صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۶۶۵۱۲
اگر ما درست عمل کرده بودیم اقتصاد به یک بازی برد-برد پیش برنده تبدیل می شد؛ اما امروز اقتصاد ما یک بازی با جمع صفر و با نتیجه برد- باخت تبدیل شده است که در آن در هر رهاسازی قیمت، هزاران میلیارد تومان از دسترنج مردم و از کیسه دولت و بخش های مولد به جیب عوامل نامولد که بر کل اقتصاد مسلط شده اند سرازیر می شود و روز به روز دولت، مردم و عوامل مولد را فقیرتر می کند.
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۵ - ۳۰ مهر ۱۳۹۲
فرارو- پس از هشدار برخی اقتصاددانان نسبت به اجرای دوباره سیاست های اقتصادی دهه 70 توسط دولت یازدهم، موافقین به دفاع ار سیاست های مذکور پرداختند. دکتر طبیبیان سیاست های اقتصادی دهه 70 را خوب توصیف کرد و عنوان نمود اگر آن سیاست ها اجرا نمی شد اقتصاد ایران فرو می پاشید.

دکتر غنی نژاد نیز با بیان اینکه مخالفین طرح جایگزینی ندارند اظهار کرد جهت گیری سیاست های اقتصادی دهه 70 درست بود اما در اجرا به خصوص در سیاست های پولی و مالی اشکالاتی بوجود آمد. غنی نژاد راهکار مبارزه با رانت خواری و فساد اقتصادی را یکسان سازی قیمت ها می داند و معتقد است مخالفین سیاست های اقتصادی دهه 70 بیشتر مخالفین سیاسی هستند.

اما اینک دکتر عباس شاکری اقتصاددان و رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی در گفتگو با فرارو ضمن انتقاد از سیاست های اقتصادی دهه 70 به استدلالات موافقین این سیاست ها پاسخ می دهد. متن کامل گفتگوی خبرنگار فرارو با دکتر شاکری در ادامه آمده است.

آقای دکتر! ارزیابی جنابعالی از سیاست های اقتصادی دهه 70 چگونه است؟
سياست هاي دهه هفتاد را بايد با آمار و ارقام مربوط به رشد نقدينگي، تورم مستمر، رشد پايين GDP، رشد تدريجي بخش نامولد، ضعف ماليات ستاني و گسترش عدم شفافيت ها و بي انضباطي ها ارزيابي كرد. طراحان اين سياست ها بدون توجه به ساختارها، نهادها، مسائل سياسي – اجتماعي، ميزان وابستگي اقتصاد، وضعيت شفافيت بودجه و نظام بانكي، محور اصلاحات را بر آزاد كردن چند قيمت كليدي و ساخت تعدادي صنعت و كارخانه مبتني كردند.

آنها معتقد بودند كه قيمت ها چنان قدرتمند عمل مي كنند كه مي توان با رها كردن آنها همه كاستي هاي رقابت پذيري، نهادي، مديريتي و فني را با آنها ترميم و جبران كرد و اين دركي كاملا ناصحيح از نظام قيمت هاست. چراکه اساسا قيمت ها بعد از حد معيني از تامين نهادها و ساختارها در فضايي شفاف و تقريبا رقابتي شروع به علامت دهي هاي سودمند و هوشمند مي كنند.

آقای دکتر! چه ارتباطی میان اجرای سیاست های اقتصادی دهه 70 و بسته پیشنهادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول وجود دارد؟ برخی معتقدند استقراض ایران از این دو نهاد منوط به اجرای بسته پیشنهادی آنها بوده است.
حالا عده اي مي گويند اين سياست ها ديكته صندوق بين المللي پول بود. عده اي مي گويند نه، ابتكار خودمان بود. مهم نيست كه ابتكار چه نهاد و يا افرادي بود. آنچه مهم است محتوا و ماهيت آنهاست. البته برنامه هاي صندوق به لحاظ نظري با سیاست های اقتصادی دهه 70 خيلي ناسازگار نيست. اگرچه آنها توجه ندارند كه كشورهاي در حال توسعه قبل از اجراي اين سياست ها بايد بسترها و زمينه ها را فراهم كنند وگرنه شكست مي خورند؛ اما در كشور ما به توصيه هاي صندوق هم عمل نكردند.

