صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۴۹۱۶۸
کامران و نازنین و کانیا برای همیشه چشم انتظار دیدار پدرشان شدند و در کودکی پدرشان را از دست دادند. فرهاد میرزابیگی که تنها ٣٥ ‌سال داشت، زیر چرخ‌های خودروي حمل زباله له شد و جان خود را از دست داد.
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۶ - ۲۸ بهمن ۱۳۹۶

برادر کارگر جانباخته: برادرم سال‌ها برای شهرداری خدمت کرد و حالا فقط شهرداری باید پاسخگو باشد

روزنامه شهروند نوشت: تقریبا سه سالی می‌شد که در شرکت حوزه خدمات شهری شهرداری کار می‌کرد. هزینه زندگی‌اش با کارگری تأمین می‌شد. سال‌ها بود که کارگری می‌کرد. با این‌که پاهایش در یک حادثه صدمه جدی دید و درست نمی‌تواست راه برود، اما مجبور بود خانواده و زندگی‌اش را اداره کند. کار می‌کرد و با درآمد کمش روزگار می‌گذراند اما به سختی؛ تا این‌که نیمه‌های یکی از شب‌ها، هنگام انجام خدمت حادثه‌ای تلخ او را از خانواده‌اش جدا کرد.

کامران و نازنین و کانیا برای همیشه چشم انتظار دیدار پدرشان شدند و در کودکی پدرشان را از دست دادند. فرهاد میرزابیگی که تنها ٣٥ ‌سال داشت، زیر چرخ‌های خودروي حمل زباله له شد و جان خود را از دست داد. آن هم درست زمانی که داشت زباله‌های یکی از خیابان‌های شهر ایلام را جمع‌آوری می‌کرد. همسر فرهاد حالا چهار روز است که نه لب به غذا زده و نه حتی صحبت می‌کند. هنوز هم باور نمی‌کند که با سه کودکش در میان آن همه مشکلات تنها مانده و حامی زندگی‌اش را از دست داده است.

 

 

برادر فرهاد که او هم هنوز در غم از دست‌دادن برادرش شوکه است، این ماجرای تلخ را روایت می‌کند:


برادرتان چند ‌سال داشت؟
او تنها ٣٥‌ سال داشت؛ هنوز جوان و مرگ برایش خیلی زود بود.

چند فرزند دارد؟
دو دختر و یک پسر دارد. کانیا تنها دو ماه است که به دنیا آمده. نازنین هم سه‌ساله است و کامران هم کلاس چهارم است. حالا این سه بچه کوچک چطور باید بدون پدرشان زندگی کنند.

از جزییات حادثه‌ای که برای برادرتان رخ داد، بگویید؟
گویا تقریبا ساعت ٤ صبح بوده؛ فرهاد مثل هر شب برای جمع‌آوری زباله سر کار می‌رود. می‌گویند تنها او بوده و راننده؛ برادرم در پشت ماشين حمل زباله و محل قرار گرفتن کارگران در این ماشين‌ها مستقر شده بود، اما گویا زمانی که برای برداشتن زباله از آن قسمت پایین آمده، همان‌لحظه راننده برادرم را ندیده و دنده عقب گرفته بود و برادرم هم زیر چرخ‌های ماشین له شده بود.

برادرتان همان لحظه فوت می‌کند؟
بله؛ وقتی با ما تماس گرفتند و این خبر را اطلاع دادند، ساعت ٧صبح بود. به بیمارستان رفتیم و گفتند که فرهاد پیش از رسیدن به بیمارستان جان خود را از دست داده بود.

فرهاد چند وقت بود که در شهرداری کار می‌کرد؟
او چندین ‌سال است که کارگری می‌کند. تقریبا ٧ یا ٨‌ سال پیش بود که در خود شهرداری کار می‌کرد. آن زمان در قسمت فضای سبز شهرداری مشغول به کار بود؛ اما تعدیل نیرو شد. بعد از آن در ساختمان کارگری و بنایی می‌کرد. تا این‌که حدودا سه ‌سال پیش دوباره به شهرداری رفت؛ اما این‌بار در شرکت خدمات شهری وابسته به شهرداری رفت. از همان زمان هم کار خود را در قسمت جمع‌آوری و حمل زباله آغاز کرد.

از شغلش راضی بود؟
برادرم هیچ‌ وقت از چیزی شکایت نمی‌کرد؛ با این‌که مشکلات زیادی داشت اما همیشه با مشکلات می‌جنگید. هیچ وقت ناراضی نبود. از آنجا هم که چندین‌ سال کارگری کرده بود، این کار برایش عادی بود و مشکلی با آن نداشت؛ اما می‌دانستیم آن زمانی که در خود شهرداری کار می‌کرد، اوضاع و احوالش بهتر بود. در این شرکت خیلی وضع خوبی نداشت و کارش مناسب نبود.

