شاید افراط و تفریط به سادگی رخ دهد،اما به سرعت نیز فراموش میشود. اما جنگ عقلانیت وتفکر علاوه برماندگاری عمیقتر از قدرت تاثیرگذاری بالاتری نیز برخوردار است. به نظر میرسد دولت روحانی در ادامه مسیر راه خود وارد چالش تدبیر و عقلانیت جریانهای سیاسی خواهد شد و نه افراط و تفریط. به همین منظور دکتر فیاض زاهد نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر و فعال سیاسی با آرمان گفتوگویی را انجام داد.
فیاض زاهد معتقد است «اصولگرایان از حسن روحانی عبور نکردهاند و بلکه این حسن روحانی است که سالهاست از اصولگرایان عبور کرده است» وی همچنین تصریح میکند «محمود احمدینژاد پیش خود فکر میکند اصولگرایان با چهار کاندیدا هم نتوانستند از پس کاندیدای اصلاحطلب برآیند، پس من هنوز کارآیی خواهم داشت». در ادامه متن گفتوگوی آرمان با دکتر فیاض زاهد را از نظر میگذرانید.
نشست احزاب و گروههای سیاسی با وزیر کشور به نوعی نقطه آغاز فعالیت احزاب و گروههای سیاسی در دولت آقای روحانی است. آیا احزاب در دولت اعتدال توانایی این را دارند که به معنای واقعی کلمه در فضای سیاسی تاثیرگذار باشند؟
دولت آقای روحانی برآمده از نگاه و دیدگاهی است که گفتمان اصلاحطلبی در رأس آن قرار داشت. نیروهای تحولخواه به مدیریت بزرگانی مانند آقای هاشمی، آقای خاتمی و همین طور ایثار آقای عارف هر کدام به نوعی در پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری تاثیرگذار بودند. به هر حال موجی از مطالبات جدید سیاسی پس از انتخابات سال 88 در جامعه به وجود آمده و نیاز بود به این مطالبات تا حدودی توجه شود. این در حالی است که آقای روحانی کاندیدای اصلی اصلاحطلبان نبود.اما شعارهایی که آقای روحانی در دوران مبارزات انتخاباتی خود در تریبونهای مختلف میدادند به اشکال مختلف با اهداف گفتمان اصلاحطلبی همخوانی داشت.
در این بین یکی از اهداف مهم اصلاحطلبان که با مشی دولت آقای روحانی نزدیک بود، تقویت نهادهای مدنی، اجازه فعالیت بهNGOها، تقویت احزاب و همچنین فضاسازی برای فعالیت گروههای مختلف سیاسی در کشور بود. اساسا شما نمیتوانید یک جامعه شهری رو به مدرن را سامان بدهید اما فضا را برای فعالیت گفتمانهای متفاوت فکری و سیاسی مهیا نسازید. متاسفانه در حد فاصل انتخابات سال 88 تا زمانی که آقای روحانی به ریاستجمهوری رسیدند، برخی فعالیتهای مدیریت نشد. دولت آقای روحانی به صورت ناخودآگاه با مشکل فعالیت احزاب و گروههای سیاسی دست به گریبان خواهد بود. آقای روحانی بیش از هر چیز دیگر میباید فضایی که در طول چهار یا هشت سال گذشته بر احزاب حاکم بوده است را از بین ببرد و زمینه را برای فعالیت احزاب شناسنامهدار و تاثیرگذار در کشور به وجود بیاورد.
آقای روحانی چگونه میتواند موانع موجود بر سر راه فعالیت احزاب را از بین ببرد؟
آقای روحانی خودش نباید دست به کاری بزند بلکه باید فضا را برای فعالیت احزاب مهیا کند یعنی وزارت کشور آقای روحانی باید فضا را برای فعالیت احزاب با توجه به قدرت چانهزنی که رئیسجمهور در بین مقامات کشور و دستگاههای ذیصلاح مانند شورای عالی امنیت ملی و همچنین وزارت اطلاعات دارد، مهیا کند. به همین دلیل وزارت کشور به عنوان متولی فعالیت احزاب باید در دولت آقای روحانی نقش واسطه بین دستگاههای حاکمیتی و جریانهای سیاسی و احزاب را برعهده داشته باشد. در تمام دنیا هم به همین صورت است که رئیسجمهور یا نخستوزیری که توسط مردم برگزیده میشود، شخصا خود را وارد بازی سیاسی گروهها و جریانهای سیاسی نمیکند. به هرحال این طبقات و جریانهای سیاسی و اجتماعی هستند که دربستر جامعه مدنی قدرت را تعریف میکنند و به فضای سیاسی معنا میدهند.