صندوق تاكيد بر ايجاد شفافيت و انضباط مالي و ماليات ستاني صحيح داشت. ما در برنامه هاي مذكور عدم شفافيت و بي انضباطي مالي را چنان بسط داديم، گويي هدف ما عدم شفافيت و بي انضباطي است. ماليات ستاني را قدري رشد داديم اما كيفيت آن را ارتقاء نداديم و همچنین مجاري فوق بودجه اي را گسترش داديم. لذا حتي به توصيه هاي صندوق هم عمل نكرديم و چنان با مقوله قيمت ها سطحي برخورد كرديم كه فكر مي كرديم رها سازي قيمت ها ما را فارغ از شرايط ساختاري سريع به سرمنزل مقصود مي رساند.

البته از نظر فيزيكي كارخانه هاي قابل ملاحظه اي ساختيم. با منابع داخلي و استقراض، صنعت آورديم ولي غافل از اين بوديم كه اين به صنعتي شدن كشور منجر نمي شود. صنعتي شدن در گرو داشتن برنامه هاي توسعه اي و دولت توسعه محور و اصلاح ساختار و نهادها است، نه در گرو آزاد كردن چند قيمت كليدي و ساختن تعدادي كارخانه.

البته اين نافي ضرورت اصلاح بستر سازی شده بعضي قيمت ها نبوده و نيست. بحث ما اين است كه با صرف رها كردن چند قيمت اصلاحات انجام نمي شود. لحاظ سياست هاي اينگونه باعث شد يك بخش نامولد در اقتصاد شكل بگيرد و زمينه هاي تضعيف توليد و فعاليت هاي مولد فراهم شود. به طوري كه اين بخش امروز دولت و بخش توليد را فلج كرده است.

عدم شفافيت هم روز به روز بيشتر شد، بي انضباطي ها روز به روز بيشتر شد، زمينه هاي فساد اقتصادي شروع به گسترش كرد. اين سياست ها چون بر اين تفكرات سطحي و ساده مبتني بود تنها به تضعيف تدريجي توليد كيفي، ماندگاري تورم، منفعل شدن نقدينگي، سيال شدن سرعت درآمدي گردش پول، گسترش دلالي و بخر بفروشي و شكل گيري يا گسترش يك بخش نامولد قوي در اقتصاد شد.

ضمن اين كه اين سياست ها ريل هايي در اقتصاد ايجاد كرد كه دولت هاي بعدي هم ناچار بودند در همين ريل ها حركت كنند. حتي دولت دهم هم كه به تغييرات بول هوسانه تمايل داشت در همين چارچوب حركت كرد و در سال هاي آخر سرعت قطارش را هم زياد كرد و قدري هم به در و ديوار زد. طي مسير در اين ريل ها وجه مشخصه اش تورم مستمر، بي ثباتي، ركود، گسترش فعاليت هاي نامولد، توزيع مجدد درآمد و تخصيص مجدد منابع به نفع عوامل نامولد و به زيان عوامل مولد و رواج تجمل پرستي (و در نقطه مقابل آن گسترش فقر) بود. اين مسير اين گونه ريل گذاري شده، هيچ وقت ما را به ثبات و توسعه اقتصادي نمي رساند.

برخی طرفداران اقتصاد بازار آزاد معتقدند راهکار مبارزه با رانت خواری های ساختاری در اقتصاد ایران، یکسان سازی قیمت ها است. نظر جنابعالی در این باره چیست؟

البته بحث ما اين نيست كه اصلاح قيمت ها نبايد انجام شود و ضروري نيست. ما هم قبول داريم كه قيمت هاي نسبي وضعيت خوبي ندارند. اما شما توجه كنيد ما بيست و چند سال است كه داريم اصلاح قیمت مي كنيم و وضعيت قيمت هاي نسبي ما از روز اول بدتر است و اين ها همه حاصل آن تفكري است كه بي توجه به هزاران عامل مبنايي، راه اصلاح اقتصاد و توسعه كشور را رها كردن قيمت هاي كليدي آن هم بدون هيچ بستري خلاصه مي كند.

