صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در روزنامه شرق نوشت:
هرکس که شنید «حسین خجستهنیا» خودکشی کرده، از بهت و حیرت، از ناباوری و بالاتر از همه تألم و تأثر همانجا نشست. همه بهجای اینکه بپرسند «چرا»، بیاختیار میگفتند «یعنی چه؟» چون نمیتوانستند باور کنند که او خودش را کشته است. مشکل این بود که خیلیها این دانشجوی دوره دکترا که همیشه لبخند بر لب داشت را میشناختند. شاید اسمش را یا اینکه در چه رشتهای درس میخواند یا در کدام مقطع تحصیل میکند را نمیدانستند، اما میدانستند دانشجوی دانشکده خودمان است.
ورودی٨٧ بود؛ جزو دانشجویان ممتاز دکترای روابط بینالملل و جزو استعدادهای درخشان. آنقدر بر کار و درس خود مسلط بود که در کلاسهای آمادگی روابط بینالملل و زبان که دانشکده برای جمعی به راه انداخته بود، تدریس میکرد. از نظر «کلاسداری» و «فن تفهیم به دانشجو» و بالاخره سواد و معلومات انصافا جزو بهترین استادان این دورهها بود و قطعا اگر عضو هیاتعلمی میشد، استاد بسیار برجسته و توانمندی میشد.
یکبار برای او و اردشیر پشنگ- از همدورهایهایش- یک مشکل اداری در رابطه با استعدادهای درخشان پیش آمده بود. پشنگ از من تقاضا کرد با دکتر زهتابیان، مدیر کل تحصیلات تکمیلی دانشگاه و مسوول کمیته موارد خاص، صحبت کنم. حسین با حالت شوخیوجدی گفت اگر پای استاد زیباکلام بیاید وسط، آن مختصر شانسی هم که داریم، هوا میشود.
فردا یا چندروز دیگرش به دفتر من آمد و کلی عذرخواهی کرد که یک وقت جسارت نکرده باشد. فکر نکنم در این ششسالواندی که در دانشکده حقوق و علومسیاسی بود کسی از او بیادبی یا رفتاری غیرمعقول دیده باشد. بهغایت افتاده و باادب بود؛ حتی نسبت به مستخدمان دانشکده.
حسین خجستهنیا قطعا نابغه نبود؛ اما انصافا حق وی هم نبود که در سیوچندسالگی به خاک سپرده شود و یکعمر خانوادهاش را داغدار کند. او یکسروگردن از استادانی که در دور دوم ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، وارد دانشکده حقوق و علومسیاسی شدند باسوادتر بود.
نیازی به اینکه بهدنبال عامل یا مقصر خودکشی حسین بگردیم، نیست! در فاصله
٩٢-٨٨ عملا ملاک و معیارهای علمی و آکادمیک چه در خصوص بورسیهکردن دانشجویان دوره دکترا و چه بدتر از آن درخصوص جذب هیات علمی در دانشگاهها - اگر نگفته باشیم که عملا کنار گذاشته شدند- بسیار کمرنگ شدند. حکایت بورسیههای غیرقانونی که زبانزد خاصوعام شده، اما داستان جذب هیاتعلمی در چهارسال دوم دولت احمدینژاد متاسفانه هنوز بازتابی نیافته است.
بدون علم و اطلاع گروههای آموزشی و استادان باتجربه، فردی که کسی او را نمیشناخت با یک حکم کارگزینی عضو جدید این یا آن گروه آموزشی میشد. حاجت به گفتن نیست که حامی و پشتوانه اینگونه استخدامها چه بود؟ مسالهای که در این استخدامها رعایت نمیشد، توانمندیهای علمی، پیشینه تحقیقاتی، مقالات علمی چاپشده، نظر استادان گروه آموزشی مربوطه و ایندست ملاحظات بودند. امثال حسین خجستهنیا همه اینها را داشتند یا دستکم خیلی بیشتر از کسانی که جلو چشمانشان به عنوان استاد استخدام میشدند، داشتند.
