صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۲۸۰۷۳
گزارشی تکان دهنده از دخترانی که خانه بختشان سیاه است
پرورشگاه قرار بوده پناهگاهی باشد برای کودکانی که خانواده آن‌ها را نپذیرفته یا خود به پای خود از آزار نزدیکان گریخته‌اند تا در فضایی امن بزرگ شوند اما بزرگ شدن پایان تلخی زندگی همه آنها نیست.
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۸ - ۱۱ شهريور ۱۳۹۶
پرورشگاه قرار بوده پناهگاهی باشد برای کودکانی که خانواده آن‌ها را نپذیرفته یا خود به پای خود از آزار نزدیکان گریخته‌اند تا در فضایی امن بزرگ شوند اما بزرگ شدن پایان تلخی زندگی همه آنها نیست.
 
به گزارش مهر،  ث. دختر ۳۰ ساله‌ای است که همچون آتنا و بنیتا در دم یا طی چند ساعت تشنگی و گرسنگی به آغوش مرگ نرفته است. او چند سالی است که در یکی از مراکز نگهداری از معلولان عقب مانده ذهنی وابسته به سازمان بهزیستی زندگی می‌کند. او در یک خانواده بدسرپرست و آسیب‌دیده به دنیا آمده و بزرگ شده‌است اما زندگی در این مرکز که چند سال متوالی به عنوان بهترین مرکز بهزیستی معرفی شده هم نتوانسته آرامش و دوری از آزار و اذیت را برای او فراهم کند.
 
یکی از مددکاران این مرکز که نخواسته نامش فاش شود از آزار و اذیت جنسی یکی از نیروهای تاسیساتی این مرکز به این دختر آن هم به دفعات متعدد پرده برداشته است اما به گفته این مددکار، پس از احراز این موضوع برای مدیر مرکز، هیچ اقدامی برای دفاع از این دختر انجام نشده و حتی قرار است برای حل و فصل ماجرا او به مرکز دیگری منتقل شود.
 
این مددکار در ادامه صحبت‌هایش تاکید می‌کند که ث. به تنهایی قربانی اهداف شوم این تاسیساتی نبوده و پیش از این، دو دختر دیگر نیز طعمه هوسرانی این فرد شده بودند و پس از اطلاع مدیر مرکز از ماجرا به مراکز دیگری منتقل شده‌اند.
 
این کارمند تاسیساتی با قرداد حجمی یا شرکتی برای این مرکز کار می‌کرده و پس از روشن شدن ماجرای تعرض او به یکی از مددجویان، با ورود به‌موقع و برخورد جدی بازرسی سازمان بهزیستی از کار بیکار می‌شود اما با این ادعای مدیر مرکز که نیروی تاسیساتی دیگری در اختیار ندارد بار دیگر به کار فراخوانده شده است.
 
نکته تلخ داستان اما اینجاست که فرد متعرض خود نیز پدر یک کودک عقب‌مانده ذهنی است. براساس قانون این دختر باید برای انجام مراحل قضایی و مجازات این مرد به پزشکی قانونی معرفی شود، کاری که مدیر این مرکز از آن خودداری می‌کند.
 
مددکار این مرکز ادامه می‌دهد:‌ مدیر این مرکز که به تازگی ارتقا یافته و برای جلوگیری از بدنامی مرکزش می‌خواهد موضوع را در خفا حل و فصل کند دختر را برای معاینه به جای پزشکی قانونی به مطب یکی از متخصصان بیماری‌های زنان فرستاد، با این حال این متخصص نیز اعلام کرده که برای اثبات تعرض، این دختر باید به پزشکی قانونی برود، موضوعی که مدیر این مرکز همچنان علاقه‌ای به اجرای آن ندارد.
 
حتی او برای این که صورت مساله را پاک کند از روانشناس مرکز خواسته است تا گواهی صادر کند که براساس آن این دختر به دلیل داشتن عقب ماندگی ذهنی توهم داشته و صحبت‌هایش واقعی نیست؛ پیشنهادی که روانشناس مرکز از انجام آن خودداری کرده است. این در حالی است که به گفته این مددکار ث. تنها ۲۰ درصد معلولیت ذهنی دارد و به راحتی می‌تواند یک زندگی را با حمایت‌های دور اداره کند و صحبت‌های او خلاف واقع نیست.
 
