مطلب زیر را یکی از خوانندگان به سایت فرارو ارسال کرده است
با سلام و آرزوی سلامتی
چند سطری برایتان می نویسم، در حالی که ساعت از 3 بامداد بیست و پنجم ماه مبارک رمضان می گذرد و خواب از چشمانم می گریزد.
به چهارده معصوم قسم که چهارده روز است که اجاره خانه ام عقب افتاده. به دوازده معصوم قسم که دوازده روز است که با اندک پس انداز همسرم روزگار گذرانیده ایم و امروز دیگر پول برای نان هم نداریم. در خانه گوشت نداریم. مرغ نداریم. شکر نداریم. شیر نداریم ...
دیشب که با فرزند خردسالم برای جلسه قرآن به بیرون از منزل رفته بودم، بوی کباب شامه اش را نوازش داد و در مقابل خواسته دل او جز شرمساری پاسخی نداشتم.
امشب در خیابان به ناگاه فریاد زد که بوی هندوانه می آید و چه باید به طفلی که بیش از پنج بهار از عمرش نمی گذرد می گفتم؟ وقتی حال من این است، فردای کودکم و کودک دیگرم که در راه است کدام است؟
من یک معلمم که بیست سال پیش، وقتی دیپلمه بودم و به تازگی در کنکور دانشگاه به عنوان بورسیه آموزش و پرورش قبول شده بودم، یک پیشنهاد خوب برای کار در اداره کل تامین اجتماعی استان به من داده شد و من به دلیل علاقه به تدریس و معلمی از آن گذشتم.
اکنون با مدرک فوق لیسانس و نوزده سال سابقه کار، در اداره امور زندگی درمانده ام و توان تامین اولیه ترین نیازهای خانواده ام را ندارم.
شما به من بگویید چگونه برای دانش آموزانم از برتری علم بر ثروت بگویم و حال آنکه دیگر به آن ایمان ندارم؟
چگونه چراغ امید در دل نوباوگان سرزمینم بیافروزم و حال آنکه سینه ام اسیر ظلمت نومیدی است؟
چگونه آتش عشق میهن در وجود نسل فردا شعله ور کنم و حال آنکه در این خاک، تحقیر و تیره بخت شده ام؟
این نیز می گذرد
اما از وجود معلم گرسنه و تحقیر شده، آبی برای مملکت گرم نمی شود.
ایام عزت مستدام باد.
و داستان جایی جالب تر می شود که هر روز بر دریافت چند 10 میلیونی پزشکان در ماه افزوده میشود.
کاش مجلسی ها 1 درصد مالیات بر ارزش افزوده رو به وزارت آموزش و پرورش میدادند و نه وزارت پزشکان
مسئولین معتقدند جمعیتِ کشورِ سراسر بیابان و غرقِ در فقرمان که افزایش یابد، تمام مشکلات حل می شود!
گفتا زکه نالیم از ماست که بر ماست
معلم عزیز دلم گرفت در مملکت امام علی عین بی عدالتی رفتار می شود من خود فدایی بی عدالتی هستم درکت می کنم .
این نامۀ دوست محترم به جای خود محترم اما برای کار شما نیز باید یک تحلیلی جداگانه نوشت
آخه عزیز من اگه می خواهی به این هموطن کمکی بکنی مشکلش را از مبادی ذیربط پیگیری کن
اگه می خواهی از مردم کمک بگیری راهش این نیست
دیگه چه بگم که ستون فقرات آدم را در ماه رمضان می لرزانی نه اسمی از آن فرد محترم می گویی که البته گفتنش هم خوب نیست ونه راهی پیش روی خواننده می گذاری
اگر منظورت تجزیه وتحلیل مسائل موجود اجتماعی است باید بگویم که نامناسب ترین شیوه را انتخاب کرده ای.
نه اینکه معلمی حرفه پولسازی باشد، اما اینگونه هم نیست که معلمان به نان شب محتاج باشند.
ای کاش بیشتر توضیح داده بودند که چرا بدین وضع دچار شده اند.
این جمله واقعا تکان دهنده بود. این نامدیرها قراره تا کجا ادامه بدن؟