بایزید مردوخی اقتصاددان در روزنامه شرق نوشت:
روند تصمیمسازی اقتصادی در دولت یازدهم، روند امیدوارکنندهای است. توجه به زبان اقتصاد و اهمیت احیای بدنه کارشناسی، برای دولت دارای اهمیت است و این، حلقه مفقوده سالهای گذشته دستگاه اجرایی بود. با این حال اجرای طرح موسوم به «سبد کالا» سبب شده تا برخی ناهماهنگیها در اجرا و از قلمافتادن بخشهایی از هموطنان که باید در فهرست گروه هدف این طرح قرار میگرفتند از یک سو و بزرگنمایی کاستیهای اجرایی این طرح از سوی مخالفان سیاسی دولت - که در مقابل عجایب و غرایب اقدامات دولت گذشته، رویه سکوت یا تمجید پیشه میکردند- از سویی دیگر، لزوم پرهیز از افتادن به ورطه تصمیمات عجولانه را گوشزد میکند. پیش از اجرای طرح «هدفمندی یارانهها» جمعی از اقتصاددانان برای تبادلنظر پیرامون چند و چون آن به جلسهای با رییس دولت دعوت شده بودند.
نگارنده در آنجا نیز یادآور شد که «ماشین اداری»، از پس اجرای درست کارهای گسترده و عمومی برنخواهد آمد و دستگاه بوروکراسی حتی باوجود نیات خوب، این راه را نیمهتمام خواهد گذاشت. اعطای کالای ضروری به مردم درنظر و روی کاغذ، شدنی است اما هنر آنجاست که بتوان اجرا را بهگونهای تنظیم کرد که به هدف ختم شود و سبب نشود که عدهای، فرصت برای «ناراضیتراشی» به دست آورند.
بهنظر میرسد بهدلیل تعجیل، نتیجه موردنظر دولت که دارای تبصرهای در قانون بودجه سال 92 نیز هست و مبتنی بر قانون بوده، به نتیجه لازم نرسد. دولت یازدهم در شروع کار خود، به درستی تشخیص داد که ادامه پرداخت یارانه نقدی به شیوه دولت نهم و دهم با برداشتهای غیرمنطبق با قانون از سایر درآمدها، امکانپذیر نیست.
در آن مقطع موضوع پالایش اطلاعات و «خوداظهاری» مردم مطرح شد. بهدلیل ناشدنیبودن این نوع راستیآزمایی در ایران، اجرای این روش امکانپذیر نیست. در هنگام جمعآوری فرمهای اطلاعات خانوار پیش از آغاز هدفمندی، یکی از دوستان نقل میکرد که فردی در پرسشنامه، اعلام کرده که یک خودرو دارد در حالیکه صاحب نمایشگاه اتومبیل بوده و 230 ماشین در نمایشگاه او وجود داشت که بعضا مورد استفاده آن فرد – در راه خانه تا نمایشگاه- قرار میگرفته است اما به نام او نبوده است. فرار از واقعانگاری اقتصادی، ریشه در تاریخ و فرهنگ ایرانیان دارد. بارها دیده شده فرد ثروتمندی خودرو معمولی سوار میشود و لباس او مندرس است دلیل او نیز نه رعایت تقوا که فرار از «چشم مردم» عنوان شده است.
به دلیل همین دشواری راستیآزمایی است که دولت آقای روحانی ناچار است برای آنکه «کاری بکند» به همین حد اکتفا کند اما نباید در این چاله بیفتد. در گذشته مرسوم بود که در ایام عید و جشنها به کارمندان دولت «سبد کالا» داده میشد که همان زمان نیز مشکلات زیادی به بار آورد. به نظر میرسد راهحل مشکل، توجه به اشتغال مولد و بالابردن تولید ملی، بهبود فضای کار و افزایش درآمد سرانه باشد. نگارنده در هندوستان شاهد کارهای عجیب برای ایجاد اشتغال بود. مثلا خاکبرداری یک ساختمان بزرگ توسط 50 نفر با بیل انجام میشد.
وقتی پیرامون چرایی این اقدام سوال میشد پاسخ میدادند میخواهند مردم را در فهرست حقوق داشته باشند یا کارگاه ریختهگری که با دو نفر اداره میشد، 10 نفر کارگر در خدمت داشت. این امر، اهمیت ایجاد شغل را برای مردم آن دیار نشان میدهد. اینکه فرهنگ مردم ما تغییر کند و خوداظهاری باب شود نیاز به کار روی چند نسل دارد. راهحل عاجل، رونق تولید و ایجاد شغل رسمی با درآمد مکفی برای چهارمیلیون بیکار ماست که بخشی از آنان در اقتصاد غیررسمی، مشغول به کار هستند.
بهتر است بذری پاشیده شود که ثمره آن، سرمایهگذاری و تولید باشد.قطعا نیت دولت یازدهم برای تست سوقدادن یارانهها به سمت کالا، نیت خیر بوده است اما حتما باید به شیوه اجرا توجه داشت.امید که در روزهای باقیمانده، منطق بهتری بر این طرح حکفرما شود و البته میزان رضایتمندی مردم، با معیارهای علمی سنجیده شود و نه سر و صداهای مخالفان سیاسی که کارنامه هشتسال گذشته آنان، برای مردم روشن است.