صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۲۳۳۶۷
در پی حمله آمریکا به عراق بود که نرمن پودورتز كه به تئوريسين نومحافظه كارى مشهور است مقاله بلندی نوشت با این استدلال که جنگ علیه افراط گرایی اسلامی به منزله «جنگ جهانی چهارم» است. وی دیدگاه آخرالزمانی نسبت به این مسئله داشت اما بسیاری از مفسران هم از جناح چپ و هم راست دریافتند که حمله تکان دهنده القاعده به خاک آمریکا، آغاز دوره جنگ میان غرب و «فاشیسم اسلامی» است.
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۶ - ۲۱ بهمن ۱۳۹۳

فرارو- در پی حمله آمریکا به عراق بود که نرمن پودورتز كه به تئوريسين نومحافظه كارى مشهور است مقاله بلندی نوشت با این استدلال که جنگ علیه افراط گرایی اسلامی به منزله «جنگ جهانی چهارم» است.

وی دیدگاه آخرالزمانی نسبت به این مسئله داشت اما بسیاری از مفسران هم از جناح چپ و هم راست دریافتند که حمله تکان دهنده القاعده به خاک آمریکا، آغاز دوره جنگ میان غرب و «فاشیسم اسلامی» است. با این حال پس از آنکه تروریست ها موفق نشدند حملات چشمگیر مشابهی را (دست کم در آمریکا) ترتیب دهند، آتش گمانه زنی ها در مورد جنگ میان اسلام رادیکال و غرب فروکش کرد.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از فارن پالسی، با این حال تاسیس یک «خلافت» خودخوانده در قلب جهان عرب و کشتار تعدادی کارتونیست در قلب اروپا، باعث شد اسلام رادیکال به نظر تاثیرگذارتر، قدرتمندتر و تهدیدآمیزتر از زمانی به نظر برسد که این جنبش توسط تعدادی از مردان غارنشین هدایت می شد. حتی آرون دیوید میلر، تحلیلگر فارن پالسی نیز درگیری با افراط گرایی اسلامی را یک «جنگ طولانی» می خواند.

اما ما در میانه چه نوع «جنگ جهانی» هستیم؟ تنها جنگ جهانی قرن نوزدهم که در دهه های پس از انقلاب فرانسه میان فرانسه و بریتانیا درگرفت، یک جنگ کلاسیک برای کسب برتری میان قدرت های بزرگ بود. درگیری های جهانی پس از جنگ جهانی اول، توسط ایدئولوژی های تمامیت خواهی که به دنبال گسترش خود در سراسر جهان بودند، تسریع شده است. درگیری ها علیه فاشیسم و کمونیسم، با وجود گستره ژئوپولتیک شان، جنگ هایی میان دو برداشت لیبرال و ضدلیبرال از چگونگی سازمان دهی جامعه غربی بود.

افراط گرایی اسلامی شرایطی دقیقا برعکس را ارائه می کند- جنگی داخل یک تمدن غیرغربی که بر غرب غلبه کرده و آن را تحلیل می برد. در ابتدا قرار نبود موضوع این باشد. سال ها پیش از القاعده، تروریست های اسلام گرا نیروی دریایی آمریکا در لبنان، خطوط هوایی آمریکایی و اروپایی و نهادهای یهودی را هدف قرار می دادند.

اما حملات 11 سپتامبر و همچنین لفاظی های اسامه بن لادن باعث شد پودورتز و بسیاری از دیگر مفسران دلیل خوبی برای باور این مسئله که اسلام رادیکال علیه غرب اعلام جنگ کرده، بیابند. آن حمله با حملات دیگر در شهرهای مختلف غرب ادامه پیدا کرد.

فارن پالسی در ادامه استدلال می کند: اما حتی اگر بگوییم که وارد جنگ میان افراط گرایی اسلامی و مدرنیته شده ایم، مکان این درگیری از غرب به داخل جهان اسلام در حال تغییر است. این نکته قابل توجه خیزش و گسترش داعش است.

این «خلافت» در عراق و سوریه تهدید بسیار جدی را متوجه غرب می کند اما چالشی وجودی برای حکومت اسلامی در خود منطقه محسوب می شود. داعش نیز درست مانند القاعده دولت-ملت را اختراع غرب می داند که هیچ سازگاری با اسلام ندارد اما برخلاف القاعده مدل جایگزینی را طراحی کرده که بازتابی از سنت های اسلامی پیش از مدرنیته است. 

این ایده کاملا جا افتاده که غرب می تواند و باید اقدامی برای دفاع از خود در مقابل پیامدهای وحشتناک ناشی از درگیری ها داخل یک تمدن دیگر صورت دهد. برخی از کشورها سیاست های ملی خود در مورد رفتار با مهاجران مسلمان را مورد بازبینی قرار خواهند داد و برخی دیگر از نیروهای خود در خارج از مرزها استفاده خواهند کرد. آمریکا و اروپا نیز به اندازه کشورهای همسایه نمی خواهند که داعش کنترل خود بر قلمروهای اشغالی را تثبیت کند. اما مبارزه واقعی باید توسط نیروهای عراقی، سوری و محلی صورت بگیرد.

غرب می تواند از خود دفاع کند اما قادر نخواهد بود که اقدام چندانی برای تغییر شرایط این کشمکش انجام دهد. البته اقدام اندک به معنای عدم اقدام نیست. هر اقدامی که بازیگران خارجی بتوانند برای تقویت جایگاه رژیم های عربی صورت دهند می تواند بر ابعاد این جنگ در داخل جهان اسلام تاثیر بگذارد.

این مسئله شامل کمک های اقتصادی با هدف ارتقا سطح تحصیل و بهداشت عمومی یا ایجاد مشاغل برای جوانان می شود. این یک واقعیت است که زنان و مردان شاغل کمتر از بیکاران به خشم می آیند. این مسئله شامل نوع برنامه های آموزشی و تحصیلی که از سوی نهادهای ملی دموکراتیک سازماندهی می شوند هم می شود. و بالاتر از همه اینها شامل نوع دیپلماسی می شود که باعث شد عراقی ها نوری المالکی را کنار گذاشته و حیدرالعبادی را به عنوان نخست وزیر بپذیرند.

این جنگ یک جنگ طولانی خواهد بود اما نه میان «ما» و «آنها»، بلکه در داخل جهان اسلام. رئیس جمهور بعدی آمریکا ممکن است شخصیتی جنگ طلب تر از باراک اوباما داشته باشد. شاید مردم از درخواست ها مبنی بر صبوری در مقابل حملات بیشتر القاعده یا یک دولت خودخوانده اسلامی توسعه طلب، خسته شوند و سیاست مهار بیشتر مانند نوعی دلجویی جلوه کند. در این مورد شاید این جمله کاملا درست باشد که: آمریکایی ها مجبورند یاد بگیرند، دشمنی که قادر به نابودی یا تغییرش نیستند را مهار کنند. 
ارسال نظرات