صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۷۹۲۹۵
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۷ - ۱۲ تير ۱۳۹۵
یادداشت دریافتی- علی امیری؛ در چند هفته اخیر، همزمان، شاهد خبرهای اغلب منفی‌ اقتصادی از عدم رفع تحریم‌ها تا عقب افتادن قرار داد‌های خارجی مانند ایرباس و تا رکود سنگین اقتصادی و تلاش دولت برای کاهش نرخ سود و شاید گشایشی در شکستن رکود که در واقع در شکستن سیاست دستوری تثبیت نرخ ارز و تکانه‌های اخیر نرخ ارز تجلی پیدا کرده و تا مبحث بسیار تاسف انگیز برخی‌ مدیران (که در ادامه با اشاره ضمنی‌ فقط به صنعت بانکداری ایران، توضیح داده خواهد شد که متاسفانه این دست مدیران کم هم نیستند و البته دلیل به وجود آمدن آن‌ها، مسائل اعتقادی و خوب و بد بودن اشخاص نیست بلکه بیشتر نقص سیستمی‌ مانند عدم به روز شدن قوانین و رویه‌ها است) هستیم. ولی‌ به هر صورت با ‌‌نهایت تاسف، شاهد هیچ برنامه و مدیریت دانش بنیاد و منسجم برای اقتصاد ایران که هر روز به مرز جدیدی از عدم کارایی می‌رسد، نیستیم.

البته بیش از اینکه ادامه دهیم، همینجا پیشاپیش، از لحن بدبینانه این یادداشت لازم است عذر خواهی‌ شود، ولی‌ از قدیم گفتند، حرف باید زده شود تا خوب و بد آن به عیار سنجیده شود. خواهشی‌ که هست این است که به این یادداشت از دید بدبینانه بودن یا خوشبینانه بودن نگریسته نشود بلکه از دید آسیب شناسی‌ و واقع گرایی دیده شود و قضاوت کنیم چه اندازه به واقعیت نزدیک یا دور است.

مثلا در مورد همین سیاست ارزی کشور، قطعی به نظر می‌رسد دولت هرگز دلار را گران نخواهد کرد، ولی‌ اتفاقی‌ که خواهد افتاد این خواهد بود که واقعیت اقتصادی خود را به این دولت هم مانند دولت قبل تحمیل خواهد کرد و دیگر کارد تیز هو‌ و جنجال رسانه‌ یی، مانند بر قراری خط مستقیم تهران، نیو یورک در چند ماه، رفع کلیه تحریم‌ها بعد از برجام، سیل ورود شرکت‌های معظم دنیا برای سرمایه گذاری چند ده میلیارد دلاری (مثل اینکه فقط ایران است که جای خوبی‌ برای سرمایه گذاری در دنیا است!!)، خرید ۱۰۰ فروند ۱۰۰ فروند هواپیما بر روی کاغذ، سیل آمار و خبر‌ها نادرست در مورد ورود جهانگردان آمریکایی‌ و اروپایی، مانور کاهش تورم به زیر ۱۰ درصد، نرخ بیکاری تک رقمی‌، گذشتن از رکود، نرخ خیالی رشد اقتصادی ۳ درصدی در سال ۹۳ و رشد اقتصادی یک درصدی در ۹۴ (سالی‌ که درآمد نفتی‌ ایران نصف شد!) و... دیگر کند شده و کارای ندارد.

مصیبت بزرگ کشور این است که مسئولان اقتصادی این دولت نیز تفاوت اساسی‌ با مسئولان اقتصادی دولت مدیریت جهانی‌ ندارند الا مودب‌تر صحبت می‌کنند، ولی‌ وقتی‌ به راه حل و اتخاذ روندهای جدید و سیاستهای اساسی‌ برای نجات اقتصاد کشور می‌رسد، حتی اندازه مدیران دولت مدیر جهانی‌ که از روی عدم آشنای با اصول اقتصاد، گاهی اتفاقی‌ اقدامات آن‌ها مثبت هم بود نیز، کارایی ندارند و همه کاری که می‌کنند این است که امروز را به فردا برسانند با رشد اقتصادی صفر و منفی‌، و همش بگویند از مدیر جهانی‌ بهتر هستیم. مثل اینکه در دنیای علمی و دانش محور امروز، کارکرد دولتهای مدیر جهانی‌ یا چاوز و یا حتی روسیه، معیار موفقیت مدیریت اقتصادی است!

