صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

«جمشیدیه» درامی اجتماعی در ژانر دادگاهی است که تم اصلی آن درباره خشونت، بخشش و قصاص است و می‌خواهد به نقد فحاشی و تأثیر فاجعه بار رفتار‌های خشن در جامعه ایران و واکنش‌های عصبی، خشونت‌آمیز و خطرناک مردم در خیابان بپردازد، اما این کار را به شکلی شعاری و اغراق‌آمیز مطرح می‌کند.
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۸ - ۱۷ بهمن ۱۳۹۷

جمشیدیه
کارگردان: یلدا جبلی، تهیه کننده: محمدصادق آذین
بازیگران: سارا بهرامی، حامد کمیلی، پانته آ. پناهی‌ها، سعید چنگیزیان، ستاره پسیانی و...

خلاصه داستان: ترانه و امیر در شب تولد امیر درگیر حادثه‌ای می‌شوند و برای کشف حقایق نهفته در دل حادثه وارد مسیر پیچیده‌ای می‌شوند که هرچند در آن پیش می‌روند امکان بازگشت‌شان کمتر می‌شود.


درام دادگاهی ناموفق

پرویز جاهد

«جمشیدیه»، درامی اجتماعی در ژانر دادگاهی است که تم اصلی آن همانند فیلم «یلدا» درباره خشونت، بخشش و قصاص است. ترانه و شوهرش امیر در حال رانندگی در خیابان با یک تاکسی تصادف می‌کنند و راننده تاکسی شروع به داد و بیداد و فحاشی کرده و امیر با او درگیر می‌شود. ترانه به حمایت از شوهرش درمی آید و با موبایل ضربه‌هایی به سر راننده تاکسی می‌زند. راننده عصر همان روز بر اثر سکته می‌میرد و ترانه بعد از خبردار شدن از مرگ او دچار عذاب وجدان و کشمکش درونی شدیدی می‌شود و می‌خواهد خود را به پلیس معرفی کند، اما امیر با اقدام او مخالف است تا اینکه...
«جمشیدیه»، از نظر موضوع و شیوه پرداخت شباهت‌های زیادی به «بدون تاریخ، بدون امضا» و «جدایی نادر از سیمین» و نیز «۲۱ گرم» الخاندرو گونزالس ایناریتو دارد با این تفاوت که فیلمساز در اینجا تنها بر جنبه‌های فردی این حادثه و کشمکش‌های بیرونی بین آدم‌های درگیر در حادثه متمرکز نشده بلکه می‌خواهد به نقد فحاشی و تأثیر فاجعه بار رفتار‌های خشن در جامعه ایران و واکنش‌های عصبی، خشونت‌آمیز و خطرناک مردم در خیابان بپردازد، اما او این کار را به شکلی شعاری و اغراق‌آمیز و در قالب خطابه‌ها و موعظه‌های پرشور ترانه در دادگاه مطرح می‌کند.

از سوی دیگر، رفتار ترانه و اصرار او بر قاتل بودن خویش بدون اینکه تردیدی در مورد علت اصلی مرگ راننده تاکسی داشته باشد، غیرمنطقی و باورناپذیر است. «جمشیدیه» همانند بسیاری از فیلم‌های ایرانی، مشکل زاویه دید دوربین و نظرگاه دارد. ساختار روایی فیلم اساساً و از ابتدا بر اساس زاویه دید ترانه و امیر بنا شده، اما بعد از بازداشت ترانه و وارد شدن اعضای خانواده مقتول به داستان، زاویه دید فیلم ناگهان تغییر کرده و ماجرا از دید آن‌ها روایت می‌شود.

توجه به مفاهیمی مثل گناه، وجدان و نقش تقدیر در تعیین وضعیت جرم در فیلم که از زبان دوست وکیل امیر بیان می‌شود، می‌توانست از نقاط قوت فیلم باشد، اما متأسفانه خیلی زودگذر و شتاب زده در فیلم مطرح می‌شوند. بازی درونگرای سارا بهرامی در نقش ترانه و پانته آ. پناهی‌ها در نقش همسر مقتول، شایسته قدردانی است.

