صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۸۸۳۰۲
تاریخ انتشار: ۰۲:۱۵ - ۱۶ شهريور ۱۳۹۵
عباس عبدي در روزنامه اعتماد نوشت:

به نظر مي‌رسد كه دو جامعه ايران و فرانسه از دو نقطه مقابل يكديگر هر چند به يك نتيجه ناخواسته در حال حركت هستند، ولي در عين حال تشابهاتي نيز ميان آنها هست. يك جامعه دچار فوبياي بنيادگرايي شده و در نتيجه مي‌كوشد با هر نمادي كه جامعه را به ياد بنيادگرايان افراطي مي‌اندازد مبارزه كند، و تا آنجا پيش مي‌رود كه لباس زنان مسلمان را كه براي حضور در سواحل فرانسه طراحي شده و بوركيني ناميده‌اند، ممنوع و پوشيدن آن را مشمول جريمه مي‌كند، و مهم‌تر اينكه پليس جلوي چشم ديگران، اين زنان را مجبور به در آوردن آن لباس مي‌كند و جالب اينكه زن نيز بدون مقاومت و براساس قانون آن را انجام مي‌دهد.

هنگامي كه خوب بنگريم، شايد به اين نتيجه برسيم كه بوركيني اگرچه لباس زنان مسلمان است و مي‌توان آن را نشانه گرايش به اسلام و در بدترين حالت به بنيادگرايي داعشي ربط داد، ولي در واقع كوششي براي جذب و هضم شد زن مسلمان در جامعه سكولار فرانسه نيز هست. اگر بوركيني نباشد، زنان مسلمان كنار دريا نخواهند رفت و فرزندان‌شان را نيز نمي‌برند و كم‌كم جدا از جامعه فرانسوي مي‌شوند، همچنان كه بسياري از مهاجران مسلمان در فرانسه چنين‌اند.

 پس عقل اقتضا مي‌كند كه فرانسوي‌ها براي جذب مهاجران در جامعه فرانسه اقداماتي را انجام دهند، و اگر هم بوركيني را مسلمانان طراحي نمي‌كردند، خودشان بايد آن را طراحي مي‌كردند، ولي به نظر مي‌رسد كه جامعه فرانسه نيز دچار نوعي رفتار عوامانه و نابخردانه شده است، و البته به دليل وجود برخي نهادهاي مهم و دادگاه‌هاي مستقل مي‌توانند جلوي اقدامات عملي را بگيرند، ولي جلوگيري از اين اقدامات نافي وجود آن حس عمومي نيست، حسي كه دير يا زود و در يك اتفاق ديگر خود را نشان مي‌دهد. نكته جالب اينكه بيشترين بهره را از اقدامات مذبور، همان گروه داعش مي‌برد، ولي اين حس در مردم فرانسه به هر دليلي وجود دارد. حسي كه در بريتانيا كمتر ديده مي‌شود.

در طرف مقابل يعني ايران نيز از ترس سكولاريسم، مي‌كوشند با تمام مظاهري كه گمان دارند مروج يا زمينه‌ساز سكولاريسم است به هر طريقي مقابله كنند، هرچند در اينجا چنين خواستي عمومي و گسترده نيست، و فقط قشر محدودي مروج آن هستند، ولي همين تعداد نيز توجه نمي‌كنند كه جلوگيري از اين برنامه‌ها بيش از اينكه به نفع فرهنگ رسمي و غالب و مورد نظر آنان باشد، به ضرر آن است و گروه وسيعي را از آنان دور مي‌كند.

ايجاد تضاد و دوگانگي ميان كنسرت قانوني و اسلام، لزوما به نفع مخالفان كنسرت‌ها تمام نخواهد شد، همچنان كه در گذشته نيز تضادهاي مشابه به چنين نتيجه‌اي منجر نشد و مجبور شدند كه در برابر آنها كوتاه بيايند. نمونه‌اش تلويزيون و سينما است. برگزاري اين كنسرت‌هاي قانوني ذيل ضوابط رسمي حكومت فرصتي است براي آشتي كساني كه چنين علايقي دارند، با فرهنگ و ارزش‌هاي رسمي و نزديك شدن اين دو پديده به يكديگر و كاهش از تضادها و تنش‌هاي موجود.