«تنبیه بدنی نه! اذیت!»
بازرسی سازمان بهزیستی به محض اینکه از ماجرا مطلع شده از مسئولان مرکز خواسته که هرچه سریع‌تر گزارش پزشکی قانونی را ارسال کنند، با این حال مدیر مرکز همچنان از این کار جلوگیری می‌کند و مصمم است صورت مساله را پاک کند.
 
اگرچه سازمان بهزیستی با جدیت تمام انواع مراقبت‌های لازم را در دستور کار دارد اما متأسفانه اخبار مشابهی از مراکز دیگر هم به گوش می‌رسد. در یکی از مراکز نگهداری معلولان ذهنی که دختران ۳۰ تا ۳۵ ساله هم در بینشان هست، علیرغم تذکرات مکرر سازمان بهزیستی، دختر جوانی که می‌گوید خانواده ندارد و مجهول‌الهویه است و چون جایی برای رفتن ندارد اینجا مانده، اعتراف می کند که یکی از مسئولان مرکز و دو نفر از پرسنل آن‌ها را «اذیت» می‌کنند. در پاسخ به این پرسش که «چطور اذیتی» تنها می‌گوید: «وسایلی که خیرین برای ما می‌آورند به ما نمی‌دهند. بعد برای اینکه آن‌ها را بگیریم شرط‌هایی برای ما می‌گذارند.»
 
وقتی از او می‌پرسم بچه‌ها شرط‌ها را اغلب قبول می‌کنند یا نه می‌گوید: دختران معلول ذهنی و جسمی، مثل هر آدم دیگری نیازهایی دارند. طبیعی است که خیلی از پیشنهادها را سریع قبول کنند.
 
کسانی که به نحوی از این مرکز بیرون آمده‌اند هم روایت مشابهی دارند. ش. کودک ۱۲ ساله‌ای که به فروش مواد مخدر مشغول است، ‌در پاسخ به اینکه چرا در مراکز نگهداری نمی‌ماند می‌گوید: «اذیت می‌کنند.» و وقتی از او می‌پرسی: «یعنی چه‌جور اذیتی؟ تنبیه بدنی؟» پاسخ می‌دهد: «تنبیه بدنی نه. اذیت...»
 
یکی هم زیاد است
مدیرکل پیشین اداره کودکان بی سرپرست و رئیس کنونی مؤسسه خیریه فرهاد که در زمینه زنان بی‌سرپرست مبتلا به سرطان فعالیت می‌کند در پاسخ به اینکه این اتفاقات چه اندازه صحت دارد و به چه میزان رخ می‌دهد می‌گوید: فرض کنید مثلا هزار مرکز داریم و در هر مرکزی ۲۰نفر ممکن است همکاری کنند. اگر خدای نکرده یک درصد از این ۲۰ هزار نفر مشکل داشته باشند چون جامعه آماری ما بالاست به تعداد زیادی می‌رسیم.
 
نبی‌الله عشقی ثانی تأکید می‌کند: البته این استدلال که ۱۰ هزار بچه را نگه می‌داریم و دو تا بچه ما این طور شده پذیرفتنی نیست. یکی هم زیاد است. یک مرکز نمی تواند بگوید مواظب ۶۰ نفر بودم و یکی از دستم رفت چون نسبت به همه مسئولیت دارد.
 
وی تصریح می‌کند: البته باید پیشینه این افراد را هم در نظر بگیریم. من بچه ای را داشتم که توسط پدرش مورد آزار جنسی قرار می گرفت و ناپدری با او رابطه مکرر داشته و عمو و دیگران هم از او سوء استفاده می‌کردند. چنین فردی فرق می کند با کسی که در یک خانواده سالم اجتماعی زندگی می کند.
 
عشقی می‌گوید: البته باید از تلاش‌های شبانه‌روزی کارکنان خانه‌های کودکان و نوجوانان که یکی از مشکل‌ترین مسئولیت‌های مراقبتی و تربیتی ما را بر عهده دارند، سپاسگزاری کرد. سخت‌ترین کار در بهزیستی اداره کردن مراکز مراقبت است و سخت ترین کار مراقبت از بچه هایی است که خانواده ای ندارند. این اتفاقات می افتد و مسئولان هم شرعا هم قانونا مکلفند همه دقت ها را به عمل بیاورند، بچه ها را آموزش بدهند، به مربیان و کارکنان هم آموزش بدهند و به طور مستمر و پیوسته باید مراقب آنها باشند.
 
