صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۹۲۸۵۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۷ - ۲۷ مهر ۱۳۹۵
شرق نوشت:
چندی قبل هفت حزب اصلاح‌طلب در بیانیه‌ای، خروج این احزاب را از شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان اعلام کردند و در بیانیه خود نوشتند: «هرگونه همراهی، همکاری و ائتلاف با جریانات و شخصیت‌هایی که در فضای سیاسی در اردوگاه اصلاح‌طلبان جای نمی‌گیرند یا تعریف نمی‌شوند باید با تأکید بر حفظ هویت مستقل اصلاح‌طلبی و تأکید بر آرمان‌های اصلاح‌طلبانه صورت پذیرد. جای تأسف است که عده‌ای از دوستان، حیات و ممات اصلاح‌طلبان را در اشغال مناصب دولتی می‌بینند در صورتی که بقای اصلاحات به بقای اصولی است که به برخی از آنها اشاره شد، چه با حضور در قدرت و چه بیرون از آن. بقا به هر قیمت و ائتلاف در هر شرایطی در شأن اصلاح‌طلبی نیست. تنزل از آرمان‌های اصلاحات با هدف سهیم‌شدن در مناصب دولتی، عین سهم‌خواهی است، نه تأکید بر فعالیت‌های انتخاباتی شفاف با محوریت احزاب و گروه‌های شناسنامه‌دار».



به اعتقاد این احزاب، شورای‌عالی سیاست‌گذاری باید منحل می‌شد و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات باید امور انتخابات پیش‌روی اصلاح‌طلبان را برعهده می‌گرفت. این‌گونه بود که واکنش‌های مختلفی به این بیانیه از سوی اصلاح‌طلبان داده شد؛ برخی آن را حاصل تصمیم فردی دانستند و برخی آن را حاصل نگرانی و دغدغه این احزاب برای تضعیف کلیت حزب خواندند. در این میان هم بودند افرادی که این مسئله را تنها منوط به اصلاح‌طلبان ندانستند و این مسئله را بلای دامن‌گیر تمام احزاب در ایران خواندند.

 به باور آنها احزاب در ایران بیش از آنکه ساختاری استاندارد و رسمی داشته باشند، گعده‌ای و گروهی هستند. به اعتقاد این دسته از افراد، مسائل امنیتی و سیاسی هم عاملی دیگر است در این نابسامانی؛ اینکه موجب می‌شود حزب به معنای واقعی کلمه در ایران وجود نداشته باشد.

به‌هرحال مسئله شورای هماهنگی با حضور نمایندگان احزاب عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به‌اضافه اشخاص حقیقی، حل شد و فعالیت‌ها روی روال افتاده است، اما باز هم رجحان حرکت جبهه‌ای بر حرکت حزبی، به‌خوبی خود را نشان داد. اشرف بروجردی، استاد دانشگاه و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت که سابقه معاونت وزارت کشور دولت اصلاحات را نیز در کارنامه دارد.

 به باور این فعال سیاسی، اگرچه در ایران احزابی وجود دارند که در جایگاه‌های خاص خودشان سازمانی عمل می‌کنند، اما آنچه که در ایران مشکل ماست، عملکرد گعده‌ای یا سازمانی احزاب نیست. بلکه مشکل نبود یک گفتمان واحد است و در فقدان این گفتمان است که احزاب نمی‌دانند چه رویکرد و چه برنامه‌ای دارند و برنامه‌شان در انتخابات در حوزه اقتصاد، سیاست خارجی و... چیست.

این استاد پژوهشگاه علوم انسانی معتقد است: «متأسفانه به‌جای اینکه احزاب بتوانند در هر دوره‌ای فارغ از افکاری که مدیریت امور را در دست دارند فعالیت کنند، مدام تحت‌تأثیر تغییر دولت‌ها و مجالس هستند و این خود یکی دیگر از مهم‌ترین عوامل جانیفتادن ساختار استاندارد احزاب در ایران است». بروجردی در خلال این گفت‌وگو همچنین تأکید کرد: «ایران هم باید روزی ساختار استاندارد احزاب را بپذیرد و به این شکل کلی تن در دهد». به گفته او، دموکراسی در همه‌جای دنیا یک شکل است و نیازی به مدل بومی احزاب نخواهیم داشت.