متاسفانه در ایران این
دولتها هستند که پس از آنکه بر سرکار میآیند حزب تشکیل میدهند یا به
شکلی دست به ایجاد طبقه میزنند؛ طبقهای که به طبقه حامیان دولت معروف
میشوند لذا با پایان هر دولت، طبقه حامی دولت هم خاموش میشود. متاسفانه
یکی از مشکلات ما نبود طبقات اجتماعی قدرتمند با قدرت چانهزنی بالاست.
طبقات در ایران اغلب نوکیسه هستند. نمونه بارزش هم همین بابک زنجانی است.
در دولتهای قبلی هم به همین شکل بوده است. یعنی یک عده به انحای مختلف به
دولت نزدیک میشوند، از رانتها استفاده میکنند و به قولی یک شبه ره صد
ساله را طی میکنند. بعد دولت بعدی از راه میرسد و همه آنها را نادیده
میگیرد و دوباره «روز از نو روزی از نو».
به همین دلیل ما باید تلاش کنیم برای همیشه جلوی این مشکلات اقتصادی و سیاسی را بگیریم و با اجازه به فعالیت احزاب به معنی واقعی کلمه از تشکیل طبقه نوکیسهها در کشور ممانعت به عمل بیاوریم. این مساله تنها در سایه پشتیبانی از احزاب و حمایت از فضایی است که در آن دیدگاههای متفاوت فکری قدرت عرض اندام داشته باشند میسر خواهد بود. طبقات اجتماعی ما باید قدرتمندتر و تاثیرگذارتر باشند. در هر زمانی که طبقات اجتماعی دچار رخوت بوده و نتوانستهاند واکنش مناسبی به فضای اجتماعی و سیاسی کشور داشته باشند، فرصت برای طبقه نوکیسه مهیا شده است.
منظورتان چیست؟
ایران چه از نظر تابش خورشید، مواهب طبیعی، نفت، معادن
بیکرانی که در جای جای این سرزمین نهفته است و چه از نظر پتانسیلهای
اقتصادی و اجتماعی و همچنین منابع غنی انسانی بصورت ناخوآگاه ثروتمند است.
به همین دلیل احزاب میباید در جهت رسیدگی به مطالبات مردم تحرک و عقلانیت
خود را نشان بدهند. این به سود کل کشوراست.
احزاب به صورت ناخودآگاه در جامعه پرسش ایجاد میکنند و مسئولان میتوانند با توجه به حرکت پویای احزاب درفضای اجتماعی با سهولت و اعتماد بیشتری به مطالبات مردم رسیدگی کنند. دولت هم باید یاد بگیرد که صبوری کنند کودک دموکراسی در ایران بتواند راه رفتن را یاد بگیرد. اگر زمین خورد، به سرعت مانع بلند شدنش نشوند و بگذارند خودش راه رفتن را به صورت معقول و متعادل یاد بگیرد. این یک راه تاریخی و ضروری است و من امیدوارم که آقای روحانی بتواند زمینههای این راه را فراهم کند. اگر زمینهها فراهم بشود احزاب میتوانند آرام آرام در چارچوب فضای موجود به درجه بالایی از اثرگذاری در فضای سیاسی کشور برسند.
به تازگی برخی از اصولگرایان از جمله محمدرضا باهنر بحث «عبور از روحانی» را مطرح کردهاند. در گذشته نیز ما شاهد تئوریهای این چنینی مانند «عبور از خاتمی» یا حتی «عبور از احمدینژاد» بودهایم. طرح چنین تئوریهایی به مشکلات موجود در فضای سیاسی کشور بازمیگردد یا به چالشهای درون گروهی اصولگرایان؟
اگر منظور آقای باهنر از عبور از روحانی، عبور اصولگرایان
از روحانی است که باید گفت اصولگرایان از آقای روحانی عبور نکردهاند و
بلکه این آقای روحانی است که سالهاست از اصولگرایان عبور کرده است.