درباره اینکه برخی معتقدند سیاست های اقتصادی دهه 70 خوب بود اما سياست هاي پولي و مالي با آن همراهي نكردند باید گفت اولا بعد از شوك درماني ها ما سياست پولي منسجمي نداشتيم. پول حالت منفعل (passive) پيدا كرده بود و سرعت گردش پول هم انعطاف پذير شده بود.

به عنوان نمونه در سال هاي 72 تا 78 ما تنها از ناحيه بازپرداخت بدهي هاي خارجي حدود 14000 ميليارد تومان، آن هم از روي ندانم كاري به نقدينگي كشور اضافه كرديم. اين در حالي است كه كل نقدينگي در ابتداي سال 1368 حدود 1650 ميليارد تومان بود.

مجريان سياست مذكور و رئيس وقت بانك مركزي بي توجه به تعريف كاركرد چهارم پول (معيار پرداخت هاي تاخيري) تمام استقراض ها از خارج را با دلار 70 ريالي تعهد كرده بودند. در حالي كه در موقع باز پرداخت، دلار حدود 1750 ريال بود و براي هر دلار كه صرف بازپرداخت بدهي هاي خارجي مي شد حدود 1680 ريال پايه پولي افزايش مي يافت. به طوري كه براي حدود 24 ميليارد بازپرداخت بدهي، حدود 3600 ميليارد تومان پايه پولي افزايش و سيلان يافت و با ضريب فزاينده‌ي حدود 4 تقريبا معادل 14000 ميليارد تومان به نقدينگي اضافه شد. اين سياست پولي بود يا ندانم كاري هاي مقام پولي در آن زمان؟

آقای دکتر! علت استقراض ایران از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در دهه 70 چه بود؟ برخی معتقدند ما نیازی به استقراض نداشتیم و فقط به دلیل آنکه حق خود را از این دو نهاد به دلیل همکاری که با آنها داشتیم بگیریم استقراض کردیم.

استقراض هم در آن زمان منتقدین جدی داشت و مرحوم دکتر عظیمی بارها نگرانی خود را بابت آن ابراز کرده بود. زیرا بحث بر این بود که ما باید ابتدا شفافیت ایجاد کنیم، مجاری فوق بودجه ای را ببندیم، انضباط را سرلوحه کار خود قرار دهیم، چیدمان صحیح منابع مالی را انجام دهیم بعد ضرورت ها و کمبودها خودنمایی می کند و آن وقت قرض کنیم و در یک ساختار مناسب آن را بکار بگیریم و بعدا بتوانیم براحتی باز پرداخت کنیم.

البته افزایش قیمت های نفت به فریاد ما رسید وگرنه در سالهای 72، 73 و 74 مشکل بازپرداخت ها جدی بود. جالب است که عده ای گفته اند ما درآمد نفت داشته ایم و نیاز به استقراض نداشته ایم.

واقعا ما خیلی تمایلی به بحث های مجادله ای نداریم اما پای سرنوشت کشور، ثبات اجتماعی، تعادل های روحی و روانی جامعه و فقر و معیشت مردم در کار است که مجبوریم با احتیاط وارد این مقولات شویم. مواردی هم وجود دارد که عده ای آن قدر سطحی حرف می زنند که نمی توان پاسخ نداد.

آقای دکتر! برخی معتقدند فساد اقتصادی ناشی از پایین نگاه داشتن نرخ ارز است و اگر نرخ ارز یکسان سازی شود فساد رخ نخواهد داد. نظر جنابعالی در این باره چیست؟

شما ملاحظه کردید که نرخ ارز در این دو سال سه تا چهار برابر شد، اما نتیجه چه شد؟ کیسه دولت خالی تر شد، بدهی دولت و شرکتهای دولتی به کل بانکها و بانک مرکزی از حدود 70 هزار میلیارد تومان به حدود 280 هزار میلیارد تومان افزایش یافت، بدهی به پیمانکاران به دهها هزار میلیارد تومان بالغ گشت، صرفه های تولید و صنعت محدود و محدودتر شد، قدرت خرید مردم کمتر از نصف شد و با کمال ناباوری هلدینگ ها و بانک های خصوصی، شرکت های سرمایه گذاری و سوداگران در شرایط رشد منفی اقتصاد، سودهای حدود 100 درصد عاید خود کردند. آیا فساد بدتر از این می شود. چطور این افراد چنین تحلیل می کنند؟!