بسیاری بر این باورند که فعالیت احزاب ما درواقع در ایران بیشتر به یک دورهمی شبیه است تا فعالیت تشکیلاتی و حزبی. حالا سؤالی که مطرح می‌شود این است که به باور شما هم احزاب ما گعده‌ای عمل می‌کنند یا فاکتورهایی از سازمانی عمل‌کردن را هم دارند؟



این مسئله بستگی به جایگاه و منزلت احزاب دارد؛ یعنی ما قطعا در ایران احزابی داریم که افرادشان در جایگاه‌های خاص خودشان قطعا سازمانی عمل می‌کنند. مشخصا وظایفشان را انجام می‌دهند، کمیسیون‌هایشان فعال است و در عرصه‌های حضور مثل انتخابات هم با دست پر حاضر می‌شوند، اما آنچه در ایران مشکل ماست، عملکرد گعده‌ای یا سازمانی احزاب نیست.

بلکه مشکل ما نبود یک گفتمان واحد است. در فقدان این گفتمان است که احزاب نمی‌دانند چه رویکرد و چه برنامه‌ای دارند و برنامه‌شان در انتخابات در حوزه اقتصاد، سیاست خارجی و... چیست؛ مثلا باید مشخص باشد که رویکرد حزب اتحاد ملت در سیاست خارجی تعامل با کشورهای خاورمیانه، خاور دور یا... است یا حزب کارگزاران در حوزه اقتصاد رویکرد اقتصاد باز را دنبال می‌کند. قاعدتا رسیدن به چنین گفتمانی زمان‌بر است، اما دور از دسترس نیست و به آن می‌توان رسید؛ یعنی زمانی که احزاب برنامه‌های خود را داشته باشند می‌توانند زبان مشترک یا اختلاف دیدگاه را تجربه کنند.

یعنی به باور شما احزاب ما از ساختار استاندارد مطابق احزاب دیگر دنیا برخوردارند؟

اگرچه بحث ساختار مطرح نیست، اما باید گفت این مسئله تک‌عاملی نیست که بتوان با بررسی یک یا دو مورد به نتیجه رسید، اما یکی از آنها جانیفتادن فرهنگ کار جمعی است و دیگری نبود شرایط مساوی است؛ مثلا در هر دوره‌ای کسانی که قدرت را در دست دارند، از امتیاز‌هایی برخوردارند که دیگران از آن محرومند و همین امر عاملی است که در نقصان این ساختار بسیار مؤثر است.

متأسفانه به‌جای اینکه احزاب بتوانند در هر دوره‌ای فارغ از افکاری که مدیریت امور را در دست دارند فعالیت کنند، مدام تحت‌تأثیر تغییر دولت‌ها و مجالس هستند و این خود یکی دیگر از مهم‌ترین عوامل جانیفتادن ساختار استاندارد احزاب در ایران است.

آیا مسائلی مانند عوامل سیاسی و امنیتی می‌توانند در نرسیدن احزاب به ساختار استاندارد موجود در دنیا و گرایش به گعده‌ای عمل‌کردن نقش داشته باشند؟

خیر، این‌طور نیست. حزب می‌تواند ساختار خود را داشته باشد و در شرایط فعلی هم بسیاری از احزاب هستند که ساختار خود را حفظ کرده‌اند. الان خانه احزاب فعال است و کار سازمانی و تشکیلاتی می‌کند. شورای هماهنگی احزاب کار سازماندهی انجام می‌دهد.