مدیرکل پیشین اداره کودکان بی سرپرست درباره مراقبت‌های لازم برای پیشگیری از اتفاقاتی همچون تعرض به ث. می‌گوید: بسیاری از آزارهای جنسی در جامعه ما متاسفانه ابتدا از بستگان شروع شده است. حال مرکزی داریم برای بچه‌هایی که از نظر ذهنی و جسمی دچار معلولیت هستند. برای مثال فردی را داریم که ضریب هوشی معادل کودک هفت ساله را دارد.
 
چنین فردی که شرایط جسمی دختر بالغ را دارد اصلا تشخیص نمی دهد و تصورش بازی است. اما طرف دیگر ممکن است بخواهد سوء استفاده کند.
 
عشقی تصریح می‌کند: مسلما در مرحله اول انتخاب کارکنان کنترل ها باید مستمرا اتفاق بیفتد و نظارت بر عملکرد کارکنان باید سالانه و حتی ۶ ماه یک بار باشد. باید منظم کلاس های آموزشی گذاشته شود و این مراقبت کردن چیزی نیست که یک بار انجام بدهید و تمام بشود.
 
وی در تأیید این اتفاق می‌گوید: مطالعات نشان می دهد آسیب‌ها اغلب توسط افرادی همچون نگهبان، باغبان، خدمه، تمیزکار و مسئول تأسیسات رخ می‌دهد. افرادی که خودشان هم از تحصیلات پایین تری برخوردار هستند و خودشان هم ارتباطات منظم اجتماعی ندارد و بالاخره تمایلات ممکن است آن‌ها را تشجیع کند یا شرایط مساعدی پیش بیاید که به سمت یکی از این بچه ها گرایش پیدا کند و خدای ناکرده اتفاقات بدی بیفتد.
 
خانه بخت دختران پرورشگاهی سیاه است
آزار و اذیت داخل مرکز پایان تلخی‌های زندگی این دختران نیست. م. که اکنون چند سال است از مرکز بیرون آمده می‌گوید: وقتی از مرکز بیرون آمدیم، برای چند نفرمان خانه گرفتند تا بعد که ازدواج کردیم به خانه و زندگی خودمان برویم. مدتها گذشت و سرانجام مجبور شدیم باور کنیم که کسی با شرایط ما با ما ازدواج نمی‌کند. هر ۵ نفری که با هم بودیم روابط دوستانه‌ای داشتیم، ‌اما موفق به ازدواج نشدیم.
 
ادعای م. در فعالیت‌های پژوهشی هم تأیید شده است. در یک پژوهش سه ساله روی دخترانی که از مراکز بیرون آمده‌اند همه دخترانی که در پرورشگاه بزرگ شده بودند و بعد ازدواج کرده بودند ازدواجشان به طلاق منتهی شد و آن‌ها که بچه‌دار شده بودند شرایطشان سخت‌تر هم می‌شد.
 
در بخشی از گفتگوهای نقل شده در این پژوهش آمده که یکی از دلایل نگاه منفی این دختران به مردان بوده است: اغلب دختران با توجه به آنکه از مراکز بیرون نمی‌آمدند با مردی مراوده نداشتند. مرد را موجود بی‌رحمی مثل پدرشان که آن‌ها را رها کرده می‌دیدند و اگر هم او را به یاد نداشتند تنها مردی که می‌دیدند پیرمرد بداخلاق و زمختی بود که باغچه‌ها را آب می‌داد. به همین دلیل از مردان بیزار بودند و بعد از ازدواج هم روش برخورد با شوهر را نمی‌دانستند.
 
مدیرکل پیشین اداره کودکان بی سرپرست در این باره می‌گوید: کسانی که در این مراکز زندگی می‌کنند به دلایل مختلف شرایط متفاوتی داشته‌اند. یکی یک سال اینجا بوده و دیگری ۲۰ سال. از سوی دیگر مربی‌ها ۲۴ ساعته عوض می‌شوند و هرکدام ویژگی خودشان را دارند و این تفاوت ویژگی های این افراد هم روی این بچه ها اثر می گذارد.
 
عشقی تأکید می‌کند: بعضی از بچه ها قبل از اینکه وارد بهزیستی شوند توسط مادر پدر و بستگان شکنجه شده‌اند یا حداقل تربیت خوبی نشده اند. وقتی ۱۵ نفر با شرایط بسیار متفاوت و ویژگی های آسیب پذیری کنار همدیگر زندگی می کنند خواه ناخواه روی هم اثرهای منفی می گذراند همچنان که اثر مثبت هم می گذارند.
 
