«حالم خوبه؛ حالم خوبه... تو را دوس دارم و... » شیوا با صدای بلند میخندد و حرف میزند. میگوید از طریق اطلاعیهای در میدان ولیعصر از برگزاری همایش خبردار شده و با چند نفر از دوستانش به اینجا آمده. او از حال خود میگوید: «من خیلی دلشوره دارم، شبها خواب ندارم و کابوس میبینم. ناامید هستم و کلافه و تصویر مبهمی از آینده همیشه همراه منه، اما حالا حس میکنم که خیلی خوبم.» او به همراه چهار دوست خود قصد رفتن به جایی را برای آرامشدن میکنند...
چرا مردم ایران علاقه وافری به پولدار شدن بدون لحظه ای زحمت دارند؟
یا چرا خوشبختی و تو پولدار بودن و سفر به یه کشور اروپایی میدونن و نه توی یه زندگی راحت در کنار خانواده؟
چرا همه دنبال یخ شوهر پولدار و یا یه زن پولدار برای ازدواج هستند ولی دنبال کسی که عین خودشون باشه واسه زندگی نیستند ؟
چرا ما اینقدر زود باور هستیم که باید یه نفر دیگه با پرداخت هزینه و پول به ما بگه که خوشبختی چیست؟
خوشبختی ما هستیم ، خوشبختی داشتن یه بدن سالم ه ، خوشبختی داشتن خوانواده خوبه ، خوشبختی زندگی در کشوری که ارامش داره ،
و در اخر خوشبختی تو مثبت فکر کردنه
خیلی ساده کافیه به آخر داستان این کلاسها و هدف نهاییشون در عمل و عملکرد کلی و جزیی برگزارکنندگانش توجه بشه
تنها چیزی که مشخص میشه کسب پول و درآمد و کاسبی از مراجعین هست
نه بیشتر
اونا یک متاعی می آورند که اسمش حرف و حرف و حرف هست و حضار هم متاعی دارند که وقت و پول و اعتماد هست !!
نتیجش هم مشخصه !
اکثر مسایلی که با این عناوین طرح میشه یه مشت حرفهای پوچ و پرت و پلا هست
هر چیزی حسابی و کتابی و ریشه ای داره
تغییر مثبت در زندگی محصول تغییر مثبت در اعمال خود هست، نه در فکر و توهم موفقیت و برنامه ریزیهای خیالی و انرژِی و انگیزه های کاذب و جو گیرانه
عمل و حصول شرایط محیطی و محاطی حداقلی مناسب لازمه
و وقتی شرایط مناسب نباشه با شعار و انرژی و این پرت گوییها هیچ چیزی عوض نمیشود !
تحت وب بهش میگن ریفر آفلیت یعنی شما یه لینک به عنوان معرف تو فوروم ها یا سایت خودت میزاری بعد سایت محصولشو میفروشه از درآمد یه پورسانتی به معرف میرسه
متاسفانه عده ای از هم وطن های عزیز! چند سال گذشته ارز از ایران خارج کردن و عده ای تحت همین اسامی شرکت های هرمی بدبخت شدن برای همین ملت تا میگن مارکتینگ فکر میکنن الانه که یارو جیبشو بزنه
مشکل عقل ادم ها هست وگرنه کلاهبردار جماعت از حماقت ادم ها سوء استفاده میکنه
دوباره روش جدید پیدا کردن دارن مردم رو سر کیسه میکنن پسر خاله بی نوای منم گول خورده چرا کسی نیست این فساد رو از جامعه پاک کنه
من بازاریاب یکی از شرکتهای بازاریابی شبکه ای هستم.
فرق است بین یک شرکت بازاریابی شبکه ای و شرکت هرمی. بازاریابی شبکه ای یک تجارت کاملا شرافتمندانه است که بخصوص در کشورهای پیشرفته انجام میشه و صنعتی ست چندصدمیلیارد دلاری در سال.
ضمنا ناشناس 08:40 هم اطلاعاتت غلطه هم داری دروغ میگی.(با عرض معذرت) چون بازاریابی شبکه ای نیاز به سرمایه ای زیر 500هزارتومن داره وکسی رو ورشکست نمیکنه و کاملا هم داره قانونی انجام میشه.البته تخلف همیشه همه جا هست و اون خانم احتمالا یا هیجانزده بوده یا تازه کار که داشته جوگیر میکرده.