خاستگاه آقای روحانی در جامعه روحانیت مبارز بوده است. آقای روحانی معاون
آقای هاشمیرفسنجانی در مجلس و همچنین سالها دبیر شورای عالی امنیت ملی
بوده است. گفتمان آقای روحانی در 10سال گذشته در اردوگاه اصولگرایان تعریف
میشد. ولی هم اکنون بزرگترین مشکل اصولگرایان، آقای روحانی شده است.پس
میتوان گفت که این آقای روحانی بوده که از اصولگرایان عبور کرده است.
اگر
منظور آقای باهنر عبور اصلاحطلبان از آقای روحانی است باید اذعان کرد که
این آرزویی است که جناح راست در ذهن میپروراند. اصولگرایان امید دارند که
سربازان و سرجوخههای جریان اصلاحات با گم کردن استراتژی وگمراهی درتحلیل
شرایط اصلی کشور، شعارهای و اهدافی را دنبال کنند که تحققناپذیر باشد و
دولت را با مشکل مواجه کند. در نتیجه تندروهای جناح راست بهانه پیدا
میکنند که به این وسیله دولت آقای روحانی را تحت فشار بگذارند و در نهایت
دولت اعتدال به راه شکست و ناتوانی بیفتد. اما خوشبختانه وضعیت به شکلی که
تندروها در ذهن میپندارند پیش نخواهد رفت. بنده در این زمینه به جمله آقای
مهندس زنگنه استناد میکنم که در جایی عنوان کردند «دوران سربازان به سر
رسیده و هم اکنون دوره ژنرالها فرارسیده است».
اصلاحطلبان در جریان انتخابات نشان دادند که دارای یک مدیریت مشخص و واحد به نام آقای خاتمی هستند که در بالاترین سطح سیاسی با یک اشاره به آقای عارف برای کنارهگیری، صحنه و فضای سیاسی کشور را دگرگون میکند. این اتفاق کوچکی در بین کنشگران سیاسی کشور نبوده است. همینطور میبینیم اصلاحطلبان در مقطع حساس انتخابات ریاستجمهوری، تمام اختلاف نظرها را کنار گذاشتند و همگی به حرف آقای خاتمی تمکین کردند. این اجماع را نیز باید به فال نیک گرفت. در نتیجه آقای روحانی با یک مش اعتدالی و معقول سکان هدایت کشور را به دست گرفت. جریان اصلاحات با توجه به تجربههای خود نشان داده است که کمتر به شگردهای پوپولیستی تمایل دارد و بیشتر تلاش میکند با اهمیت به فضای مدنی و مشارکت سیاسی، آستانه دموکراسی را در کشور بالا ببرد.
به نظر شما وزرات خارجه دولت آقای روحانی بر دیگر بخشهای دولت و دیگر وزارتخانهها سایه نینداخته است؟
آقای روحانی تلاش و برنامههای رقبای خود از جمله محمدباقر قالیباف و همچنین سعید جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری را به هم زد. بدین معنی که قالیباف سعی داشت با افتتاح پروژههای بزرگ برای خود نامی در عرصه بینالمللی دست و پا کند و با هزینههایی که در این زمینه در شهرداری تهران میکرد تلاش داشت که نشان بدهد که یک شهردار موفق میتواند یک رئیسجمهور موفق هم باشد. از طرف دیگر آقای جلیلی تلاش داشت خود را نماد پایداری و مقاومت نشان بدهد و هواداران خود را حول این محور متمرکز کند.
