صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۷۶۹۴۴
کشور‌ها به عنوان نافذ‌ترین بازیگران در گستره گیتی، در شکل دادن به رفتارهای خود، به شدت متاثر از ماهیت نظام بین الملل و الزامات برخاسته از قواعد حاکم بر آن می‌باشند.
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۷ - ۳۰ دی ۱۳۹۲
فرارو- کشور‌ها به عنوان نافذ‌ترین بازیگران در گستره گیتی، در شکل دادن به رفتارهای خود، به شدت متاثر از ماهیت نظام بین الملل و الزامات برخاسته از قواعد حاکم بر آن می‌باشند. رفتار‌ها درخلاء شکل نمی‌گیرند، بلکه تا حدود وسیعی، تابعی از محدودیت‌ها و مجال‌های برخاسته از ماهیت نظم حاکم هستند.

نگاه بازیگران به ماهیت نظم بین المللی فراوان متفاوت است. تعدادی از کشور‌ها، اساسا «نظم حاکم بین المللی را در تعارض بنیادی با دغدغه‌های بنیانی خود می‌یابند. در حالیکه کشورهایی نیز همسویی فزاینده، بین خواست‌ها ونیازهای خود والزامات نظم بین المللی می‌یابند. اکثر قریب به اتفاق بازیگران، منافع، هویت و ارزش‌های خود را همتراز با ملاحظات نظم بین المللی می‌یابند. 

کشورهایی از این دست، کوتاه‌ترین و پر بار‌ترین مسیر برای تحقق خواست‌های خود در صحنه جهانی را همانا دنباله روی کردن از الزامات نظام ارزشی مورد نظر کشورهای بر‌تر نظام بین الملل و بالاخص مطرح‌ترین آن‌ها ترسیم می‌نمایند.

در قرن نوزدهم، ماهیت نظام ارزشی در چارچوب معیارهای دولت انگلستان قوام یافته بود. امروزه این آمریکاست که معین می‌کند مولفه‌های حیات بخش نظم مشروع بین المللی چه هستند. 

کشورهایی که ارزش‌های لیبرال حیات بخش ماهیت قواعد حاکم و تعیین کننده روابط بین بازیگران در صحنه جهانی را همسو با نیازهای خود می‌یابند پر واضح است که دنباله روی کردن از معیارهای مورد نظر بازیگران مطرح بین المللی به رهبری آمریکا را برای خود پربار بیابند.

تعدادی از بازیگران بین المللی نیزهستند که ارزش‌های ساختار حاکم بین المللی را هر چند در تعارض بنیادی با خواست‌ها و نیازهای خود نمی‌یابند امّا آن‌ها را چارچوبی متناسب در رابطه با خط مشی‌های خود نمی‌یابند. این کشور‌ها به جای دنباله روی کردن، سیاست "نوآوری" را پیش می‌گیرند.

با شروع قرن بیستم، آمریکا با توجه به توانمندی‌ها، ظرفیت‌ها و دستاوردهای در اختیار، قواره نهاد‌ها و ساختارهای بین المللی و از سویی دیگر میزان کارآیی ارزش‌های حاکم را متناسب نیافت. 

با وقوف به وجود این محدودیت‌های سیستمی بود که آمریکا در تمامی حیطه‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی وفرهنگی، نوآوری را پیشه ساخت. به دلیل پیاده سازی این نوآوری‌ها بود که حجم ثروت این کشور به شدت فراوانی افزایش یافت و کارآمدی ساختار‌ها در این سرزمین کاملا متجلی گشت.

نوآوریهای داخلی منجربه حیات یافتن اعتبار و یکه تازی بین المللی از نیمه دوم قرن بیستم به بعد برای این کشور شد. معدود کشورهایی نیز هستند که نفی همه جانبه نظام ارزشی حاکم را تنها گزینه در برابر، در راستای رسیدن به اهداف و سیاست‌های خود می‌دانند.

این بازیگران، «دشمنی» با نظم حاکم و خصومت با کشوری که معیارهای مطلوب نظر او عناصر حیات بخش این نظم هستند را برای خود اولویت اجتناب ناپذیر قرار می‌دهند. در چارچوب این خط مشی است که فضای خصومت آمیز ودشمنی شکل می‌گیرد.

بازیگری که دشمنی با کشور مسئول حفظ نظم بین المللی را خط مشی سیاست خارجی خود قرار می‌دهد پر واضح است که هزینه‌های فزاینده‌ای را باید برای تحقق اهداف خود تقبل کند.

حال اگر این بازیگر بعد از دهه‌ها به این نتیجه برسد که هزینه‌های دشمنی دیگر توجیه پذیر نمی‌باشند و تصمیم به از بین بردن محیط منازعه بگیرد، کم هزینه‌ترین، خرد ورزانه‌ترین و طبیعی‌ترین گزینه همانا نشستن پای میز مذاکره است.

نظم بین المللی الزامات خاص خود را دارد. هر بازیگری در تعارض با مولفه‌های حیات بخش این نظم حرکت کند با محدودیت‌های فراوانی برای پیاده کردن اهداف خود مواجه می‌شود.

هرگاه بازیگری تصمیم بگیرد با توجه به هزینه‌های گسترده دشمنی با ارزش‌ها ی مطلوب نظر نظام بین الملل، خط مشی خود را عوض کند، تنها راه برون رفت از وضع موجود همانا پذیرش منطق مذاکره است.

مخالفت بنیادی با ارزش نظام بین الملل و گام برداشتن در مسیر دشمنی با معیارهای کشور مسئول پاسداری از نظم حاکم بین المللی به شدت پر هزینه می‌باشد.

به همین روی است که در‌‌ نهایت گزینه‌ای جز مذاکره به جهت تحمیل کمترین هزینه‌ها برای حل و فصل منازعات بین بازیگران وجود ندارد. ملاحظات سیستمی و الزامات تعاملی، بازیگرانی را که اصول حاکم بر نظام بین الملل را با چالش بنیادی مواجه می‌سازند در ‌‌نهایت مجبور می‌سازد که به گزینه مذاکره برای حل و فصل مناقشه روی آورند.

*حسین دهشیار
* استاد دانشگاه
برچسب ها: دهشیار دیپلماسی
ارسال نظرات