایش محدود «مارمولک» می‌گذرد همه مخالفین و موافقین یک صدا در حمایت از آن یاد می‌کنند و هیچکس حاضر نیست قبول کند که مخالف «مارمولک» بوده است! فقط معضل باقی مانده این است که در زمان نمایش چه کسانی پنبه فیلم را به شدت می‌زدند که هرطور شده از نمایش آن جلوگیری کنند و در مذمت آن هرچه می‌توانند بگویند و بنویسند! یک حس درونی به من می‌گوید که سرنوشت «ما همه باهم هستیم» هم مثل اغلب فیلم‌هایم اینگونه خواهد شد!

*برای تبلیغات تلویزیونی هم اقدام کرده‌اید؟
بله، ولی تعداد تیزری که به این فیلم اختصاص داده‌اند هم بسیار کم است و هم هنوز اجازه پخش آن را نداده اند! در صورتی‌که تیزر سایر فیلم‌ها در حال پخش است و این لطف مضاعف تلویزیون است که همواره شامل حال ما می‌شود! با این حال ما طی‌نامه‌ای از ریاست سازمان خواسته‌ایم که در مورد تیزر‌های این فیلم همچون فیلم‌های دیگر مساعدت شود و با توجه به فضای سالم فیلم در مقایسه با سایر کمدی‌ها تقریباً اطمینان دارم که دستور پخش تعداد مناسبی تیزر برای این فیلم صادر خواهد شد. گرچه در غیر این صورت باید به فکر راه حل دیگری باشیم!

*به عنوان پرسش پایانی، پرونده سریال «سرزمین کهن» به کجا رسید؟ دیگر امکان نمایش آن در صداوسیما وجود ندارد؟
در حال تلاش هستیم تا آن را در شبکه نمایش خانگی پخش کنیم. سیما نمی‌تواند فاز یک آن را در تلویزیون پخش کند. هر سه فاز این سریال آماده نمایش است و تنها به خاطر مشکلات مالی صداگذاری و موسیقی فاز سوم باقی مانده است. مطمئن هستم اگر «سرزمین کهن» به نمایش درآید بیننده زیادی خواهد داشت.
ارسال نظرات