در دنیا خصوصی سازی انجام می دهند و نتیجه گیری می کنند اگر بانک خصوصی ایجاد شود نظام پولی و مالی رقابتی تر می شود. اما در اینجا چون ریل گذاری اصلاحات اقتصادی بر رهاسازی تنها چند متغیر قیمتی کلیدی  مبتنی بوده است همه اینها جواب عکس داده است. الان نسبت این بانک ها با تولید چیست؟ این بخش نامولد خیره سر در اقتصاد چه ها که نمی کند.

اگر ما درست عمل کرده بودیم اقتصاد به یک بازی برد-برد پیش برنده تبدیل می شد؛ اما امروز اقتصاد ما یک بازی با جمع صفر و با نتیجه برد- باخت تبدیل شده است که در آن در هر رهاسازی قیمت، هزاران میلیارد تومان از دسترنج مردم و از کیسه دولت و بخش های مولد به جیب عوامل نامولد که بر کل اقتصاد مسلط شده اند سرازیر می شود و روز به روز دولت، مردم و عوامل مولد را فقیرتر می کند.

مدام نامولدها در حال بردن و مولدها و دولت در حال باختن هستند. در ریلی که ایجاد شده خصوصی سازی ها هم بسیار بد انجام شده است بطوری که خصوصی سازی ها بجای افزایش کارایی و اصلاح ساختار انحصاری به مجرای رانت خواری و شکل گیری انحصارات از نوع بدتر منجر شده است. اینها در واقع از کرامات ماست که برای کشور و مردم خود بجای کارهای بنیادی اصلاحات، صرفا رهاسازی قیمت ها را توصيه کردیم.

جالب اینجاست عده ای با این طرز فكر مدعی اند منتقدین ما سیاسی اند و اصلا بحث اقتصادی نمی کنند و اقتصاد هم نمی دانند؛ در حالی که این ادعا را ما باید در مورد آنها داشته باشیم که این ها تحلیل مستدل اقتصادی ارایه نمی دهند و گویی این روزها سخنگوی بخش نامولد هستند تا دغدغه دار توسعه و ثبات اقتصادی و تولید و فعالیت های مولد.

این تفکر بسیار سطحی اما رایج است. بخش نامولد هم برای بزرگ جلوه دادن این تفکر از هیچ کوششی فروگذار نمی کند و به نظر ما اگر این تفکر بر اقتصاد تداوم يابد تورم مستمر خواهد بود و بی ثباتی و تضعیف فعالیت های مولد و گسترش بیش از پیش بخش نامولد پیامد قطعی آن است.

نکته قابل ذکر هم این است که این بحث ها ربطی به مکاتب و چپ ها و راست ها ندارد. اولا هر تفکری در حوزه اقتصاد چارچوب دارد، منطق خاص دارد و مثل ما اینطور سطحی حرف نمی زند. اساسا بحث ما ربطی به این مکتب اقتصادی و آن مکتب ندارد. بحث بر سر این است که ما در تحلیل اقتصادی باید همه عوامل بطور عمده تاثیرگذار بر موضوع مورد بررسی را در نظر بگیریم و با احتساب آنها از مدل اقتصادی تغییرات کامل بگیریم؛ نه اینکه 20 عامل تاثیرگذار را نادیده بگیریم و بر دو سه متغیر قیمتی متمرکز شویم و نتایجی بگیریم که امروز شاهد آن هستیم.