وی درباره شریط ازدواج آن‌ها نیز توضیح می‌دهد: الان یکی از چالش های بزرگ جامعه ما چیست؟ متاسفانه ازدواج بسیار پایین است تعداد بسیار زیادی دختر داریم که سن ازدواج را پشت سر گذاشته اند عدد میلیونی است و به ۳۰ سال رسیده‌اند و هنوز با خانواده زندگی می کنند. وقتی دختری می‌خواهد ازدواج کند خانواده‌ای وجود دارد که از نظر اقتصادی، آموزش آداب اجتماعی و از دیگر ابعاد به عنوان حامی دختر خودش را نشان می دهد. اما در مراکز، این چگونه اتفاق می افتد؟ البته مدیران مرکز و مددکاران اجتماعی مداخله می‌کنند و قواعد و اصول را یادآوری می کنند ولی یادمان باشد هیچ روان شناس و کارکرد دیگر اداری نقش مادر را نمی تواند اجرا کند.
 
عشقی تصریح می‌کند: سؤال دیگری که پیش می آید این است که چه کسانی با این بچه ها ازدواج می کنند؟ مسلماً خیلی از آقایان به دلایل مختلف ممکن است تمایلی به ازدواج با یک دختر خانمی که در خانه کودکان زندگی کرده اند نداشته باشند اگر چه این دختران سالم و با محبت و زیبا هستند و اگرچه آداب را می دانند و تحت حمایت هستند.
 
وی ادامه می‌دهد: سرانجام آنکه پس از ازدواج هم اغلب دختران در برهه‌های مختلف از مشاوره و حمایت مادر و خانواده خود برخوردارند. با همه این‌ها تعداد طلاق هایمان فوق العاده زیاد است. آمار رسمی بالای ۲۵ درصد است و بسیاری از جدایی ها در دو سه سال اول رخ می‌دهد. پس اول باید واقعیت های موجود در جامعه را ببینیم بعد حق داریم از خانه کودکان و نوجوانان و کسی که در آنجا زندگی می کند چه میزان انتظار داشته باشیم که بتوانند زندگی خوب و پایداری داشته باشند.
 
به جرأت می‌توان اکثریت قریب به اتفاق کارکنان مراکز وابسته به بهزیستی، از مدیران و مددکاران گرفته تا نیروهای اداری و خدماتی را از زمره کسانی دانست که عمر خود را برای خدمت به بی‌پناه‌ترین مردمان این سرزمین گذرانده‌اند. کسانی که به جای شغل ساده و ثابت پشت میز با ارباب رجوع شیک و اتوکشیده، کار سخت و پرمسئولیت نگهداری از کسانی را برگزیده‌اند که حتی خانواده‌شان نیز از نگهداری آن‌ها شانه خالی کرده‌است. علیرغم این همه گاه رخدادهای کم‌شماری همچون سرگذشت ث. این کارنامه‌ درخشان را لکه‌دار می‌کند و از این روست که اهمیت کنترل،‌ بازرسی، دقت در فرایند انتخاب کارکنان و آموزش و مراقبت مستمر آنان دوچندان می‌شود.
ارسال نظرات
ناشناس
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
با اين بيشرفا چيكار مي كنن ؟ حقشون اعدامه
ناشناس
۱۰:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
به جز چند خط اول نتونسنم ادامه بدم...
به کجا داریم میریم اونم اینقدر شتابان:(
ناشناس
۰۹:۵۵ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
گناه مدیر مرکز برا لاپوشونی کمتر از گناه اون تاسیساتی نیست.اگر مسئولی هست رسیدگی کند و به مردم گزارش دهد
ناشناس
۰۹:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
هر دم از این باغ اجتماعی بری می رسد
يك نفر
۰۹:۰۵ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
روحاني مچكريم....
ناشناس
۰۸:۳۷ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
بهتره اداره این مراکز به خانم ها سپرده شود.
نادر
۰۸:۰۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
آخه ترو خدا این چه وضعیه مردم ایران چتون شده
انسانیت کجا رفت
این چه وضعیه برای مردم درست کردین
همه مشکل جنسی دارن
آخه راهش این نیست
ناشناس
۰۸:۰۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
تبدیل به جامعه فاسدی داریم میشیم. دهها دستگاه دولتی و خصولتی ونهاد مسولی که بودجه کلان میگیرن چیکار میکنن. خدا را فراموش کرده ایم. این میشه که خدا هم از ما روی بر میگردانه. سرنوشت قوم لوط و عاد و ثمود شاید نصیبمان بشه
ناشناس
۰۷:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
این چنین رسوائی در هیچ کجای جهان دیده نشده است اصلا ما چرا زنده اییم با اینهمه بی آبروئی.
ناشناس
۰۵:۱۹ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
قطعاً نسبت دادن واژه ي حيوان به اين افراد جفاست در حق اين واژه
ناشناس
۰۰:۲۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
"پس از احراز این موضوع برای مدیر مرکز، هیچ اقدامی برای دفاع از این دختر انجام نشده و حتی قرار است برای حل و فصل ماجرا او به مرکز دیگری منتقل شود"