هر روز که این دولت در اجرای اصلاحات اساسی‌ اقتصاد، مانند همین مورد تعیین قیمت دلار تاخیر کند، تکرار فاجعه سال ۹۱ و ۹۲ عظیم‌تر خواهد بود. همین حالا با دلار ۳۵۰۰ تومانی قیمت‌های داخل ایران، از تمام کشورهای جهان حتی ژاپن، فرانسه و... گران‌تر و از آمریکا حداقل دو برابر گران‌تر است... این یعنی تمام تولید داخلی‌ به فنا خواهد رفت، و سیل قاچاق کالا هر روز بیشتر خواهد شد و از آنجا که بالاخره فواره نمی‌تواند تا آخر بالا رود، زمانی‌ که فنر در برود، باید انتظار دلار تا ۸ و یا ۱۰ هزار تومن و تکانه‌های شدید اقتصادی آنکه می‌تواند حتی به بدی ونزوئلا باشد را هم داشته باشیم

مسئولین دلسوز وطن، نه آن‌ها که به دنبال فیش‌های چند ده میلیون تومانی، تحت عنوان مدیریت مجموعه‌های چند ده هزار نفری با این راندمان هستند، باید به هوش باشند، که کشور به سرعت دارد تبدیل به ونزوئلا و شوروی می‌شود. به دلیل این ضعف دانش و مدیریت اقتصادی و عدم شجاعت در آسیب شناسی‌ و اعلام مشکلات واقعی‌ اقتصاد و مدیریت کشورنزد مسئولین اقتصادی کشور، تمام بخش‌ها با این سیاست نفت در برابر غذا، به سرعت دارد معنای اقتصادی خود را از دست می‌دهد، و به شدت مستهلک می‌شود.

همین جریان فیش‌ها حقوقی را در نظر بگیرید. اغلب (تاکید می‌شود اغلب نه همه) مدیران ما بیشتر از بسیاری از مدیران اقتصادی کشورهای پیشرفته دنیا با آن راندمان، درآمد پیدا و امتیازات بسیار بیشتری که اغلب ناپیدا است دارند (مثلا مانند پروسه دادن وامهای چند صد یا هزار میلیاردی به افراد خاص) ولی‌ همچنان در برابر کوچک‌ترین تغییر مثبت و شفاف سازی در مجموعه خود مقاومت می‌کنند.

اغلب (دوباره تاکید می‌شود اغلب نه همه) مدیران خودرو، مدیران بانک‌ها، مدیران صنعت و.. چنین هستند و هیچ نیروی نمی‌تواند آن‌ها را تغییر دهد. زمانی‌ ایران ۸ بانک بیشتر نداشت، ولی‌ این نسل مدیران برای ولنگاری مالی‌، تعداد بانک‌ها و موسسات مالی را شاید به بیشتر از ۱۰۰ واحد با ده‌ها هزار شعبه جدید رساندند و در دنیائی که بانک‌ها و و واحد‌ها صنعتی و اقتصادی و شرکت‌های حمل و نقل و موسسات اقتصادی فقط به فکر تجمیع و مرج شدن برای کاهش هزینه‌ها و افزایش بهره وری هستند، بجای ۸ هیأت مدیره و چند صد مدیر، حالا حداقل ۱۰۰ هیأت مدیره و چندین هزار مدیر میانی و چند ده هزار شعبه بانک غیر ضروری که حقوق و مزایا و امتیازات نا‌پیدا آن‌ها شاید بیشتر از بسیاری از بانک‌های معروف دنیا هست، اگر حمل بر بی‌ ادبی‌ نشود، دارند خون اقتصاد ایران و مردم ایران را حیف می‌کنند و با سیاست تثبیت دستوی نرخ دلار، تمام ثروت مملکت را دارند کانالیزه به سوی غرب و ویلا‌ها و برج سازی در کشورهای پیشرفته دنیا می‌کنند (ویلای خاوری و سرمایه گذاری نقد چند ده میلیونی خانواده او، به نیابت از او، در ساخت بلند‌ترین و گران‌ترین برج کانادا، مگر اینکه خوشبینانه برای اینکه این یادداشت دوستان در هیأت تحریریه را به دردسر نیندازد و فرصت انتشار بیابد باور کنیم، زنجانی، ضراب، خاوری فقط همین سه نفر بودند!)