با این رویه همه فرصت ها را از دست می دهیم. ما در این سالها چنان مشغول تحلیل های سطحی و از این دست شده ایم که وقتی با صاحب نظران جامعه شناسی، روان شناسی و علوم اجتماعی مواجه می شویم به ما می گویند شما در اقتصاد چه می کنید که حوزه های اجتماعی و روحی و روانی فردی و اجتماعی را هم دچار عدم تعادل کرده اید. آنها مسایلی به ما گوشزد می کنند که وظایف ماست که نسبت به آنها حساس باشیم. اما ما همچنان بر محوریت رهاسازی چند قیمت دور خود می چرخیم.

البته من هم این مطالب را بخاطر مسئولیتی که در مقابل خدا، مردم و جامعه داریم و از سر دغدغه و رنج اظهار کردم و بضاعت من هم ناچیز است. اینها همه جدال علمی است وگرنه این احساس کوچکی و احترام نسبت به دیگران در هر موقعیت و فرصتي است که به زحمات، مطالعه و معلمی ما مفهوم می دهد؛ بطوریکه انسان آرزو می کند ای کاش مجادله ای نباشد و همه اش ادای احترام و امتنان به دیگران باشد.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
مهدی
۰۵:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۴
با سلام
دکتر تحلیل مناسب و قوی ارائه دادند از نکات جالب ان ورود به مباحث نظری برای تحلیل بود ولی به نظر من به چند نکته دقت کافی نداشتند.
1.هیچ سیاست اقتصادی بی عیب و نقص نمی باشد و از انجایی که یک سیاست بر متغییر های بسیاری اثر گذار است کنترل تمام متغیر ها بسیار سخت و تا حدودی غیر ممکن می باشد.
2.کشور بعد از جنگ در شرایط خیلی بدی قرار داشت ،این را هم اضافه کنید که در این شرایط دولت مرد ها دارای یک فکر(تئوری) منسجم اقتصادی نبودند و هر چه زودتر باید یک برنامه چراغ راه اقتصاد قرار می گرف.طبیعی است که در این وضعیت بیشتر به سمت سیاست های تعدیل صندوق بین المللی تمایل پیدا کنیم.
3.دکتر افزایش نرخ ارز در چند سال اخیر را باعث مشکلات بسیاری می دانند از این رو سیاست تعدیل در مورد نرخ ارز را محکوم می کنند در صورتی که اگر نرخ ارز متناسب با تورم (سیاست تعدیل)رشد میکرد خیلی از این مشکلات بوجود نمی امد و بخش غیر مولد اینقد فربه نمی شد.
فاراد
۱۳:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۳
اقتصاد دانان درایران باید تکلیف خودرا با مکاتب اقتصادی دنیا مشخص کنند تا بتوان نقد های آنها رامورد بررسی قرارداد. در پستهای اقتصادی در دولت باید از طرفداران یک مکتب اقتصادی استفاده کرد. زیرا مثلا طرفداران مکتب کینز ومکتب شیکاگو اختلاف های شدیدی درتصمیم گیری های اقتصادی دارندوباعث عدم هماهنگی درتصمیم گیری ها وکندی حرکت اقتصاد می شود.مشکلی که هم دردولت محترم فعلی وهم در دولت های قبل وجود داشت . نشانه های آن هم مواضع متضاد مسئولین اقتصادی در مورد یک موضوع اقتصادی است
ناشناس
۱۰:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
جالب و جامع بود من خوشحالم كه نظرات يك اقتصاد دان واقعي رو بعد از سال ها خوندم ،اما ريشه همه اين بدبختي ها در فساد و انحصار بودن تمام بخش هاست
مطلق
۰۹:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
من نشوته دکتر شاکری رو که خواندم و با حرف های دکتر طبیبیان و غنی نژاد مقایسه کردم برام چند تا نکته روشن شد!
1) مخالفین تعدیل مثل دکتر شاکری نه تنها تسلطشون به مبانی نظری اقتصاد کمتر نیست بلکه مثل دکتر شاکری چندین کتاب مطرح در حوزه اقتصاد خرد و کلان نوشتند و مبانی نظری اقتصاد رو سال هاست که تدریس می کنند.
2) امثال دکتر شاکری چون به مبانی نظری مسلط هستند و روش شناسی علم بلدند به راحتی می فهمند که کاستی های هر مدل اقتصادی چیه و چون این کاستی ها رو میشناسند در مقابل تجویز این سیاست ها در اقتصاد ایران موضع می گیرند.
3) امثال دکتر شاکری به چیزهایی نقد وارد می کنند که ما با چشم خود دیده ایم اما موافقین تعدیل از چیزی دفاع می کنند که ما ندیدیم!
دانشجویان ارشد علامه
۰۰:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
استاد کسی که از پایه اقتصاد نخونده نمیتونه تحلیل خوبی از سیاست های کلان و.... داشته باشه.اینایی که تحلیلشونه نوشتن بهشون پیشنهاد می کنم حتما بیاید سرکلاس های دکتر تابدومید چه سیاست هایی کارایی بیشتری داره.