آقای روحانی برخلاف این دو تلاش داشت که در زمینه سیاست خارجه که گمان
میکرد تاثیر مستقیمی بر زندگی آحاد مردم خواهد داشت مشکلات بینالمللی را
کاهش دهد. به هر حالی یکی از مسائل بینالمللی که به زندگی مردم ارتباط
مستقیم داشت تحریمها و سرنوشت پرونده هستهای بود. آقای روحانی در
میزگردهای خود در زمان انتخابات با انتقاداتی که به گفتمان سعید جلیلی وارد
ساخت و همچنین با ارائه راهکار اعتدالی گفتمان ناکارآمدی ایران در عرصه
بینالمللی را به گفتمان کارآمدی تبدیل کرد. در نتیجه پس از پیروزی آقای
روحانی در انتخابات، وضعیت دیپلماتیک کشور بر مبانی علمی و منطقی ساماندهی
شد. ایران برای اینکه مشکلات اقتصادی خود را حل کند میباید در مرحله اول
مشکلات بینالمللی خود را حل میکرد. این یک نکته مهم و کلیدی است که ایران
بدون تحول در نگاه بینالمللی خود و بدون باز کردن قفل درهای خود به سوی
جامعه جهانی نمیتوانست مشکلات اقتصادی خود را حل و روابط خود با کشورهای
دیگر را توسعه بدهد.
تجربه مائو در چین، فیدل کاسترو و برادرش رائول کاسترو
در کوبا، تجربه کره شمالی و کره جنوبی، تجربه لیبی و از همه مهمتر تجربه
شوروی و کشورهای بلوک شرق همه جلوی چشم ماست. تجربه همه این کشورها به ما
میگوید که بدون در نظر گرفتن فواید تجارت خارجی و حضور موثر اقتصادی در
عرصه بینالمللی نمیتوان یک اقتصاد پویا و روبه جلو داشت. در نتیجه آقای
روحانی تلاش کرد در مرحله اول پرونده هستهای که ارتباط مستقیمی با سفره
مردم داشت را به نتیجه برساند. به همین دلیل جنبه سیاست خارجی دولت تدبیر و
امید پررنگتر شد. البته آقای روحانی به زمینههای دیگر بالاخص زمینههای
فرهنگی و هنری نیز اهتمام ویژه نشان دادهاند و تلاش داشتهاند فضای فرهنگ و
هنر را از وضعی که ساخته دولت قبل بود، بیرون بیاورند.
با این اوصاف سیاست خارجه برای آقای روحانی مانند کسی بود که دستش را گرفتهاند و انگشتانش را زیر پرس قرار دادهاند که ناچار به درد کشیدن است. آقای روحانی باید این درد را تحمل میکرد تا دیگر بخشهای بدن آسیب کمتری ببیند.
در ماههای اخیر که دولت آقای روحانی بر سرکار آمده نوعی مشکلات و ابهامات اقتصادی به هم پیوسته، سلسلهوار و برنامهریزی شده مانند پولشویی در مناطق آزاد، کارت هدیههای سعید مرتضوی به نمایندگان مجلس و همین طور ماجرای بابک زنجانی در دولت آقای احمدینژاد افشا شده است. به نظر میرسد این موضوعات بسیار عمیقتر و ریشهدارتر از این بوده که افکار عمومی تا به حال از آن آگاه بودهاند. چرا دولت محمود احمدینژاد که وی خود را قهرمان مبارزه با مفاسد اقتصادی معرفی میکرد تا به این اندازه دچار این مشکلات اقتصادی شد؟
من چندسال پیش هم در مقالات متعددی به این اشاره کرده بودم که دولت آقای احمدینژاد با رویکردی که در پیش گرفته است در رسیدن به عدالت اجتماعی و همین طور مبارزه با مفاسد اقتصادی از ناتوانترین دولتها خواهد بود، که این اتفاق در نهایت هم رخ داد. دولتی که قصد داشت سفرههای مردم را پربارتر کند در نهایت با حرکتهایی که انجام داد سفرههای مردم را کم رونق کرد. قدرت خرید مردم را کاهش داد، فضای روانی خانوادهها را اقتصادزده و بیثبات کرد، قیمت دلار، سکه و طلا سر به فلک کشید و شرایط برای مردم سخت شد. مردم کشور با همان وضعیت اقتصادی که داشتند میتوانستند چرخ زندگی خود را به نوعی بچرخانند.