نیازی به مطالعات و تحقیقات گسترده پیرامون تواناییهای علمی جذبشدگان هیاتعلمی سالهای اخیر وجود ندارد. یک خبرنگار معمولی هم میتواند یکی، دوساعت با دانشجویان بهخصوص رشته مطالعات منطقهای یا علومسیاسی دانشگاه تهران صحبت کند تا متوجه شود اوضاع از چه قرار است؟ نمیدانم چرا ما از تجربه تربیتمدرس درس نگرفتهایم؟ تربیتمدرس قرار بود دانشگاهی شود که صددرصد حسب جهانبینی دولتی عمل کند.
بعد هم تکتک استادان آن گلچین شدند و یکایک دانشجویان آن هم دستچین، اما حاصل آن درنهایت دانشگاهی مثل سایر دانشگاهها شد. پرکردن رشته مطالعات منطقهای، علومسیاسی یا مطالعات جهان در دانشگاه تهران از یک طرز فکر خاص، نهتنها آن منظوری را که متولیان امر داشتند برآورده نخواهد کرد، بلکه در بلندمدت سطح علمی این واحدها را بهشدت تنزل خواهد داد چرا که ملاک استخدام استاد متاسفانه توان علمی نبوده، بلکه رویکرد و نگاه آنها به مسایل رسمی است. حسین خجستهنیا از این نوع رویکرد آسیب دید.
او بعد از صحبت با رییس دانشکده ظاهرا هیچامید و شانسی برای عضویت در هیاتعلمی نداشت و از آنجا که از مدتها احساس نومیدی در روح و جانش پخش شده بود، کپسول سیانوری را که از قبل تهیه کرده بود با یک جرعه آب در دفتر رییس دانشکده سرمیکشد. او اکنون زیر خاک آرمیده، اما بسیاری از دانشجویان مستعد دانشگاه تهران، چنین احساسی دارند و جلو چشمانشان شاهد هیاتعلمیشدن و بورسیهشدن کسانی هستند که عدالت، انصاف، وجدان، حق و... را هرگونه تعریف کنیم، سزاوار آن نیستند.
پس من هم باید بروم خودکشی کنم و تقصیر را بیندازم گردن دولت فعلی؟
همه نخبگان در حال فرار از اين مملكتند و حق هم دارند چرا كه بايد زير دست افراد كودن و كم سواد رانت خور كار كنند كه هرگز اجازه كار نمي دهند
به خانواده اش تسلیت می گویم
متاسفانه درجامعه امید کم رنگ است وبرای افرادی که وصل نیستند صد چندان
غم بینوایان رخم زرد کرد
چی بگم والا
وتجدید نظر کنید.چشم امید ما جوانان بعد از خدا به شما می باشد
یعنی هرکی هیات علمی نشد یا بهش ظلمی شد ، باید خودکشی کنه؟!!
دفاع بد از دفاع نکردن بدتره استاد!!
اصلا کاری به اینکه ایا اعضای هئیت علمی عادلانه یا ناعادلانه انتخاب میشن نارم فقط میگم که این به اصطلاح دکتر به همین راحتی خودشو کشت !به یه چنین بهانه ای خودشو کشت؟؟
یعنی اون علمش چه بدردش میخورد؟؟نفهمید که ارزش خودش از همه چیز بیشتره مدرک بخوره تو سرش خدا از عذابش کم کنه
علت فوت این جوان پرکار و پرتلاش ئوره دکتری همین بود
ناحق جای حق نشسته بلند هم نمیشه!
اگه حرفهاي اقاي زيبا كلام را درست در نظر بگيريم ان مرحوم در دوره دوم اقاي احمدي نژاد به نااميدي رسيد
سوال من اينجاست در اين دو سال گل و بلبل از نظر اقاي زيبا كلام چه اتفاقي افتاد كه ان مرحوم از نااميدي به خودكشي رسيد؟؟؟
كاش روشنفكران ما مثل گاندي و ماندلا بودن ...راستگو
این 2 سال حسن آقا واسه مون لالایی خونده تا آرام آرام بمیریم....