بنابراين كساني كه با برگزاري آن مخالفت مي‌كنند ناخواسته در پي ايجاد دوگانگي و تضاد فرهنگي و ارزشي هستند و براي حفظ اصالت آنچه به آن معتقدند، بخش بزرگي از جامعه را از دايره خود بيرون مي‌كنند و اين وضعيت به شكاف بيشتر فرهنگي و ارزشي منجر مي‌شود. همانطور كه در فرانسه چنين شكافي را در همه ابعاد از جمله سبك زندگي مي‌بينيم و در نهايت منجر به اقدامات تخريبي و ويرانگر محذوفان عليه جامعه و فرهنگ رسمي مي‌شود، در ايران نيز اينگونه مخالفت‌ها به زيرزميني و غيررسمي شدن فرهنگ و ارزش‌هاي فرهنگي منجر مي‌شود؛ و نتيجه‌اي خلاف آنچه مجريان اين برنامه‌ها دارند به بار خواهد آورد. با وجود اين تشابهي كه در دو نوع رفتار ديديم، يك نقطه اختلاف مهم نيز ميان دو جامعه وجود دارد.

در آنجا مقامات محلي و دولتي، پوشيدن بوركيني را ممنوع كردند و پليس نيز اين ممنوعيت را اعمال كرد و مسلمانان نيز به آن تن دادند. با اينكه فضاي عمومي فرانسوي‌ها موافق آن بود، ولي مخالفان اين اقدام شكايت كردند و در مدت كوتاهي مراجع رسمي و قانوني موضوع را بررسي كردند و حكم به ابطال اين تصميم دادند و قضيه حداقل به لحاظ عملي خاتمه يافت و مسلمان مجاز به استفاده از اين پوشش شدند. حتي گفته شد كه مي‌توانند جريمه‌هايي را كه پرداخته بودند پس بگيرند. مخالفان بوركيني هم به اين حكم تن دادند. در واقع هر دو طرف در هر دو مرحله در برابر قانون خاضع بودند، اين نقطه قوت آن جامعه است كه در هر حال فصل‌الخطابي دارد.

ولي ما در ايران چه كرديم؟ مخالفت اصلي كه مانع از برگزاري كنسرت مي‌شود از سوي افرادي صورت مي‌گيرد كه واجد شأن حقوقي نيستند. ادبيات حقوقي و قانوني نيز در اظهارات مخالفان ديده نمي‌شود. مسوولان متولي كنسرت‌ها نيز به جاي آنكه از منطق حقوقي استفاده كنند از طريق سازش وارد مي‌شوند. سازش بد نيست كه خوب هم هست ولي نه درباره حقوق عمومي مردم كه كسي حق سازش ندارد و در صورت انجام بايد تا آخر راه كه نفي حقوق عمومي است پيش برود. براي ماه‌ها و سال‌هاي متمادي اين كشمكش ادامه مي‌يابد، بدون اينكه مرجع صلاحيت‌داري فصل‌الخطاب كند و اين موضوع مثل ساير موضوعات مشابه بدون رسيدن به نتيجه روشن و نهايي، به صورت يك استخوان جديد لاي زخم مي‌ماند و زخم را عفوني‌تر مي‌كند. نتيجه را پيشاپيش مي‌توان حدس زد؛ استهلاك بيشتر سرمايه اجتماعي، خستگي جامعه، مردم و...

