علی میرزاخانی در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت:
١- در تعطیلات اخیر (به مناسبت عید سعید فطر) اكثر مسافران، بهدليل قفل ترافيكي، مجبور شدند بخش مهمي از ايام تعطيلي خود را به جاي مقصد سفر در جادهها سپري كنند. معمولا در مسير برگشت هم اتفاقات مسير رفت مجددا تكرار ميشود. اولين بار هم نيست كه چنين مسالهاي را شاهد هستيم و اين پديده به يك قصه مكرر و شايد هم به جزئي از سفر در ایران تبديل شده است، اما سوال اين است كه چرا مردم مجبورند بخش قابلتوجهي از سفر خود را در جادهها زمينگير شوند و به جاي اينكه خستگي از جسم و جان بزدايند با خستگي بيشتري از سفر به خانهها و شهرهای خود برگردند؟
٢- برخی پاسخها به پرسش فوق گمراهكننده و بعضا توهينآميز هستند. این پاسخها عبارت است از: بيفرهنگي مردم كه همه با هم به مقاصد سفر هجوم ميبرند و بلد نيستند در ساعت مناسب از خانه خارج شوند يا اينكه جادهها به اندازه كافی مناسب نيست و الي آخر. البته ترديدي نيست كه اگر کسی صبح زود از خانه خارج شود احتمالا با ترافيك روانتري مواجه ميشود يا اگر جادهها عريضتر و بهتر باشد مشكل كمتري بهوجود ميآيد، اما هيچكدام از اين موارد، پاسخ قانعكنندهاي به پرسش مطرح شده نيست.
٣- اينكه مردم همه با هم عزم سفر ميكنند ناشي از اجبار تحميلي يك سياست غلط است نه ناشي از بيفرهنگي. بررسيها نشان ميدهد كه تعطيلات آخر هفته در اكثر كشورها و در همه 50 اقتصاد بزرگ جهان به جز ايران دو روزه است. دو روزه بودن تعطيلات آخر هفته، باعث توزيع زماني سفرها در طول سال و نيز گسترش جغرافيايي مقاصد گردشگري ميشود كه به نوبه خود، افزايش همزمان ميزان رضايت مسافران و ساكنان شهرهاي ميزبان را بهدنبال دارد كه ميتوانند روي جريان پايدار و مستمري از گردشگران حساب باز كنند.
٤- ايران جزو معدود كشورهايي است كه فقط يك روز تعطيلي در آخر هفته دارد و همين مساله باعث ميشود تا هر وقت تصادفا يك يا دو روز به تعطيلي آخر هفته اضافه شود با بحران قفل شدن جادهها مواجه شويم. راه رفع چنین بحرانهایی كه اين بار، مشكلات حادتر ديگري از جمله مسموميتهاي داخل تونل و برخي اعتراضات در شهرهاي ميزبان هم به آن افزوده شد همان راهحل جهاني است؛ يعني دو روزه شدن تعطيلات آخر هفته در ایران مثل اكثر كشورهاي جهان.
٥- نكته جالب در ايران، وجود نوعي تبعيض و دوگانگي در تعطيلات آخر هفته است. دستگاههاي ستادي بهدليل قدرت و اختيارات بيشتر، رأسا و بياعتنا به ضرورت اصلاح قوانين مربوطه، تعطيلات آخر هفته خود را به دو روز افزايش دادهاند، اما در مقابل، دستگاههاي استاني و همه فعاليتهاي ديگر بايد به همان يك روز تعطيلي بسنده كنند. نكته بسيار جالب توجه داستان اين است كه وقتي صحبت از تعطيلي پنجشنبه براي دوروزه شدن تعطيلات ميشود سريعا استدلال ميشود كه در این صورت، قطع رابطه هفتگيمان با جهان چهار روزه ميشود؛ گويي همانهايي كه بايد اين رابطه از طريق آنها شكل بگيرد تعطيل نيستند و دستگاههاي استاني بايد متولي ارتباط باشند!
