فرارو- آمریکا ممکن است برای اجرای استراتژی جدیدش در برابر ایران از تاکتیکهای متفاوتی استفاده کند.
به گزارش فرارو، پس از ماهها انتقاد شدید از توافق هستهای موسوم به برجام، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به طور یکجانبه از آن خارج شد. اروپاییها، که تا قبل از خروج ترامپ برای ماندن او در برجام لابیگری گستردهای کرده بودند، پس از خروج، به دلیل عدم ارائه راهبرد مشخص و واضح برای مقابله با ایران، از ترامپ انتقاد کردند.
دوشنبه گذشته، دولت ترامپ، سرانجام از "نقشه راه دیپلماتیک" برای پس از خروج واشینگتن از برجام رونمایی کرد. مایک پومپئو، وزیر خارجه جدید آمریکا، طی سخنرانی در اندیشکده هریتج، لیست بلندبالایی از درخواستها از ایران را مطرح کرد که بسیاری از تحلیلگران آنها را غیرسازنده و غیرممکن توصیف کردند.
نگاهی گذرا به لیست پومپئو نشان میدهد که استراتژی پومپئو، اهداف کلانی را دنبال میکند. اما این اهداف کلان چیست؟ و آمریکا برای رسیدن به آنها از چه تاکتیکی استفاده میکند. در این باره دو سناریو متصور است:
نخست: براندازی
رسانهها و تحلیلگران به طور گسترده به سخنرانی اخیر رئیس دستگاه دیپلماسی آمریکا، واکنش نشان دادند. اغلب رسانههای بین المللی درخواستهای وزیر خارجه آمریکا را مسیری به سوی تسلیم یا براندازی نظام ایران ارزیابی کردند.
اگر چه پومپئو از به کار بردن عبارت "تغییر رژیم" در سخنرانیاش پرهیز کرد، اما تعمق در اظهارات او، بخصوص پیامهای او به مردم ایران، نشان میدهد که دیپلمات ارشد آمریکایی به وقوع تغیرات بنیادین سیاسی در ایران امیدواری زیادی دارد.
پومپئو با اشاره به ناآرامیها و اعتراضات اخیر ایران سعی کرد این احساس را القا کند که جامعه ایرانی از وجود شکاف دولت-ملت رنج میبرد و بنابراین توانایی مقاومت در برابر "استراتژی فشار حداکثری" اقتصادی آمریکا و متحدانش را ندارد. او تهدید کرد که ایرانیان را از طریق تحریمهای اقتصادی "خُرد کند".
کارشناسان غربی درباره به کارگیری سیاست تغییر رژیم در ایران از سوی دولت ترامپ تقریبا متفق القول هستند. به عنوان نمونه، سوزان مالونی، کارشناس ارشد اندیشکده بروکینگز، سخنرانی پومپئو را اینگونه توصیف کرد: " این (سخنرانی) تلویحا یک سیاست تغییر رژیم است. هیچ راه محتمل دیگری برای تفسیر آن سخنرانی وجود ندارد".
حمایت از سیاست تغییر رژیم در ایران فقط در سطح تحلیلهای رسانهای نمانده است. در اواسط اردیبهشت ماه، رودی جولیانی، وکیل دونالد ترامپ، گفته بود ترامپ به "تغییر رژیم متعهد است".
پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که اگر آمریکا چنین سیاستی در قبال ایران اتخاذ کند، آن را به چه شکلی عملی خواهد کرد؟
با بررسی نوع موضعگیریهای اخیر آمریکاییها، میتوان به این پرسش پاسخ کلی داد. آمریکاییها به شدت امیدوارند در اثر محنتهای اقتصادی، در ایران ناآرامی اتفاق بیافتد و از این طریق تغییرات اساسی حاصل شود.
برخی رسانههای آمریکایی و غربی، بویژه رسانههای وابسته به جریان نئوکانها که اکنون نفوذ فوقالعادهای در دولت ترامپ پیدا کردهاند، به طور مکرر ادعا میکنند که شرایط درونی ایران برای ایجاد تغییر مهیا شده است. ناآرامیهای چندماه پیش ایران و نیز سقوط ارزش ریال در ماههای اخیر، در کانون تحلیلها و گزارشهای رسانههای مزبور قرار دارد. اخیرا حتی برای تشدید وضعیت ایران، از "جنگ ریال" هم صحبت میکنند.
موضع مقامات آمریکایی در قبال ناآرامیهای داخلی ایران - از جمله توئیت اخیر پومپئو درباره حوادث کازرون که در آن مدعی شده بود سه نفر جانشان را از دست دادهاند- کاملا نشان میدهد که آنها معتقدند با تشدید فشار اقتصادی، ناآرامی در ایران تشدید میشود.
با این حال، برخی تحلیلگران معتقدند که اگر فشار اقتصادی به ایران به نتیجه مطلوب آمریکاییها منتهی نشود، آمریکا ممکن است از طریق حمله نظامی، نظام ایران را تغییر دهد.