منبع: روزنامه ایران


بیشتر ببینید:

(تصاویر) نشست فیلم "جمشیدیه" در جشنواره فیلم فجر

(ویدیو) صحبت‌های حامد کمیلی و سارا بهرامی در مورد همبازی شدن


بی‌هدف و بی‌انگیزه

صوفیا نصراللهی

فیلم جمشیدیه ساخته یلدا جبلی تبدیل به یکی از آن کمدی‌های ناخواسته جشنواره فیلم فجر امسال شد. یک فیلم سطحی، شعارزده، بدون خلاقیت در روایت و ساختار که آنقدر هوش مخاطبش را دست کم گرفته بود که در نهایت تماشاگر را به خنده می‌انداخت.

یلدا جبلی پیش‌تر فیلم «داره صبح می‌شه» را ساخته بود که در گروه هنر و تجربه اکران شد. آن فیلم هم چنگی به دل نمی‌زد، ولی حداقل مضحک از کار درنیامده بود. بهترین سکانس فیلم همان تولد ابتدای کار است که سارا بهرامی (در نقش ترانه) و حامد کمیلی (امیر) اتفاقی را که صبح آن روز افتاده برای رفقایشان تعریف می‌کنند. این تنها سکانس مفهوم فیلم است. بقیه‌اش یک سری شعار و پلان‌های بد بی‌هدف است که معلوم نیست کارگردان دقیقا قصد داشته کدام موضوع را چالش فیلمش قرار بدهد: قصاص؟ بخشش؟ خشونت در جامعه؟ فحاشی؟ این وسط حتی به استادیوم رفتن زن‌ها هم نقب زده می‌شود.

یک سوم ابتدایی فیلم گمان می‌کنیم قرار است با یکی از آن درام‌های اجتماعی که روی فرمول اصغر فرهادی پیش می‌روند روبه‌رو باشیم. زن واقعا مقصر مرگ راننده است و عذاب وجدانش پیروز می‌شود یا مرد در حکم منطق جامعه‌ای که اخلاق و وجدان برایش آنقدر‌ها اهمیت ندارد موفق می‌شود نظرش را به زن تحمیل کند؟ یک سوم ابتدایی فیلم در این مسیر است و بعد خوشبختانه یا بدبختانه کلا به سمت دیگری می‌رود.

فیلم پر است از پلان‌های طولانی بیهوده. مثل سکانسی که ترانه و امیر به دفتر وکالت بابک رفته‌اند و بابک مشغول نصیحت است. با آن مدل صدا و لحن عجیب و غریب که انگار دارد تقلید صدا می‌کند. اصلا معلوم نیست چرا سعید چنگیزیان در کل فیلم جوری صحبت می‌کند که گویا بازیگر یک نمایش آماتوری است!

حضور کیومرث پوراحمد و کاراکتر پدر خونسرد جزو عناصر عصبی‌کننده فیلم می‌شود. دیالوگ‌هایی که بازیگران رد و بدل می‌کنند به درد یک نمایش مدرسه‌ای می‌خورد. این حجم از سهل‌انگاری در دیالوگ‌نویسی غیرقابل قبول است. بعد می‌رسیم به سکانس‌های دادگاه.

واقعا چرا یلدا جبلی فکر کرده که بهرام عظیمی گزینه جالبی برای بازی در نقش قاضی می‌تواند باشد؟ واقعا آن جمله‌هایی که به عنوان دفاعیه در دادگاه رد و بدل می‌شوند قرار است تماشاگر را تحت‌تاثیر قرار بدهند؟ آن اشارات شعاری به جامعه فحاشی که اهل خشونت است خودشان کافی هستند تا تماشاگر را به جنون برسانند.

یک پایان سر‌هم‌بندی شده بیمزه هم به فیلم اضافه می‌شود تا «جمشیدیه» حتی یک نکته مثبت هم نداشته باشد. فیلمی که بی‌هدف است و جوری به نظر می‌رسد که انگار بی‌انگیزه هم ساخته شده است.