٦- تعداد روزهاي تعطيل سالانه در ايران بر خلاف تصور رايج نادرست نه تنها بيشتر نيست، بلكه حدود ٤٠ روز كمتر از ميانگين تعطيلات جهاني است. البته تعداد تعطيلات مناسبتي در ايران حدود ١٠ روز از ميانگين 50 اقتصاد بزرگ جهان بيشتر است كه مراسم برخي از آنها در صورت اجماع ملي، مثل همه كشورهاي جهان، قابلانتقال به آخر هفته است. ولي در كل، ١٠ روز عدد چندان بزرگي نيست كه مانع تعطيلات دو روزه هفتگي كه اثرات آن بر افزايش بهرهوري و رشد اقتصادي غيرقابل انكار است بشود.
سوال پایانی: واقعا چه اتفاقي بايد بيفتد تا برخی از استانداردهاي زندگي ناشي از صنعتي شدن در ايران هم پياده شود؟
1- قطر شاه لوله های توزیع آب، از گذشته تغییری نکرده در صورتی که زمینهای کشاورزی پشت سر هم به آپارتمانهای چند طبقه تبدیل شده و به این شاه لوله ها متصل می شوند.
2- فرهنگ مردم در زمینه مراقبت از محیط زیست بشدت نزول کرده و سواحل دریا و کوه های اطراف آلودگی چشمگیری دارند.
باور کنید مردم دیگر کشورها برای مسافرت و رانندگی و اتلاف وقت در ترافیک حریص نیستند و در تعطیلات به استراحت و تفریح می پردازند.
این وضعیت در ایران یک معضل فرهنگی است.
من همسایه ای دارم بیکار و همیشه خواب تنها مسافرتش همزمان با تعطیلات است اتفاقا صبح جهارشنبه رفت و دیشب هم دیدم در اوج ترافیک برگشته و همیشه کارش همینه و انگار نه انگار که کارمند نیست شغل ندارد و بچه مدرسه ای هم نداره
قدری!! فقط قدری از نگاه مردم گیلان و مازندران و گلستان به این مسائل بنگرید........فقط قدری.........
(فرارو میدونم که زیاده گویی بود، هرچند منتشر نخواهد شد و آنچه البته به جایی نرسد فریاد است)
مسئله اصلی اینه که با وجود وسعت و تنوع اقلیمی کشور به دلایل مختلف از جمله ضعف زیرساخت ها و اقتصادی نبودن هزینه سفر در مسیرهای طولانی و خطوط هوایی برای اکثر مردم از یک طرف و تملک اتومبیل شخصی توسط اکثر خانواده ها از طرف دیگر مردم ترجیح می دهند با اتومبیل شخصی شون به مسافرت برند و خب این یعنی انتخاب مقصد سفر نزدیک.
به علاوه بر خلاف بسیاری از کشورها که برنامه ریزی برای سفر از مدت ها قبل صورت می گیره مردم ایران تصمیم شون برای سفر غالبا آنی هست (که دلیل اون هم می تونه عدم وجود مشوق های اقتصادی برای برنامه ریزی قبلی سفر برخلاف سایرکشورها باشه) و این باعث می شه مقصدی رو انتخاب کنند که در صورت عدم پیدا کردن محل اسکان فضای کمپینگ داشته باشه، نتیجه اینکه همه با هم به سمت شمال کشور رانندگی می کنند.
به علاوه عدم وجود برنامه های تفریحی درون شهری با کیفیت و قیمت مناسب (کنسرت، نمایش های کمدی، فستیوال های روباز، نمایشگاه های فرهنگی، فعالیت های ورزشی جذاب و سرگرم کننده و ...) که مناسب برای کل اعضای خانواده باشه و همین طور کسالت بار بودن برنامه های صدا و سیما برای تعطیلات رو هم در تصمیم گیری برای زدن بیرون به هر قیمتی نباید بی تاثیر دونست.
در نهایت فکر می کنم تا وقتی این مشکلات حل نشه دو روزه کردن تعطیلات آخر هفته فقط باعث می شه این مشکل در کل سال تکرار بشه.
دلایلی که برای امر فوق آورده اید شاید تاثیرگذار باشد ولی دلیل اصلی چیز دیگری است.
دلیل اصلی اختصاص ندادن هزینه سفر در فیش های حقوقی مردم و نبودن چیزی به نام نیاز به سفر کردن در سبد هزینه خانواده ها و نساختن فرهنگ مناسب سفر کردن در رسانه های جمعی میباشد.
