علي دينيتركماني در روزنامه اعتماد نوشت:
از سال ١٣٩٠ تا بهمن ١٣٩٥، در چند مقاله بلند و يادداشت پيدرپي تلاش كردهام توضيح دهم كه انتظارات، بيشتر از متغير مورد علاقه قريب به اتفاق همكاران اقتصاددانم، يعني تورم، بر افزايش نرخ ارز در شرايط همراه با تنشهاي سياسي مرتبط با پرونده هستهاي و اكنون موشكهاي بالستيك و همينطور تنشهاي منطقهاي ميان ايران و عربستان در مورد سوريه و يمن تاثير دارد. موج جديد فشارهاي فزاينده در بازار ارز را هم ميتوان تا حد زيادي در اين تنشها كه ابعاد و اشكال جديدي به خود ميبيند جستوجو كرد.
انتظارات موجب به وجود آمدن تقاضاي سفتهبازانه بيش از اندازه از موقعيت عادي براي ارز ميشود؛ چرا كه بر اثر تنشها انتظار افزايش نرخ ارز وجود دارد. اين انتظار و تقاضاي سفتهبازانه همراه با آن، موجب افزايش نرخ ارز ميشود. با تحقق پيشبيني صورتگرفته، دور جديدي از انتظارات و تقاضاي سفتهبازانه همراه با آن به وجود ميآيد و در گذر زمان تشديد ميشود. تنها راه بازگرداندن آرامش به بازار ارز و دارايي نقد پذير طلا كه ارزشش تحت تاثير قيمت جهاني طلا و نرخ ارز است، رفع تنشهاست. در غير اين صورت، برخورد فيزيكي با معاملهگران ارز تنش ديگري را به تنشهاي جاري اضافه ميكند كه نتيجه آن افزايش نرخ ارز است، چرا كه اين پيام را به اقتصاد و بازار ارسال ميكند كه توانايي بانك مركزي و دولت در مديريت بازار ارز به روشهاي معمول از جمله تزريق ارز، به تحليل رفته است و بنابراين ناچار از برخورد فيزيكي ميشود. اين خود، انتظار افزايش نرخ دلار را تقويت ميكند و بر تنور تقاضاي سفتهبازانه براي ارز ميدمد. همينطور، تقاضاي واقعي ارز را به جلو مياندازد كه موجب تلاطم بيشتر اين بازار ميشود. ترديدي نيست كه توزيع نابرابر نقدينگي جاري در اقتصاد ميان گروههاي اجتماعي مختلف نيز يكي از دلايل موجهاي ارزي در چنين شرايطي با چنين ابعادي است. اگر توزيع نقدينگي ميان بخشهاي اقتصادي و همينطور ميان گروههاي اجتماعي برابرتر بود، نقدينگي جاري در اقتصاد، چنين با شتاب زياد، سر از بازار ارز در نميآورد. اگر در گذشته از طريق سازوكارهاي مختلفي چون زمينهسازي براي جذب نقدينگي در رشته فعاليتهاي مولد صنعتي و كشاورزي و همينطور نظام مالياتي پيشرفته تصاعدي معطوف به توزيع عادلانه ثروت و درآمد ميان گروههاي اجتماعي، در جهت برابرسازي هر چه بيشتر نقدينگي اقدام شده بود اينك كمي راحتتر ميشد بازار ارز را مديريت كرد.
يك راهكار، همان راهكاري است كه در عربستان اخيرا دنبال شده است. يعني، سياست بازتوزيع ثروت و درآمد در چارچوب طرحي جديتر و اساسيتر از طريق گفتوگو با صاحبان ثروتهاي بسيار زياد در جهت واگذاري بخشي از ثروتشان به خزانه دولت با هدف براي مثال كمك به لايههاي پاييني نظام اجتماعي. اما، مساله اين است كه در شرايط كنوني و موقعيت جاري ما، چنين اقدامي با اقدام برخورد فيزيكي با چند معاملهگر ارز تفاوت اساسي دارد كه ميتواند موجب آشفتهتر شدن شرايط اقتصادي و خروج سرمايه بشود كه تاثير آن افزايش بيشتر نرخ دلار است.
به نظر ميرسد در صفحه شطرنج كنوني، حالتي از موقعيت پات به وجود آمده است. كاري نميشود كرد. نه ميتوان به برخورد فيزيكي پرداخت، نه ميتوان با صاحبان سرمايههاي بسيار زياد به گفتوگو با هدف بازتوزيع بخشي از سرمايهشان پرداخت و نه ميتوان با تزريق ارز به بازار، موج را ساكن كرد چرا كه ارز تزريقي با فعال شدن موتور انتظارات، به سرعت جذب ميشود و در صورت استمرار، ميتواند دست بانك مركزي در تزريق ارز را خالي كند و به موجهاي بعدي افزايش نرخ ارز دامن بزند.
تنها راهكار اساسي براي بازگرداندن آرامش به بازارها و نشاندن توفان، رفع تنشهاست. آرامش بازار ارز طي سالهاي ١٣٩٢ تا پيش از روي كار آمدن ترامپ در امريكا ناشي از نيل به موقعيت نه جنگ، نه صلح ميان آمريكا و ايران و فروكش كردن انتظارات بود. اين موقعيت بعد از روي كار آمدن ترامپ، به سياست تهاجمي اين كشور با هدف يا خروج از برجام يا واداشتن ايران به پذيرش بندهايي جديد در برجام، تبديل شده است. در اين ميان، وقايع اخير مرتبط با سوريه و درگيري لفظي اسراييل نيز آتشبيار اين معركه ميشود.