این وسط فقط نگران سارا بهرامی هستم. استعدادی که در «ایتالیا ایتالیا» کشف شد و الان در فیلم‌هایی بازی می‌کند که به ظاهر آثار جدی هستند، اما در اصل متظاهرانه و سطحی‌اند.

منبع: دیجی مگ

 


 

یک کپی تقریباً برابر اصل

ساناز رمضانی

«جمشیدیه» دومین اثر یلدا جبلی بعد از «داره صبح میشه»، برخلاف فیلم اول این فیلم‌ساز، یک کپی تقریباً برابر اصل است از «بدون تاریخ، بدون امضا». فیلم قصه ترانه (سارا بهرامی) است که بعد از یک درگیری خیابان میان شوهرش (حامد کمیلی) و یک راننده تاکسی، ناخواسته با گوشی موبایلش، ضرباتی به گردن راننده تاکسی وارد می‌آورد و چند روز بعد اعلامیه ترحیم آن راننده را می‌بیند و به این فکر می‌افتد که شاید ضربات او باعث مرگ راننده شده است. عذاب وجدان، ترانه را وادار می‌سازد خود را به پلیس معرفی کند و با اعتراف او، پرونده مرگ به‌ظاهر طبیعی راننده گشوده می‌شود. با پیشرفت روایت، قصه از مسیر قبلی‌اش منحرف می‌شود و وارد فاز جدیدی می‌شود؛ تلاش برای اثبات بی‌گناهی ترانه، سکانس‌هایی که در دادگاه می‌گذرد و خانواده نگرانی که گرد ترانه آمده‌اند تا دختر خود را برای عبور از این بحران یاری دهند.

جبلی در «جمشیدیه»، قصه‌اش را با همان نگاه اخلاق‌گرایی که این روز‌ها تبدیل به آفتی در سینمای ایران شده است که انگار خلاقیت را خفه می‌کند، شروع می‌کند، دو خانواده از دو طبقه متفاوت اجتماعی را در مقابل هم قرار می‌دهد و اسیر همان شعار‌هایی می‌شود که سینمای فرهادی در دهه اخیر آغازکننده آن بود؛ گسست و دوری طبقات بالا و پایین جامعه. اما در ادامه، جبلی، سرنخ ابتدایی قصه‌اش را رها می‌کند و وارد یک فضای دیگر می‌شود، فضایی که با دلهره نسبت به سرنوشت ترانه همراه است و یک درام کاملاً دادگاهی را به نمایش می‌گذارد. اما گشت‌وگذار فیلم‌ساز در ابعاد مختلف قصه‌گویی همین‌جا پایان نمی‌یابد.

در سکانس‌هایی که در دادگاه اتفاق می‌افتد، همسر ترانه، خطابه‌ای شبیه دفاع از پایان‌نامه ارائه می‌دهد و از عدم وجود قانون بازدارنده درزمینهٔ برخورد‌های اجتماعی می‌گوید، از عدم حضور زنان در ورزشگاه می‌گوید و ترانه هم برای دفاعیات پایانی خود، از مصائب زنانی می‌گوید که در جامعه‌ای خشن زندگی می‌کنند و با دفن ترس‌ها و عقده‌های روانی ناشی از خشونت اجتماعی، هر آن ممکن است مثل یک بمب عمل‌نکرده منفجر شوند و چنین فجایعی به بارآورند.

جبلی، در مسیر روایتش، از قصه‌گویی غافل می‌شود و با طرح مسائل و مشکلات اجتماعی، نه‌ تنها از مسیر اصلی قصه‌اش دور می‌شود که اساساً، علت و معلول را در هم می‌آمیزد و با شیوه‌ای سفسطه گونه، مسیر روایتش را به انحراف می‌کشاند. قصه‌ای که با دغدغه‌های اخلاقی آغاز می‌شود، به ناگاه به مسائل فمینیستی می‌رسد و بعد هم نگاهی جامعه‌شناختی به بحث کنترل و مدیریت اجتماعی عرضه می‌کند، منتها، تمام این گریز زدن‌ها، نه‌تن‌ها کارکرد روایی ندارند و فقط قصه‌ای سرراست را بی‌دلیل می‌پیچانند و به گره‌ای کوره تبدیل می‌کنند، بلکه نگاهی ناقص و فاقد علیت را عرضه می‌کنند.