هل من ناصر ینصرنی؟
ناشناس
۲۳:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
اول باید مدیر مرکز بازداشت شود بعد کارگر تاسیساتی که احتمالا فامیلش هست بازرسی هم سهل انگاری کرده است
آرش
۲۳:۰۹ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
بسیار متاسفم. مراجع قانونی باید به شدت با این فاجعه برخورد کنند. این دختران و بچه های معصوم که عقب افتادگی ذهنی دارند باید بیشتر مراقبت شوند . خیلی مظلوم هستند
ناشناس
۲۰:۵۸ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
ای کاش این اتفاق وسیله ای بشه که به خودمون بیایم و این بچه ها را عضوی از خانواده مان کنیم من شوهرم مخالفه وگرنه از خدام بود با پسرم در یک خانه باشند
ناشناس
۲۰:۱۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
(کسانی که به جای شغل ساده و ثابت پشت میز با ارباب رجوع شیک و اتوکشیده، کار سخت و پرمسئولیت نگهداری از کسانی را برگزیده‌اند که حتی خانواده‌شان نیز از نگهداری آن‌ها شانه خالی کرده‌است.) غیر مستقیم اهانت کردین به معلولین
علی
۱۸:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
کلامونو بزاریم بالاتر . افسوس افسوس افسوس
ع.الف.ق
۱۷:۴۸ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
پس کادر مسول اونجا چکاره اند شما که میدونید این بچه ها در چنین مسایلی بی دفاعند. باید اعدام شود این ادم کثیف.
ناشناس
۱۷:۴۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
کاش پاراگراف آخرو اول مقاله میذاشتید بعد بقیه ی این خبر وحشتناکو مینوشتید.
تصور این زندگی هم خیلی خیلی ناراحت کننده است. خدا به هممون خوش خلقی و خوش قلبی و انصاف بده این جامعه ی فاجعه زده از بی اخلاقی رو متخلق به اخلاق انسانی بکنیم
ناشناس
۱۷:۰۲ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
حالا فعلا این نفر تاسیساتی رو بگیرید وبه پروندش رسیدگی کنید ببینید چقدر جنایت کرده؟
ناشناس
۰۹:۱۷ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
باید اول اون مدیر مرکز ارتقا یافته را محاکمه کرد بعد تاسیساتی را چون بستر و شرایط را اون فراهم کرده
صمد
۱۶:۵۷ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
لجنزاریست تهوع آور ...
ناشناس
۱۶:۳۸ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
واقعا دردناكه
آخه پستي تا چه حد؟؟؟؟
اين از فوت عزيزان نوجان هم دردناك تره چون اون عزيزان بيگاه فوت شدند اما اين عزيزان بيگناه ١ عمر با كابوسش دست و پنجه نرم ميكنن
ناشناس
۱۶:۲۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
فقط دارم اشک میریزم از اینهمه بی رحمی که بر سر این این فرشته های خدا می آید مگر نظارت کردن در این مکان ها چقدر خرج داره؟مگه نمیشه دوربین گذاشت؟چرا اشخاص با اخلاق و رافت اسلامی استخدام نمیشوند و اگر هم میشوند چرا بر آنها نظارت نمیشه
همه ما در این مصیبتی که به این بچه ها وارد شده مسئول هستیم
ننگ بر ماست که در جامعه ای زندگی کنیم که تماما" فکر و ذکرشان رسیدگی به آدم های سالم است
ناشناس
۰۸:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
اداره این مراکز باید به خانم ها سپرده شود.کارسختی نیست .مسئله اینه که برای کسی مهم نیست.حال از صبح تا شب از عدالت علی(ع)صحبت کنید . ای خاک بر سر شما .
ناشناس
۱۶:۱۷ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
جهان پر از حیوان شده
ناشناس
۱۷:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