استاد عزیز با تشکر که وظیفتونو انجام دادید و مصاحبه ای کردید ما دانشجوی یانتان صدایمان به جایی نمیرسید ممنون که احساس خطر کردید و نظرات کاملا علمی بیان کردید.
ناشناس
۱۶:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
من اطلاعات تخصصی ندارم ولی فقط همین رو میدونم که بهترین دوران زندگی بعداز انقلابمون به لحاظ اقتصادی مربوط به دوران خاتمیه. تازه نفت هم تا هشت دلار پایین اومد.
هابيل ايران فر
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
من نمي دانم چرا كساني كه از سياست هاي دهه ي 70 انتقاد مي كنند واقعيات را نمي بينند. بر فرض سياست هاي پولي اشتباه بود و ماليات درست وصول نمي شد و ...
حالا من يك سوال دارم واقعا بفرماييد ما حتي نيروي انساني خوب و مستعد براي اجراي اين سياست ها را داشتيم ؟ از خود وزارت دارايي شروع مي كنيم برويد ببينيد چند درصد نيروهاي ان زمان تحصيلكرده ي رشته حسابداري از دانشگاه هاي درست حسابي بودند ؟ من 5 سال است با مميزين مالياتي دارايي سر و كار دارم و در اين مدت تقريبا 15-16 نفر از نيروهايي كه در ان زمان مشغول بودند يا استخدام شدند را مي شناسم حداقل نصف ان ها تحصيل كرده ي رشته هايي مثل جغرافي و تاريخ و ... بودند كه حتي الان كه چنديدن سال سابقه دارند از درك درست ماليات و حسابداري و ... عاجز هستند چه برسد به ان زمان ! آقاياني كه انتقاد مي كنيد براي اجراي درست يك سياست به ابزارهايي لازم است كه كشور ما در ان هيچ كدام را نداشت. ما حتي به نيروي انساني لازم دسترسي نداشتيم. چرا فكر مي كنيد دولت هاشمي راه درست را نمي دانست ؟ يا عمدا راه اشتباه مي رفت ؟ چرا واقعيات ان زمان را درك نمي كنيد ؟ چرا اقتصاد ايران را با كشورهايي مثل خود ايران مقايسه نمي كنيد ؟ انتظار داريد ما در حد و اندازه امريكا و ژاپن عمل كنيم ؟
جالبه بعضي ها مي گويند مشكلات دوران احمدي نژاد ناشي از سياست هاي دهه ي 70 بود در صورتي كه در دوران خاتمي ما 8 درصد رشد اقتصاد ي داشتيم !!!
واقعا فكر نمي كنيد اشتباه مي كنيد ؟ تنها مشكل دوران احمدي نژاد تاكيد بر تصميمات اني بود و ضمنا با پافشاري بر سياست هاي نادرست خارجي موجبات خروج سرمايه ها را از كشور فراهم كرد و اين شدم كه الان هستيم. هيچ كس مثل هاشمي نمي توانست كشور را اداره كند.
خزانه خالي اقتصاد ويران نفت ارزان امنيت كشور متزلزل ... اين ها خود براي فروپاشي كشوري مثل شوروي كافي بود چه برسد به ايران. ما همين كه توانستيم كشور را نگه داريم بايد خدا را شكر كنيم
ناشناس
۱۰:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
واقعا درست می گی ، اولا در دوره هاشمی واقعا بدنه جامعه این همه تحصیل کرده و آموزش دیده نداشت . اقتصاد دانانی که از هاشمی انتقاد می کنند باید مجموعه شرایط رو در نظر بگیرند . ثانیا این نکته که گفتی هم خیلی قابل توجه هست ، چرا هیچ کس از اقتصاد دانان منتقد به آمار اقتصادی خوبی که در اواخر دوره خاتمی بود اشاره ای نمی کنه ، چطور شد که اون شکوفایی به جای بهتر شدن تبدیل به این وضعیت بد شد !
ناشناس
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
من سرهنگ نیستم؛سیاسی نیستم اقتصاد دانم.و از 8 سال اقتصاد خوندم اینو فهمیدم که اول باید توسعه و اصلاحات سیاست داخلی اتفاق بیوفته بعد توسعه و اصلاحات اقتصادی سپس توسعه و اصلاحات سیاست خارجی.این موضوع هیچ ربطی به مکاتب اقتصادی و سیاست های خورد و کلان اقتصادی نداره.ما باید اول با خودمون مشکل رو حل کنیم بعد با اقتصادمون بعد دنیا.مصداق حرفام کشورهای ترکیه،چین؛مالزی ویتنام و ... هستند
ناشناس
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
دقیقا
ناشناس
۱۶:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
سیاسیونی و اقتصادیونی که خودشان از نردبان رانت به بالا صعود کرده اند این اجازه رو برای اصلاح ساختار رانتی اقتصاد کشور نمی دهند!
سیدمهدی موسوی
۱۶:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
دم شما گرم کلی خندیدیم !!!!!

توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی و تمامی شقوق توسعه جدا از هم نیستند و همگی لازم و ملزوم هم هستند و رشد و ارتقا یک بخش پیش تر از رشد بخش های دیگر در علوم مدیریت توسعه بنام توسعه نامتوازن مورد کنکاش واقع شده

اگر کل ساختار جامعه را مانند یک بدن و پیکر فرض کنیم همه اندام و ارگان ها باید متناسب با کل ساختار و جز به جز باید رشد داشته باشد
شما نمی توانی بگی اول دست ها رشد کند بعد دو ماه بعد پاها رشد کند بعد چشم ها و ...
جامعه که نوزاد قورباغه نیست که چرخه حیات و مماتش روی سازوکار زیستی و فطری بنا شده باشد
شما در نظام مدیریت با اختیار و حدود مواجه هستی !!!!
نه آفرینش نظام مند و از قبل برنامه ریزی شده


اتفاقا اگر کسی سه واحد مباحث توسعه اقتصادی هم خوانده باشد می فهمد شما حتی سه واحد خرد را هم پاس نکردی ممکنه توی کتابخانه محل اتان چند تا کتاب اقتصادی و مکاتب اقتصادی رو دیده باشی و از جلوی ردیف اونها با لبخند رد شده باشی !!!!

میشه بفرمایید توی الگو های توسعه ای شما ویتنام کی رشد و توسعه داشته ؟؟؟
برای افزایش سوادت بد نیست کتاب
اسلام - دانش و مسائل بین المللی نوشته ماهاتیر محمد رو بخونی تا دقیقا ابهاماتت در خصوص شیوه مدرنیزاسیون و توسعه اون کشور رو رفع کند
در مورد ژاپن کتاب های عصر طلایی میجی رو بخون و سرگذشت برندهای ژاپنی مانند ماتسوشیتا -تویوتا و ...
در مورد آلمان لودویگ ارهارد و در مورد ترکیه تورگوت اوزال به بعد رو مورد مداقه قرار بده



در مورد توسعه ایران هم کتابهای استاد بایزید مردوخی عالی هستند و بصورت مصداقی و تجربی هم کتاب های مرحوم حسین عظیمی آرانی و جناب کاتوزیان خیلی موثر هستند


از ادبیات من سرهنگ نیستم هم فاصله بگیر چون اگر اون دوستمان حقوق دان بود ترویکای اروپا شامل سه کشور اون کلاه گشاد رو بصورت حقوقی سال 82 توی سعد آباد سرش نمی گذاشت و پروتکل الحاقی رو توی پاچه اش نمی کرد !!!!