جبلی از خشونت کلامی در جامعه می‌گوید، از درگیری‌ها و برخورد‌های گاه‌گاه که همه ما با آن مواجه شده‌ایم و بعضاً قربانی‌اش هم بوده‌ایم، اما این فقط صورت‌مسئله است و آنچه در زیر این درگیری‌ها و خشم‌های فروخورده که ناگهان مانند یک آتش‌فشان فوران می‌کند، به‌کل ماجرای دیگری دارد. این برخوردها، شاید با نبود قانون بازدارنده مناسب بیشتر گسترش می‌یابند و اثر انفجاری بیشتری به خود می‌گیرند، اما معلول نبود قانون نیستند. ریشه این ناهنجاری اخلاقی در جامعه خشمگین اجتماعی را باید جای دیگری جستجو کرد؛ در همان تفاوت طبقاتی که جبلی، گذرا از آن می‌گذرد و با بحث‌های اخلاقی سروته آن را هم می‌آورد، در همان فشار‌های زندگی کارگری که روز و شب افراد را یکی می‌کند، در تلاش‌ها و نرسیدن‌ها، در نبود عدالت اجتماعی.
جبلی که در دومین اثرش مجدداً با فردین خلعتبری در نگارش فیلم‌نامه همکاری کرده است، با همین فیلم‌نامه اولین ضربه را به فیلمش وارد می‌کند. فیلم‌نامه‌ای که منطق روایی ندارد، قصه‌گویی‌اش می‌لنگد و شخصیت‌هایش سطحی و ماکت‌وار به نظر می‌رسند. فیلم‌نامه جبلی، عاجز است تا خط داستانی مشخصی را پیگیری کند، حرف‌های فیلم‌ساز را منتقل کند و رویکرد جامعه‌شناختی مدنظر قصه فیلم را موشکافی و تحلیل کند. به همین دلیل هم هست که با وجود زمان نسبتا طولانی فیلم، بیننده تا پایان هم متوجه نمیشود که فیلمساز، دقیقا قصد داشته در چه موردی صحبت کند و اصلا پیام فیلمش چه بوده است.
سارا بهرامی که بعد از تصاحب سیمرغ بلورین برای «دارکوب»، حسابی موفق است، در نقش ترانه، نسبتاً خوب ظاهرشده است. زوج سارا بهرامی و حامد کمیلی که در «ایتالیا، ایتالیا»، آن‌قدر جذاب و دلربا بودند در «جمشیدیه»، اصلاً فرصتی برای درخشش ندارند و بیننده چیزی از زندگی این دو نمی‌داند. پانته‌آ پناهی، در نقش همسر سختی دیده راننده تاکسی، همان استاندارد بازی را ارائه می‌دهد که از او انتظار داریم، اما این نقش‌آفرینی چیزی بیشتر از بازی وی در «لاک قرمز» و آثار مشابهی که پناهی در آن ایفای نقش کرده در خود ندارد. حامد کمیلی، هم گرچه در «ایتالیا، ایتالیا» بسیار بهتر از تصوری که داشتیم حاضرشده بود، اما در «جمشیدیه» یک بازی سرسری و غیرقابل‌قبول عرضه می‌کند. نکته جالب در مورد گروه بازیگران «جمشیدیه»، حضور کیومرث پوراحمد و بهرام عظیمی است. پوراحمد در نقش پدری که انگار زیادی بی‌خیال است و دائم در حال سیگار پیچیدن دیده می‌شود و بهرام عظیمی در نقش قاضی دادگاه، هیچ‌کدام بازی حرفه‌ای ارائه نمی‌کنند و صرف نام مطرحشان، آبرویی برای فیلم جبلی مهیا می‌کنند.

منبع: بلاگ‌نماوا

ارسال نظرات