اما با سیاستهای دولت آقای
احمدینژاد مجبور شدند دوشیفت یا سه شیفت کار کنند. این اتفاقات در حالی رخ
داده است که درآمد نفتی دولت آقای احمدینژاد در طول 8سال با بیش از
50درصد درآمد نفتی تاریخ کشور برابری میکند. در این شرایط آقای روحانی
کشور را با تورم 40درصد که در نوع خود یک رکورد محسوب میشود به دست گرفته
است. به همین دلیل طرفداران دولت آقای احمدینژاد که هنوز رگههایی از آن
در سطح مدیریت کلان و خرد کشور باقی مانده است تلاش میکنند میزان برملا
شدن این فسادهای اقتصادی در همین سطح باقی بماند و به بخشهای دیگر سرایت
نکند.
البته در این زمینه باید از برخی از نمایندگان مانند احمد توکلی یا علی مطهری تشکر کرد که در آن سالها تلاش میکردند که بخشهایی از این فسادها را به مسئولان گوشزد کنند. مرکز پژوهشهای مجلس در آن سالها با ارائه آمارهای مختلف و متضاد با آمارهایی که احمدینژاد ارائه میداد تلاش میکرد که جلوی برخی از این سوءاستفادهها را بگیرد. در شرایط فعلی که دولت جدید بر سر کار آمده است با دسترسی به آن اسناد و مدارک به برخی از سوءاستفادههای مالی و اقتصادی پیبرده است.
چه آینده سیاسیای برای محمود احمدینژاد متصور هستید؟ آیا وی در اندیشه بازگشت به صحنه اول سیاسی کشور است؟ آیا اصولگرایان برای احمدینژاد آغوش باز خواهند کرد؟
آقای احمدینژاد در تلاش است که از ضعف اصولگرایان و عدم
اجماعی که در انتخابات ریاستجمهوری در بین اصولگریان به وجود آمد، استفاده
کند. همچنین از ضعف عدم توان رقابت کاندیدای اصولگرایان در مقابل کاندیدای
اصلاحطلبان سود خواهد برد. کاندیدای اول اصلاحطلبان در انتخابات
آقایهاشمی بود. بعد از ایشان آقای خاتمی و گزینه بعدی آقای روحانی بود.
آقای احمدینژاد از این نقطه ضعف استفاده خواهد کرد. وی در این اندیشه است
که اصولگرایان با چهار کاندیدا نتوانستند از پس آقای روحانی بربیایند و هر
چهار نفر از آقای روحانی شکست خوردند، درنتیجه فکر میکند هنوز کارآیی
خواهد داشت.
لذا نشانههایی وجود دارد که قصد دارند احمدینژاد را در آب
نمک بخوابانند و در یک فرصت مناسب از آن استفاده کنند. دوم اینکه
احمدینژاد در صدد این است که با همکاری جبهه پایداری نیروهای موثر خود و
پایداری را وارد مجلس آینده کند. نکته مهم اما این است که آقای روحانی
نباید اشتباه اصلاحطلبان را برای دست کم گرفتن مطالبات طبقه فرودست تکرار
کند. بلکه مسائلی که مربوط به این طبقه مهم مانند یارانههای نقدی میشود
را باید به صورت دقیق و با تامل زیاد انجام بدهد. به همین دلیل دولت آقای
روحانی نباید دل به توصیههای لیبرالی بدهد. آقای روحانی همچنین نباید
اجازه بدهد هیچ کدام از طبقات اجتماعی به حاشیه رانده شود.
دولت میباید با بالا بردن ظرفیت اقتصادی در تمامی بخشها و همچنین جذب سرمایههای خارجی به مطالبات همه طبقات اجتماعی پاسخ مناسب و درخور وضعیت همان طبقه بدهد. بنده معتقدم افکار عمومی و شرایط بینالمللی بر این عقیده است که اگر هم عدهای قصد دارند از احمدینژاد استفاده کنند از وی به عنوان یک نیروی سیاسی بدون کاربرد عملی استفاده خواهند کرد. به این معنا که وی به عنوان مستمسکی قرار خواهد گرفت که امتیازات بیشتری برای این عده به ارمغان خواهد آورد. اما احمدینژاد قادر به بازگشت به صحنه اول سیاسی کشور نیست و کارکرد سیاسی آقای احمدینژاد در نظام سیاسی ایران به پایان رسیده است.