مثبت دادم هرچند به حیوانات توهین کردی اما چون منظورت رساندن تنفر از اینگونه به اصطلاح آدم ها می باشد گفته ات را تایید نمودم. این مصطلح شده که آدمهای کثیف و بد را حیوان بنامند درحالیکه از هیچ حیوانی از وحشی ترین تا اهلی ترینشان چنین اعمالی سر نمی زند.
اکبر
۰۷:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
بلا نسبت حیوان
ناشناس
۰۹:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
جهان نه بعضي كشورها
ناشناس
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
والله حیوانات هم بر چنین دوپاهایی شرف دارند! آنها مرتکب این جنایات نمیشوند حتی از روی غریزه!
ناشناس
۱۶:۱۱ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
سقوط اخلاقیات تا بی نهایت! و بد تر از همه خود را به کری و کوری زدن مسئولان در همه سطوح!! باور بفرمایید همچین چیزی اگر در دنیای غرب و آمریکای جهانخوار که شبانه روزی در حال نشان دادن پلیدی هایش هستیم ؛ رخ داده بود شک نکنید در حد وزیر را به محاکمه می کشاندند! دریغ است ایران که ویران شود و با کمال تاسف زیستگاه پستان و پلیدانی چون این مامور تاسیسات و رزل تر و پست از او مسئول مرکز شود!!
ناشناس
۰۸:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
ما همیشه در مورد آداب و اخلاقمان بزرگ نمایی و گزافه گویی کرده و می کنیم .نتیجه اش می شوداین وضعیت .ما هیچ برتری اخلاقی نسبت به دیگر ملل جهان نداریم .این هم یادمون باشه که (الناس علی دین ملوکهم).
ناشناس
۱۲:۰۶ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
«مسئولان»؟ اینها حتی یک نانوایی را هم نمیتوانند اداره کنند! ببینید بعد از 40 سال اقتصاد مملکت را به کجا رسانده اند که وزیر سابق صنعت میگوید از خارج مشاور بیاوریم!!! یعنی به همان وضعی رسیده اند که شاهان قاجار رسیده بودند!!!
ناشناس
۱۶:۰۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
زبانم بند اومده نمیدونم چی بگم در این مملکت چه خبره؟!.خدایا این چه بدبختی بود من را در این مملکت به دنیا آوردی اونهم با ژن نامرغوب.یک روز نشد یک خبر خوش بشنویم.
جمیذ
۰۶:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
ناشناس عزیز بخدا حالم بذ شد و اشک در چشمانم نشست . افتادن این اتفاق با در نظر گرفتن خیلی از پارامترها که نویسنده محترم به تعدادی از آنها اشاره کرد شاید قابل پیشگیری نباشد ولی چیزیکه بیشتر منو آذرده کرد برخورد اون مشئول فاسد بی غیرت و بی وجدانه که برای حفظ کرسی ریاستش بر اون مرکز از این اعمال چشم پوشی کرده
خدا خودش جزاشون رو بده چون مسئولین بهزیستی کارهای مهمتری دارن . خدا آخر و عاقبت خممون رو بخیر کنه
ناشناس
۰۹:۲۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
دلخوش به مقدار كم نباشيد
ناشناس
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۶/۰۶/۱۲
با لاپوشانی و مصلحت اندیشی مشکلات اگر حل می شد ، تا حالا شده بود ، این مورد معلولان ذهنی مشتی از خروار است ، مشکل اساسی تر و مهم تر کل جامعه است ، به دلایل متعدد که عمده آنها به وضعیت ایده های فرهنگی مسلط بر جامعه و ناتوانی دست اندر کاران معتقد به آنها در اداره صحیح جامعه در دهه های اخیر بر می گردد ، شیرازه فرهنگی و اخلاقی جامعه ایران از هم پاشیده و قبح خیلی از مسائل هم از میان رفته ، مثلا ما نزدیک 40 سال است که با اسامی مختلف گشت های کنترلی مثل گشت ارشاد داریم ، بازدهی اینها از نظر افزایش رعایت اخلاقیات در جامعه چقدر بوده ؟ با یک نگاه ساده به اطرافمان جواب روشن را دریافت می کنیم ، با این نوع مدیریت جامعه که شاهد آن در این سالها بوده ایم ، انتظار تغییر این شرایط را متاسفانه نمی توان داشت و باید منتظر روزهای بدتر بود .