درآمدش چقدر بود؟
شاید باورتان نشود؛ اما برادرم هر سه، چهار ماه یک‌بار حقوق می‌گرفت. آن هم هر بار مثلا ٦٠٠‌هزار تومان و یا ٧٠٠‌هزار تومان؛ در صورتی که حقوقش ماهی ٨٠٠‌هزار تومان بود؛ ولی اصلا از لحاظ مالی در وضع خوبی نبود.

بیمه هم بود؟
می‌گفتند بیمه است؛ ولی گویا بیمه‌اش را هم نیمه‌تمام گذاشتند و هر ماه پول بیمه پرداخت نمی‌شده؛ برای همین امیدی به بیمه‌بودنش هم نداریم.

وضع مالی‌اش چطور بود؟
بسیار ضعیف بود. برادرم یک اتاق در حاشیه شهر ایلام دارد با سه فرزند. حالا همسرش مانده با آن همه مشکلات مالی؛ خودش هر‌طور بود زندگی‌اش را می‌چرخاند ولی این زن تنها چطور می‌تواند خرج سه فرزند خردسالش را تأمین کند. حقوق برادرم هم خیلی کم بود و اصلا مشخص نیست که به همسرش تعلق می‌گیرد یا نه.

از کسی شکایت کرده‌اید؟
راننده‌ای که برادرم را زیر گرفت، خیلی زود آزاد شد؛ با این حال ما نمی‌توانیم شکایتی از او بکنیم. می‌دانیم که کارش عمدی نبوده، نمی‌خواسته باعث مرگ برادرم شود. شکایت ما از شهرداری است. برادرم سال‌ها برای شهرداری خدمت کرد، او در اثر یک تصادف پاهایش دچار مشکل شده بود و درست نمی‌توانست راه برود ولي با آن پاها همیشه کارش را درست انجام می‌داد. درنهایت هم هنگام خدمت دچار چنین حادثه‌ای شد. او زیر ماشین شهرداری جان باخت؛ آن هم ساعت ٤صبح و هنگام انجام خدمت. خانواده‌اش هم بی‌سرپرست شده‌اند و مشکلات مالی زیادی دارند. شهرداری باید پاسخگو باشد و به ما جواب بدهد؛ باید از خانواده فرهاد حمایت کند.

یعنی از راننده شکایتی ندارید؟
ما می‌دانیم که او گناهی نداشته است. در این میان فقط شهرداری باید پاسخگو باشد. ما تمام حرفمان با شهرداری است و بعد از بهتر‌شدن اوضاع و احوالمان حتما پیگیر این موضوع خواهیم شد. سه بچه کوچک بی‌پدر شده‌اند و باید این را در نظر بگیرند.

همین یک برادر را داشتید؟
نه؛ ما ٦ برادر و ٥ خواهر بودیم که حالا فرهاد از میانمان رفته است.

عمویم مناسب این شغل نبود
برادرزاده فرهاد که عضو سابق شورای شهر ایلام نیز بوده است، در حالی ‌که از این حادثه تلخ برای عمویش بشدت ناراحت است، در گفت‌وگویی کوتاه با «شهروند» چنین می‌گوید: «عمویم به خاطر یک حادثه پاهایش می‌لنگید و نمی‌توانست درست راه برود. به خاطر همین موضوع هم که شده نباید او را در قسمت جمع‌آوری و حمل زباله مشغول به کار می‌کردند.

کسی که او را برای این کار در نظر گرفته باید پاسخگو باشد؛ عمویم مناسب این شغل نبود. او را باید در قسمت نگهبانی و یا همان فضای سبز مشغول می‌کردند چون پاهای عمویم مشکل داشت؛ به خاطر همین مشکل باید کار مناسب‌تری برای او در نظر می‌گرفتند. من خودم نمی‌دانستم که عمویم با این پاها در این قسمت از شهرداری کار می‌کند.

وقتی می‌گفتند که دوباره به شهرداری رفته، تصور می‌کردم در همان قسمت فضای سبز مشغول به کار شده است. با توجه به سابقه‌ای که در شهرداری دارم، باید کمی بیشتر در انتخاب کار و شغل برای عمویم دقت می‌کردند. زندگی زن‌عمو و فرزندان عمویم با این حادثه نابود و سرنوشتشان عوض شد. آنها خودشان مشکلات زیادی داشتند، با رفتن عمویم مشکلاتشان چند برابر شده و کسی هم نیست که از آنها حمایت کند.»

ارسال نظرات