 اما وقتی رویکرد کلیت نظام، یعنی اعم از قوانین مکتوب و غیرمکتوب اجازه می‌دهد افراد دارای حزب باشند و بتوانند دریک چارچوب فعالیت کنند، قانون ماده ١٠ احزاب هم باید این اجازه را به افراد بدهد، ولی به دلیل اینکه رویکرد سیاسی بر برخی احزاب حاکم است، سخت‌گیری و سنگ‌اندازی‌های مختلفی می‌شود؛ مثلا گفته می‌شود با حضورنیافتن برخی افراد مجوز صادر می‌شود و این معقول و منطقی نیست و باعث می‌شود حزب کارآمدی خودش را از دست بدهد؛ مثلا صدور پروانه برای فعالیت احزاب گاه در دست مجلس نهم است، گاه مجلس هفتم و گاهی هم مجلس ششم و همین هم می‌تواند در دخالت سلیقه‌ها و افکار مؤثر باشد؛ بنابراین به ‌طور ‌کلی حزب می‌تواند کار سازمانی خود را انجام دهد و با برخورداری از یک‌سری برنامه‌ها و رویکردهایش به مسائل مختلف، افراد جامعه را جذب کند.

در سال‌های گذشته، احزاب اصلاح‌طلب زمانی که به صورت جبهه‌ای عمل کرده‌اند، بهتر جواب گرفته‌اند تا زمانی که مثلا یک حزب یا دو حزب به‌تنهایی با هم جمع شده‌اند؛ مثلا در سال ٨٤ تشکیل‌نشدن جبهه در ابتدای انتخابات موجب شد که فرد دیگری پیروز شود و در سال ٩٢ با ایجاد یک جبهه واحد، روحانی به ‌عنوان نامزد واحد اصلاح‌طلبان توانست پیروز انتخابات شود.

این مسائلی که ذکر کردید دلایل متفاوتی داشت. مثلا سال ٩٢ و سال ٩٤ که دو انتخابات مهم برگزار کردیم و آثارش را دیدیم، نماد حزب در آنجا خیلی جدی نبود و حزب و تشکیلات نبودند که حرف آخر را زدند.

منظورم از جبهه واحد مجموعه احزاب سازمان‌یافته با یک حرکت هماهنگ مانند شورای هماهنگی است.

اگر منظورتان از جبهه این باشد ما به زمان نیاز داریم تا یک حزب مطابق استانداردهای موجود و تعریف‌شده جایگاه خود را پیدا کند، اعضایش در شهرستان‌ها مشخص باشند و تشکیلات و سازماندهی‌اش گسترده شده باشد تا همه با آن بر سر یک رأی اجماع کنند، اما بحثی که در انتخابات ٩٤ و ٩٢ داشتیم بیشتر یک رویکرد بود که آن هم همان رویکرد اصلاح‌طلبی بود که با حمایتی که بزرگان اصلاحات انجام دادند و حساسیت‌هایی که به مسئله داشتند، اجماع سال ٩٤ رخ داد.

در واقع در سال ٩٤ اجماع احزاب با رهبری بزرگان اصلاحات انتخابات را به نفع اصلاح‌طلبان رقم زد. به‌این‌ترتیب اگرچه در جامعه ما حزب مقتدری وجود ندارد که بتواند فراگیر عمل کند و طیف وسیعی از افراد را تحت پوشش قرار دهد، اما در انتخاباتی که گذشت کارکرد مناسبی داشتند.

اما سال ٨٤ که به آن اشاره‌ای نکردید، همین دوری از جبهه‌ای و شورایی عمل‌کردن ضررهای بسیاری را به جامعه و اصلاح‌طلبان وارد کرد.
سال ٨٤ از نظر نداشتن یک رأی واحد و نزدیک‌بودن آرا به هم ما ضربه خوردیم.