فرهادی وزیر علوم: این دانشجو در حال حرکت در راهروی دانشکده حقوق بوده است که به طور ناگهانی ایست قلبی کرده و در بررسیها هم همین نتیجه به دست آمده است.
خدايش بيامرزد
اما يك انسان فرهيخته و با دانش آيا بايد با يك دست رد به سينه اينگونه خود را فنا كند ؟ درهاي روزگار براي يك انسان نخبه اينقدر بسته نيست كه براي يك استخدام خودكشي كند .
البته در بي عدالتي هاي و حق كشي هاي دولت قبل شكي نيست.
دانشگاه شیراز هم تو این مسائل ماشااله برای خودش رکورد داره :(
اگر فکری به حال این سیستم کاری آموزشی بحران زده نشود در آینده شاهد همین وقایع در کل جامعه خواهیم بود
افسوس که برای مدیران و بزرگان باید این مشکل در اهمیت باشد که نیست......
من که از هفت سالگی که رفتم دانشگاه تا حالا که 37 سالمه هنوز دارم درس می خونم و هم هنوز فارغ التحصیل دکتری نشدم.
اگه بورسیه میشد مشکلات اداری و مالیش بصورت خودکار کم میشد دادا.
نه ..؟؟؟!!!!
شایدم این بنده خدا گفت که تمام تلاشش را برای زندگی با عزت کرده... اما ... جامعه بهش حکم کرده که جایی برای تو وجود نداره...
با خودکشی مخالفم ... ولی ... یه جایی میرسه که طرف از زور ظلم مجبور میشه یه همچین کاری بکنه....
خیلی راحت میتونست بره خارج...
ولی اون ترجیح داد تو کشورش با عزت بمیره...
معمولا آدمها نجیب و تودار حتی اگر خیلی تحت فشار باشن با اینکه مثل کوه آتفشان دارن میسوزن ولی به روی خودشون نمیارن ولی ناگهان منفجر میشن
آفرین استاد. ایکاش می تونستم از محضر شما استفاده کنم.
ما هجده هزار نفر عضو هیئت علمی بردیم در دانشگاهها اگر کسی از اینکه این بچههای متعهد و عالم بیایند عضو هیئت علمی دانشگاهها شوند واهمه دارد این را بداند که در دوره من بیش از هجده هزار تا جمعاً حدود 24 هزار تا در دوره من و آقای ظاهری به دانشگاهها بردیم و آن حلقه بسته که یکی از مشکلات آموزش عالی بود، شکسته شد.
کجا اين سرانجام بد داشتيم
یعنی شما هیچ وقت خطا نکردید؟
معصومید؟
البته که نیستید.
آیا بعد از خطایتان توان عذرخواهی داشتید.
استاد زیبا کلام این توان را داشت.
کمی تصور کنید, همین خودکشی 4 سال پیش اتفاق می افتاد, تصور کنید چه موضع گیری های اتفاق می افتاد, تا کی فرافکنی؟ پس کی باید با دقت و تحقیق و تلاش به فکر مشکلات این جامعه بود؟ چه کسی باید به فکر مشکلات جامعه باشد؟ غیر از نخبگان و اساتید دانشگاه؟ آقای زیباکلام, اینقدر مشکلات اجتماعی و فرهنگی کشور را سیاسی نکنید, با این کار هیچ وقت این مشکلات حل نمی شود, شما به نوبه خودتان در پی حل مشکلات و ارائه راه حل دلسوزانه و پدرانه باشید! مشکلات عظیمی در این جامعه وجود دارد... رها کنید دعوای زید و عمرو را ...
خدا بیامرزدش
استاد زیبا کلام الحق برای حل مشکلات از خود بسیار هزینه کرده اند.
بهتر بود مخاطبتان را اساتید عافیت طلب قرار میدادید نه آقای صادق زیباکلام را ..
در ضمن واقعیت ، واقعیت است .
وقتی استخدام هیات علمی در گذشته سیاست زده بود شما به زور میخواهید بگویید که نیست!