در این زمینه نیز شواهد و قرائنی وجود دارد که البته قطعی نیستند. به عنوان نمونه، درخواستهای عریض و طویل پومپئو، نشان میدهد که آمریکا به دنبال یک توافق جدید با ایران نیست بلکه آمریکا از طریق مطرح کردن یک سری درخواستهای ناشدنی و غیرممکن، میخواهد ایران را به از سرگیری برنامه هستهای و خروج از برجام سوق دهد تا بدینوسله برای اقدام نظامی علیه ایران بهانهای داشته باشد.
روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز در تحلیل سخنرانی پومپئو صریحا به این نکته اشاره کرد: "اگرچه آقای پومپئو گفت که هدف دولت (آمریکا)، حصول یک توافق جامع با ایران است، اما به نظر میرسد که هدف واقعی شکستن رژیم یا مجبور کردن آن به از سرگیری برنامه هستهای است. تا بدین طریق بهانهای برای آمریکا و اسرائیل جهت اقدام نظامی فراهم شود".
آنچه این سناریو را محتمل میکند، جنس خواستههای پومپئو است. به گفته شبکه خبری سیانان، پومپئو شروطی را برای ایران معین کرده که بخشی از "هویت" انقلاب اسلامی است. به همین دلیل، عملی کردن این شروط برای ایران غیرممکن است. شاید پومپئو تلاش میکند تا ضمن تعیین شروط غیرممکن برای ایران و سوق دادن آن به یک مسیر مشخص، ایجاد اجماع بین المللی علیه ایران را ممکن سازد.
دوم: فشاری حداکثری برای اخذ امتیاز حداکثری
پس از سخنرانی پومپئو، اغلب تحلیلگران و رسانهها از به کارگیری سیاست تغییر رژیم توسط آمریکا هشدار دادند. همین هشدارها باعث میشود که مسئله مشکوک به نظر برسد. در مسئله تغییر رژیم، معمولا اگر کشورهای قدرتمند بخواهند این سیاست را در پیش بگیرند، جز در موارد حمله مستقیم نظامی، از اعلان مقاصد واقعیشان خودداری میکنند.
باوجود اینکه پومپئو، درخواستهای غیرممکن مطرح کرده، اما به زعم خودش، راه را برای مذاکره و گفتگو باز گذاشته است. به نظر میرسد آمریکاییها با طرح مسئله تغییر رژیم و همچنین بالا بردن سقف درخواستهایشان از ایران، در عین پیش بردن استراتژی فشار حداکثری اقتصادی، تلاش میکنند زمینه اخذ امتیازهای حداکثری از ایران در مذاکرات احتمالی در آینده را فراهم کنند.
البته در این زمینه نمیتوان با قطعیت سخن گفت. چرا که ایران هنوز وارد مذاکرات با آمریکا نشده است.
به هر حال، به کارگیری این سناریو هم تناقضی با سناریوی نخست ایجاد نمیکند. چرا که ظاهرا آمریکاییها امیدوارند که اگر استراتژی تغییر رژیم هم موفق نشود، حداقل بتوانند بواسطه تهدید به پیگیری آن، از ایران امتیاز بگیرند.
آمریکای ترامپ حکومت جمهوری اسلامی ایران با ایده های فعلی و نقشه راه جاری را تحمل نخواهد کرد و به جد کمر به حذف آن از جغرافیای سیاسی بسته است.
حالا روش آن هرچه کم هزینه تر ، بهتر اما در صورت ناچاری هزینه هم خواهد کرد
راحت میشیم ....
حالا هم وقتی کری با نهایت استادی نقش خود را در دیدارهای خصوصی خود در کوبورگ وین در گمراه کردن دیپلمات ارشد کشور ما به خوبی انجام داد و با این وعده که شما سیمان و محدود شدن فعالیت های هسته ای را بپذیرید و ما هم همه ادعاها در مورد جوانب احتمالی نظامی برنامه هسته ای ایران را درز می گیریم و مسئولین ایرانی بر اساس همین گزارش اقای ظریف به تهران که تصور می کرد حسابی کری را بازی داده به طور کل منکر تمام ادعاهای طرف غربی در مورد جوانب احتمالی نظامی برنامه هسته ای ایران شدند در واقع مسیر خروج ترامپ را از برجام و خالی شدن دست ایران برای چانه زنی را فراهم کرد. اگر کسی در امریکا را مسئول بیشترین خسارات به ایران بخواهیم معرفی کنیم نه ترامپ بلکه همان جان کری است و اگر کسی را در ایران به خاطر این همه سادگی غیر قابل باور بخواهیم معرفی کنیم همان دیپلمات ارشد اقای روحانی است که با وجود دهها سال کار و زندگی با مارهای هفت خطی مانند جان کری هیچ شناختی از انها پیدا نکردند و سرنوشت ملت ایران و خودشان را به اینجا رساندند که هم همه صنعت هسته ای کشور و برگ برنده کشور را با وعده های گمراه کننده کری سیمان کردند و هم مقدمه را برای فاز بعدی مسیر ریل گزاری شده کری که حتی اگر هیلاری کلینتون هم رئیس جمهور می شد اجرایی می گرد یعنی همین خروج از برجام و تحریمهای جدید و شدید تر را به کشور تحمیل کردند.