دقیقا منظور من هم همین است؛ یعنی اینکه احزاب ما ناچار باید به کار گعده‌ای و گروهی تن بدهند و گرنه نتیجه نخواهند گرفت.
آن زمان هیچ مخاطره‌ای به این معنا وجود نداشت. به علاوه هنوز آرا به هم نزدیک نشده بود. همچنین من تحلیل دیگری هم از آن دوران دارم؛ چون خودم در وزارت کشور و از نزدیک شاهد انتخابات بودم و شب انتخابات آنجا حضور داشتم، كه بماند براي بعد.

به‌این‌ترتیب باید پرسید چقدر طول می‌کشد احزاب جایگاه واقعی خود را در کشور پیدا کنند و از آن حالت هیأتی خارج شوند و ساختار استاندارد خود را پیدا کنند.
همان‌طور که گفتم باید گفتمان مشترک پیدا کنند. نکته مهم دیگر در بحث احزاب داشتن یک ثبات فکری در بیان مواضع است. یک حزب باید در تمامی عرصه‌ها برنامه داشته باشد و احزاب باید برنامه‌های خودشان را در زمینه‌های اقتصاد، فرهنگ و آموزش مرتبا بیان کنند.

حالا فارغ از این گفتمان مشترک که بر آن تأکید می‌کنید. آیا چنین ساختاری در ایران جواب خواهد داد.
بله، جواب می‌دهد و ایران هم روزی باید این ساختار را بپذیرد و از آن استفاده کند، به شرط اینکه همه گزینه‌ها کنار هم به‌خوبی چیده شده باشند و مهم‌ترینش این است که دخالت جناحی و حزبی و منفعت‌طلبانه گروهی خاص سایه سنگینی بر سر احزاب نیندازد.

مانند خیلی از چیزها که تأکید می‌شود باید مدل بومی آن را پیدا کرد. باید دنبال مدل بومی حزبی در ایران باشیم؟
دموکراسی در همه دنیا یک شکل است و ایرانی و غیرایرانی نداریم. در روال کلی ساختار حزبی اگر وارد شویم و بپذیریم که حزب می‌تواند یک هویت سیاسی داشته باشد و به جامعه این هویت را عطا بکند و افراد و اشخاص را با خود همراه کند در واقع توانسته‌ایم به نقش و آنچه هدف از شکل‌گیری احزاب است، برسیم. مهم این است که شرایط برای شکل‌گیری این روند فراهم شود.

آیا این باور را که جامعه‌پذیری و خصلت ایرانی‌ها با فعالیت حزبی هم‌خوانی ندارد قبول دارید؟
ما هنوز نتوانسته‌ایم این تجربه را به ‌طورکامل از سر بگذرانیم که با تکیه بر آن بتوانیم بگوییم ایرانی‌ها مکنونات قلبی‌شان را بیان نمی‌کنند و اهل کار جمعی نیستند و... متأسفانه حزب در کشور ما محدود به افراد خاصی است و تقریبا طیف خاصی می‌دانند که حزب چیست و چه میزان می‌تواند مؤثر باشد و چه کارایی‌ای داشته باشد.

در جامعه ما چنین فهمی جا نیفتاده است که احزاب در اصل چه نقش مؤثری در کشور دارند. بنابراین ما هنوز نمی‌دانیم که اگر مردم وارد حزب شوند و کار حزبی کنند و شرایط مساعدی داشته باشند و به آنها گفته شود از طریق احزاب می‌توانند در انتخابات شرکت کنند و اگر وارد حزب نشوند نمی‌توانند رأی بدهند چه خواهند کرد. اگر این شرایط فراهم شود، آن‌وقت است که می‌توانیم دراین‌باره قضاوت کنیم. باید شرایط فراهم شود، تجربه شود و بعد بتوانیم نتیجه‌گیری کنیم، اما آنچه مشخص است این است که مردم زمانی به حزب روی خواهند آورد که احساس کنند حزب می‌تواند محل امنی برای بیان نظراتشان و نیز بهره‌گیری از آرای دیگران باشد.
ارسال نظرات