اگر منتشر نکنی انصاف رو رعایت نکردی فرارو.
وقتی که روانشناسی علم است یعنی اینکه برای داشتن یک روان سالم و استفاده حداکثری از ظرفیتهای روانی نیاز به آموزش دیدن می باشد ، بعضی ها آنقدر خوش شانس هستند که در خانواده ای به دنیا می آیند که از بدو تولد اصول روانشناسی را نه به زبان که در عمل یاد می گیرند و بنابراین در آینده هم از مشکلات روانی بدور خواهند بود
و اما کسانی که این فرصت را نداشته اند برای داشتن زندگی لذت بخش و پرثمر لازم است اصول زندگی سالم را فراگیرند و در عمل بکار برند
اینکه "نیاز انسان به فراگیری اصول سلامت روانی برای بعضی ها بازاری شده برای کلاه برداری" دلیل نمی شود که کل این جریان را زیر سوال ببریم و هم اینکه "شرکت در جلسات درمانی مانند فست فود است که در اول احساس سیری در انسان بوجود می آورد و بعد ......" هم دلیل بر زیر سوال بردن این قضیه نمی شود
بعضی مکاتب درمانی مستقیما" و بعضی غیر مستقیم تغییر در حال انسان را نتیجه تغییر در نگرش وی به زنگی میدانند و طبیعی است نگرش هائی که در طی زندگی انسان و خصوصا در دوران کودکی(که عموما واقعیت مطلق انگاشته می شود) ایجاد می شوند با یک سخنرانی و یک جلسه و دو جلسه رواندرمانی بصورت دائمی تغییر نمی کنند مثلا کسی که تجارب نامطلوب وی در زندگی باعث شده احساس بی ارزشی کند شاید با شرکت در یک جلسه سخنرانی بصورت موقت احساس ارزشمندی کند ولی با توجه به اینکه ریشه های این احساس عموما در ناخودآگاه شخص می باشند مجددا ظهور خواهند کرد بنابراین برای تغییر در نگرش نیاز به آموزش و تمرین دراز مدت می باشد
اینکه هزینه رواندرمانی زیاد است و یا زیاد بنظر می آید به چند عامل بر می گردد اول اینکه متاسفانه خیلی از مردم برای سلامت روانی ارزش قائل نیستند و یا در اولویت ارزش هایشان نیست و بنابراین هزینه کردن در این زمینه را نوعی هدر دادن پول تلقی می نمایند
دوم اینکه باز بسیار از مردم فکر می کنند درمان روان همانند درمان جسم می باشد که جسم خود را به طبیب و دارو بسپارند درمانش با آنها ، و حداکثر همکاری شخص در حد مصرف کردن قرص در زمانهای معین و پرهیز از بعضی خوراکی هاست ، و این هم بخاطر ساده انگاری در خصوص روان است
مورد بعدی با توجه به کم اهمیت تلقی کردن بهداشت روانی ، افراد مستعد کمتری به تحصیل دراین رشته می پردازند و بنابراین فرصت برای جولان افراد کم استعداد برای فعالیت در این رشته و بنابراین ضربه زدن به اعتبار این علم فراهم می شود و ....
برای برخورداری از روانی سالم هم می بایست هزینه کرد(که البته هزینه بسیاری از دوره های رواندرمانی از هزینه جراحی های زیبائی و هزینه آرایش سالانه و .... کمتر می باشد(درواقع دستمزد روانشناسان بسیار پائین تر از دستمزد خیلی از اقشار می باشد) و هم می بایست در انتخاب مشاور یا روانشناس دقت کرد و هم اینکه مشارکت جدی در درمان داشت
بطور معمول یک دوره درمانی حدود 15 جلسه یا کمی بیشتر می باشد که هزینه آنهم به نسبت فوائد آن زیاد نیست و البته این جلسات سرآغازی ست بر اهتمام فرد به اهمیت دادن به بهداشت روانی ، در جلسات درمانی آلام فرد تا حدودی التیام می یابند و اما اهمیت آن در این است که باعث می شود تا فرد از این به بعد به تاثیرات بهداشتی افکار ، رفتار و گفتار ، احساس و ...بر روان خود توجه داشته باشد و اهمیت دهد و به این شکل در زندگی عاطفی خود تغییرات به تدریج پایداری ایجاد کند که زندگی را زیبا و بامعناتر بیابد