به هر حال امروز در این کشور برای تبلیغ می‌خواهند قرار داد ۲۰۰ فورند هوپیما ببندند و به قول کری برای کارگران بوئینگ و ایرباس کار درست شود، در حالیکه بزرگ‌ترین سالن ترانزیت فرودگاه کشور، از پذیرش همزمان دو فروند هواپیما پهن پیکر عاجز است و حداکثر ظرفیت جابجای آن با پایین‌ترین استاندارد در دنیا ۵ میلیون نفر است، در حالیکه برای ۲۰۰ فروند هواپیما نیاز حداقل به فرودگاه مادر با ظرفیت بالای ۵۰ میلیون نفر است که با این مدیریت شاید ۵۰ سال دیگر هم به بهره برداری نرسد.

شرکت‌های هوایی ایران همه ور شکسته هستند و نیاز به یک تجدید ساختار بسیار اساسی‌ دارند، که هرگز با این مدیریت و دانش انجام نخواهد شد. مانند زمان شاه، که ناگهان قرار داد ۲۰ نیروگاه اتمی‌، ده‌ها کارخانه فولاد، کنکورد و... بست ولی‌ هنوز به غیر از‌‌ همان راه آهن جنوب که در زمان آلمان‌ها ساخته شده بود، حتی یک جاده آسفالت استاندارد و یا یک بندر بزرگ و استاندارد در خلیج فارس نداشت و شعار او هم این بود که ما می‌توانیم و البته نتیجه را با از دست رفتن صد‌ها میلیارد دلار و جایگاه خود دید و ملت ایران متاسفانه بسیار بیشتر دید چون همه قبول داریم انقلاب‌ها همه ناگزیر هستند ولی‌ هرگز بهترین و کم هزینه‌ترین راه حل نیستند.!

دوستان شاید بگویند بسیار بدبینانه است، ولی‌ آیاحقیقتاً غیر از این است؟!... آمریکا، ژاپن، اروپا و.. به کنار... کار‌شناسان واقعی‌ و دلسوز کشور، با تمام وجود می‌دانند وقتی‌ حتی به استانبول، دبی، مالزی، تایلند، ویتنام و چین... و حتی هند می‌روند، متوجه می‌شوند، که کشور چه اندازه با آن‌ها فاصله گرفته و به صورت تصاعدی این فاصله دارد بیشتر می‌شود ولی‌ متاسفانه هیچ کس مسئولیت قبول نمی‌کند و همه به فکر بازی با واقعیت‌ها و نشان دادن عملکرد خوب از خود هستند و و همینجاست که باید گفته شود انتخابات ۱۳۹۶ برای شروع به خود آمدن شاید خیلی‌ دیر باشد.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
ناشناس
۱۵:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۲
با تمام فرمایشات شما موافقم فقط یاداوری کنم خیلی وقته دیر شده .برنامه را بر اساس هدف تعیین میکنند برنامه های دولتمردان مطابق اهدافشان است. توصیه های حنابعالی بر اساس منافع ملی است. دو هدف متفاوت دو برنامه متفاوت
ناشناس
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۲
خب برادر من شما بیا رئیس جمهور شو. حرف زدن که راحته
ناشناس
۱۵:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۲
کو گوش شنوا
ناشناس
۱۴:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۲
خیلی مقاله بجا و واقع گرایانه ای بود.