شاید کمتر بحثی که در فضای مدنی کشور مورد تجزیه و تحلیل کارشناسان سیاسی قرار گرفته باشد نقش علی مطهری در مجلس شورای اسلامی است. در نگاه اول به نظر میرسد دکتر مطهری بدون در نظر گرفتن هرگونه ملاحظه کاری وظایف یک نماینده مقتدر را در صحن علنی مجلس ایفا میکند. با این وجود هجمههای گستردهای علیه وی در مجلس و همین طور در فضای سیاسی کشور وجود دارد. تحلیل شما از این قضیه چیست؟
بنده با دیدگاههای فرهنگی آقای مطهری هیچگونه توافقی ندارم و معتقدم گذشت زمان آقای مطهری را در این زمینهها دچار تغییر خواهد کرد. اما معتقدم آقای مطهری چهره درخشان پارلمان ایران در 10سال گذشته است. حریت، آزادگی و شهامت آقای مطهری دربیان دیدگاهها ستودنی است. مطهری به معنای واقعی یک نماینده اصولگراست. اصولگرا کسی است که حقیقت را با هیچ مصلحت زود گذری معاوضه نکند. من برای آقای مطهری احترام زیادی قائل هستم.
به نظر شما اصلاحطلبان و اصولگرایان برای انتخابات مجلس چه اهدافی را دنبال خواهند کرد؟
در این نکته تردیدی نیست که اگر جریان راست و همچنین جریان افراطی از ترفندهای جدید و مورد قبلی استفاده کند، در تمام طول مدت برگزاری انتخابات میباید با جریان اصلاحات و همچنین تحول خواهان مبارزه کنند. اگر جناح راست توان این را داشته باشد که به مطالبات جامعه جهانی و همچنین دغدغههای داخلی پاسخ بدهد ما شاهد رقابتی متعادل بین دو جریان خواهیم بود. اما با توجه به اینکه جناح راست این توان را در خود نمیبیند به راهکارهای ناصحیحی روی خواهد آورد.جریان اصلاحات هم دوباره با محوریت آقای خاتمی پای به عرصه رقابتهای انتخابات مجلس خواهد گذاشت. توصیه بنده هم این است که جریان اصلاحات با پرچم، شعارها و همین طور چهرههای اصلی خود وارد انتخابات مجلس بشود.
اصلاحطلبان باید از تجربیات گذشته برای انتخابات مجلس استفاده کنند. جریان اصلاحات باید از هم اکنون مسیر حرکت برای پیروزی در انتخابات آتی مجلس را ترسیم و با تعیین استراتژی وارد عرصه رقابت انتخابات مجلس بشود. به نظر من حتی باید به استراتژیهای جایگزین نیز اندیشده شود تا در لحظات سرنوست ساز انتخابات، اصلاحطلبان دچار تشتت و افتراق آرا نشوند. اجماع و اتحاد جریان اصلاحات در انتخابات مجلس آینده میتواند برگ برنده تحول خواهان باشد. در صورتی که مجلس دهم عمدتا از نیرویهای اصلاحطلب تشکیل شود ما میتوانیم شاهد همسویی بیشتر مجلس و دولت و همکاری و همیاری دوقوه باشیم.
اما در شرایطی که مجلس آینده به دست نیروی تندرور جناح راست بیفتد مسیرحرکت دولت آقای روحانی با موانع بیشتری روبهرو خواهد شد. مجلس بهترین گزینه برای رویارویی با برنامههای دولت اعتدال است. قوه مقننه به هر حال یک مجرای تعریف شده قانونی است که قابلیت این را دارد که هرگونه شائبه جناحی وگروهی را از خود دور کند. به همین دلیل تندروها از هرگونه ابزاری برای به دست آوردن صندلیهای مجلس استفاده خواهند کرد.
در حال حاضر،مجلس به جاي اينكه به عنوان نمايندگان مردم،به نمايندگي مردم بزرگترين حامي دولت منتخب ملت باشه،بزرگترين مانع در برابر دولت منتخب ملت هست و اين عين خيانت به ملت هست.ملت ايران اينبار خائنين رو فراموش نميكنه.
زنده باد خاتمي،پرچمدار اصلاحات
زنده باد گفتمان اصلاح طلبي