رمان انگار کمی مرده بودم، نوشته مهین دخت حسنی زاده از سوی انتشارات هیلا، منتشر شد.
به گزارش نخستان، این اثر داستان مردی را روایت میکند که در اثر تصادف به کما رفته است و در این وضعیت (نیمهبیوشی) مسایلی را متوجه میشود.
"انگار کمی مرده بودم” دارای سه بخش است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
بلند میشوم و کنار پنجره میایستم. میآید کنارم و چشمهای خیس نگرانش را میدوزد به من. دستپاچه میشوم. درست مثل همان وقتها. همان روزهایی که احساس میکردم با نگاهی نگران دنبال کسی میگردد که ازش حمایت کند، یک جور حمایت عاطفی مطمئن و این نقش حامی، انگار فقط برازنده من بود. شاید انگیزه اصلی ازدواجم با او از همینجا ایجاد شد. او تنها بود، من هم تنها بودم و نیاز به کسی داشتم که حمایتش کنم یا لااقل ادایش را در بیاورم تا موجودیت لطمه دیدهام را ثابت کنم.
همینطوری بود که انتخابش کردم. شاید فقط یک لحظه بود. یکی از آن لحظههایی که همه چیزها رنگ عوض میکنند، نگاهها، حسها، خواستهها و من در آن لحظه مجذوب شدم. شاید هم به خودم دروغ گفتم. شاید در اصل دنبال سلطهگر دیگری بودم تا مرا که بعد از مرگ پدر آنقدر آزاد شده بودم که مثل آدمهای مست تلو تلو میخوردم، نگه دارد...