ارسال نظرات
علی
۱۲:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
مقاله جالبی بود. اما اصولا مقایسه فرانسه (یکی از پیشرفته ترین و آزادترین کشورهای دنیا) با ایران (یکی از توسعه نیافته ترین و محدودترین کشورهای دنیا) خیلی معقول و منطقی نیست. به هر حال وضعیت رفاه و اقتصاد در دو کشور خود گویای درست یا غلط بودن مدیریت و تصمیم گیریهای کلان در این دو کشور هست.
ناشناس
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
جالبه که ما زنان مسلمان ادرایران حق رفتن به استادیوم رونداریم امامسوولان مابرای احقاق حقوق زنان مسلمان فرانسوی یقه درانی میکنن واقعا متاسفم
ناشناس
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
یعنی این نظر شما تمام حرفها رو زد . واقعا نظر در خور تحسینی هست.
مرتضي
۱۱:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
اي كاش كلمه كنسرت از نظر آقايان تعريف مي‌شد. آقاياني كه به اين واژه حمله مي‌كنند از يكطرف به رأي و حمايت نسل جوان علاقه‌مند به كنسرتهاي محسن يگانه، .... نيازمندند و از يك طرف بر روي نفرت گروه زحمتكش و گرفتار رو به فزوني جامعه از گروه سياسي رقيب، به شدت سرمايه‌گذاري كرده‌اند. متأسفانه «كنسرت» به دليل دور بودن از دسترسي گروه زيادي از طبقات اجتماعي (كه اتفاقا" همين گروه اجتماعي، محل جولان گروههاي سياسي خاصي هم مي‌باشد!)، در ذهن ايشان واجد صفات منفي از قبيل تبعيض و بي‌عدالتي و ظلم گرديده است و آن عزيز مردمان نيز بدون آنكه جسنجوي دقيقي در باب علل تحقق و وجود تبعيض و بي‌عدالتي راجع به خود نموده باشند، با تحريك و تهييج و سمت و سوي انگشت اشاره امثال آقاي علم‌الهدي، كنسرت روندگان! و گروه‌هاي سياسي منتسب به ايشان را عامل همه بي‌عدالتيها و تبعيض‌ها مي‌يابند.
کوروش
۱۱:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
واقعا" مقاله پر مفهوم و بسیار منطقی بود
واقعا" الان تفاوت جهان سوم بودن و یک کشور آزاد مثل فرانسه رو با یک پدیده اجتماعی خیلی کوچک مثل این میشه کاملا" حس و درک کرد
به امید فردایی بهتر و ایرانی آباد
حبیب
۱۰:۵۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
بیماری کشور من عمیق تر از این حرف هاست
ناشناس
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
خوب كه چي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خسته نشديد از حرف زدن و شعار دادن ..........بابا يكي بياد بداد اين مردم برسه و مصلحت و صلاح و اين حرفها رو بذاره كنار ................خود تو هم يكي مثل اونايي يكي به ميخ مي زني يكي به نعل
سهند
۰۹:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
و ...؟؟؟؟
ناشناس
۰۹:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
مقاله خوبيست.
ناشناس
۰۹:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
یکی اینا رو برا علم الهدی معنی کنه
ناشناس
۰۸:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
به هیچ عنوان ایران را با کشوری دارای حق و حقوق شهروندی قوی مثل فرانسه مقایسه نکنید بالام جان!
فرانسه دادگاهش حکم داد که منع بورکینی خلاف اصول دموکراسی است و الان بوریکنی در فرانسه آزاد است...
ما کنسرت که هیچ بنده در مغازه ای فروشنده بودم ماهی دوبار فقط می امدند به ما می گفتند آستین کوتاه چرا پوشیدی!
شما از اولین حقوق شهروندی شروع کن نمی خواد با فرانسه مقایسه کنی!
مرتضي
۰۸:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
كاش خط قرمزها اجازه ادامه مطلب تا انتهاي سه نقطه را مي‌داد. امان از اين نقطه‌ها كه هر چه هست لابه‌لاي آنهاست...
ناشناس
۰۸:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
بجای پوشش تلویزیونی کنسرتها و پخش آن برای عموم مردم در صدد خذف آنند.
عماد
۰۷:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
لپ کلام را آقای عبدی بیان کردن ،قابل توجه عقلای قوم و دلواپسان...