صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

حسن لطفی
سینمای متنوع در هر کشوری باعث رونق سالن‌های سینما می‌شود؛ البته از ساخت فیلم‌هایی خلاقانه و متفاوت هم نباید غافل شد؛ فیلم‌هایی مثل مسخره باز ساخته همایون غنی‌زاده که روایت، بازی‌هایش، طراحی صحنه و تصویر‌برداری‌اش جای درنگ دارد. فیلم ربطی به سینمای بدنه و پر مخاطب ندارد، اما دلبستگی‌های سازنده‌اش به تئاتر ابزورد با آشنایی‌اش با مدیوم سینما به خوبی کنار همدیگر نشسته‌اند و فیلم نسبتا متفاوتی به وجود آمده است.
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۱ - ۱۶ بهمن ۱۳۹۷

حسن لطفی در روزنامه اعتماد نوشت: وقت تماشای فیلم روز‌های نارنجی ساخته آرش لاهوتی ناخودآگاه نگران پایان فیلم و سرنوشت شخصیت اصلی‌اش با بازی هدیه تهرانی می‌شوم. می‌ترسم به رسم معمول اغلب فیلم‌های این روز‌ها پایانی تلخ و شکست سرانجام کارش باشد. خوشبختانه چنین نمی‌شود و او که زنی کارآفرین است در نهایت نتیجه می‌گیرد و محصولش (پرتقال) را به دست خریدار می‌رساند.

فیلم که تمام می‌شود متوجه می‌شوم نگرانی درباره پایان فیلم فقط مال من نبوده، دو نفر از همراهانم هم همین حس را تجربه کرده‌اند. نمی‌خواهم از پایان خوش در هر فیلمی دفاع کنم. قطعا کلیشه پایان خوش سینما را به ابتذال نزدیک می‌کند، اما کلیشه پایان ناخوش هم باعث دلزدگی می‌شود. متاسفانه در سال‌های اخیر تعداد پایان‌های ناخوش و باز نسبت به گذشته بیشتر شده است.

در اینکه روند فیلمنامه و نوع فیلم تعیین‌کننده نوع پایان فیلم است شکی نیست، اما درک غلط از پایان ناخوش و باز باعث می‌شود تا حس خوب هنگام تماشای یک فیلم با بیننده همراه نشود. خصوصا بیننده‌ای که سینما برایش هنر روز تعطیل و وقت سرگرمی است؛ البته همه پایان‌های خوش در انتهای یک فیلم سرگرم‌کننده و عامه‌پسند نیست.

همین فیلم روز‌های نارنجی با آنکه بازیگرانی همچون هدیه تهرانی، علی مصفا، مهران احمدی و علیرضا استادی دارد و داستانش هم دارای اوج و فرود است به دلیل اصرار کارگردان به استفاده از حرکت دوربین سر دست، نزدیکی به فضا‌های مستند، پرهیز از نزدیکی به فضای ملودرام فیلم مورد علاقه تماشاگران زیادی نخواهد بود. شاید فیلم زهر مار ساخته جواد رضویان اینطور باشد؛ فیلمی که هم پایان خوش دارد هم به دلیل قرار دادن شخصیت اصلی (مداحی با خصوصیات مثبت) لحظات کمدی و خنده‌داری خلق کرده است.

تکراری بودن قصه و شخصیت‌ها و نگاه سطحی نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی هم نمی‌تواند مانعی برای ارتباط فیلم با بیننده عادی باشد؛ بیننده‌ای که می‌خواهد لحظات مفرحی در سینما داشته باشد و فیلمی ببیند که دغدغه‌های اجتماعی هم داشته باشد (هر چند این دغدغه توهمی بیش نباشد). با آنکه تمایلی به دیدن چنین فیلم‌هایی ندارم فکر می‌کنم حضورشان اتفاق خوبی برای صنعت سینما است و باعث جذب مخاطبان بیشتری می‌شود.

سینمای متنوع در هر کشوری باعث رونق سالن‌های سینما می‌شود؛ البته از ساخت فیلم‌هایی خلاقانه و متفاوت هم نباید غافل شد؛ فیلم‌هایی مثل مسخره باز ساخته همایون غنی‌زاده که روایت، بازی‌هایش، طراحی صحنه و تصویر‌برداری‌اش جای درنگ دارد. فیلم ربطی به سینمای بدنه و پر مخاطب ندارد، اما دلبستگی‌های سازنده‌اش به تئاتر ابزورد با آشنایی‌اش با مدیوم سینما به خوبی کنار همدیگر نشسته‌اند و فیلم نسبتا متفاوتی به وجود آمده است.

بازی‌های علی نصیریان، صابر ابر، بابک حمیدیان هم به بهتر شدن فیلم کمک کرده است؛ البته از آنجایی‌که داستان فیلم در مکانی واحد اتفاق می‌افتد و بازی بازیگران با اغراق همراه است برخی بینندگان فیلم را تله‌تئاتری خوب می‌دانند. باوری که با آن همراه نیستم و نوع دکوپاژ، ریتم فیلم و کارگردانی همایون غنی‌زاده مرا از پذیرش چنین باوری دور می‌کند.

ارسال نظرات