به نظرم علت اصلی شلوغی راهها در تعطیلات گران بودن سفر با هواپیما،قطار و دیگر وسیل نقلیه عمومی و ارزان بودن سفر با خودروی شخصی میباشد. و همچنین نبود زیرساخت مناسب برای استفاده از ناوگان حمل و نقل عمومی.
با یک مقایسه ساده میتوان دریافت با سفر با وسیله نقلیه شخصی و همراه داشتن یک چادر مسافرتی میتوان با کمترین هزینه ممکن سفر کرد حال شاید از خود بپرسید چرا با مشقتهایی که این نوع سفرها دارند چرا باز مردم به آن روی می آورند . دلیلش چیزی جز ناتوانی از پرداخت هزینه های سفر با دیگر وسایل حمل و نقل و اسکان در جاهای اقامتی نیست.
مقایسه شما با اروپا و آمریکا اشتباه است چون آنها از پس هزینه هواپیما قطار هتل و دیگر ملزومات سفر برمیایند و همچنین ماشین های اجاره ای در همه شهرهای مقصد وجود دارد
به نظرم با توسعه ناوگان حمل و نقل عمومی ، بیشتر کردن درامد مردم و اختصاص تسهیلات سفر، و توسعه خودروهای اجاره ای در همه شهرها و پایین آوردن هزینه اسکان میتوان این معضل را حل کرد.
اولا تعطیلات دو روزه فقط برای مدارس و ادارات دولتی است و سایر شاغلین تنها روز یکشنبه تعطیل هستند.
دوما، کارمندان، برخلاف ایران، تنها بخش کوچکی از جامعه شاغلین را شامل می شوند. در عوض تعطیلات سالیانه آنها کمتر است و مرخصی آنها بدون حقوق است.
سوما، مردم آنجا عمدتا در تابستان و با استفاده از مرخصی به سفر می روند.
چهارما، در تعطیلات آخر هفته، تنها وقت خود را به تفریحات درون شهری و یا استراحت در خانه سپری می کنند.
معضل اصلی در ایران این است، که اغلب مردم دوست دارند با رانندگی و خودروسواری تفریح کنند. فرقی ندارد در ترافیک باشند یا نه.
- شمال مناظر خوب داره به نحوی که میتونی چادر بزنی و پول هتل ندی .
شما چند اقامتگاه استاندارد در شهرهای مرکزی سراغ دارید که بتواند پاسخگوی فقط 10 درصد از سیل مسافران باشد ؟
بی خیاب بابا ادامه بدید همین تراکم رو بفروشید و حالشو ببرید شما این کاره نیستید
مهمترین دلیل این رفتار عجیب این است که اکثر ایرانی ها رانندگی را به عنوان بهترین گزینه تفریحی خود برگزیده اند. اتفاقا ماندن در ترافیک برای آنان تفریح است.
ضمنا تعطیلات لازم نیست. کافیست به خیابانگردی های بیهوده عصرگاهی و شبانگاهی هم نگاهی کنید.
باید کشف شود چرا انقدر شیفته خودرو و رانندگی آنهم با این وضعیت اسفناک هستند.
علل متعدد داره و یکی از اونها هم اتفاقا برعکس نظر نویسنده دقیاق فرهنگ پایین مردمه
جالب اينجاست آقاي نوبخت به عنوان سر مربي تيم دولت كانلا در اين خصوص داراي تفكرات سنتي و غير منعطفي هستند چنانكه در اولين اقدامات كاري خود پس از تصدي پست اقدام به لغو برنامه زماني پايان كار ادارات دولتي كرده اند و در اكنون در تهران ساعت 8 صبح و 4بعد ازظهر شاهد ترافيك سنگين خيابان ها هستيم
در حالي كه بسياري از نهادهاي مستقر در تهران داراي كارويژه ستادي هستند و حضور شان تا ساعت 4 هيچ ضرورتي ندارد.و اصولا كار مفيد ادارات بعد از ساعت 14 به نصف مي رسد.
در تاييد مطلب (جاده نشيني) نهايتا عرض ميكنم بد سليقگي برخي مسولين و ضعف مديريت مشكل اصلي سيستم اجرائي كشور است.