بد نیست مفاد پروتکل احاقی رو سرچ کنی بخونی تا بفهمی ایران چطور فروخته شد!!!
ناشناس
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
تو مملکت ما اقتصاد دانانش !!!همگی به جایی وصلند و هرکدام یک چیزی می گویند و این است وضعیت اقتصاد ما!!!!!!!
ناشناس
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
واقعا که. در مورد ایشون دارید اشتباه میکنید.
ناشناس
۱۴:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
خلاصه بحث ایشون در جواب دکتر طبیبیان که گفته بودن مخالفین حرفی برا گفتن و برنامه ای برای اجرا ندارن اینه که «علاوه بر چند قیمت کلیدی باید بقیه متغیرها هم مد نظر باشه»
درسته
امّا خواهش میکنم یه مقدار شفاف تر توضیح بدبد
مالیات، بودجه، خصوصی سازی، نهادسازی، ایجاد ساختار و .... را مورد اشاره قرار دادید
باشه قبوله
اما به نظرم اگه اون شرایط رو در نظر بگیریم کمی معتدل تر در مورد اجرای سیاست های تعدیل داوری میکنیم
به هر حال خسته نباشید استاد
دغدغه شما ارزشمند و قابل احترام است.
ندا
۱۳:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
ممنونم استاد.نمی دونم اونهایی که میگن مخالفان سیاست های اقتصادی دهه 70 هیچ حرف اقتصادی ندارند و پیرو مسائل سیاسی انتقاد می کنن کتاب اقتصاد کلان نوشته شما رو نخوندن و یا اگر نخوندن کاش ورق میزدن.از بعد از جنگ مدام پول ملی داره جون میده و ارز و دلار هرروز افزایش قیمت داره نمیدونم کی قراره فساد از طریق دستکاری قیمت های کلیدی از بین بره .اصلا فساد چه جوری بوجود میآد که با دستکاری قیمتها می خوان از بین ببرنش؟
ناشناس
۱۶:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
فساد ازون جایی به وجود میاد که بنده بتوانم با روابطی ارز 1226 بگیرم و شما نتوانی ، به همین راحتی
ناشناس
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
تفاوت نظر ایشان با موافقین تعدیل جدا از استدلال های درست ایشان در ادب و متانت در گفتار است ظاهرا هتاکی روش حامیان تعدیل است مخصوصا وقتی کم می اورند
ناشناس
۱۶:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
من هم متوجه این قضیه شدم

آقای عنی نژاد و آقای طبیبیان ادبیات پرخاشگرانه داشتند
ناشناس
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
به حضورتون عارضم که فساد ایجاد شده از ناحیه رها سازی نرخ ارز نبود به هیچ وجه !!!
ایشون بسیار مسائل رو باهم قاطی می کنند. اتفاقا مشکل اینجاست که ارز طی 2 سال آخر دولت دهم با 3 نرخ مختلف عرضه شد که عین فساد بود و میلیارد ها تومان به جیب خیلی ها رفت . اگر همه جا دلار 2500 تومان بود مطمئن باشید این اتفاقات نمی افتاد !
مشکل اصلی اقتصاد ایران پوپولیستی بودن و عوام فریبی است ، دولت دهم برای راضی نگه داشتن توده های مردم تمامی درآمد هدف مندی را بین مردم صدقه داد و پول ملی را نابود کرد و سرمایه هایی را که می شد صرف تقویت بنیان های اقتصادی کشور کرد خرج محبوبیت چند ماهه ای کرد که با پخش کردن پول بین مردم به دنبالش بود و همین اقتصاد را تا ورطه سقوط کشاند .
و امروز مردم هم پی بردند که پخش کردن پول بین مردم چه نتایجی دارد.
ناشناس
۱۲:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
به حضورتون عارضم که فساد ایجاد شده از ناحیه رها سازی نرخ ارز نبود به هیچ وجه !!!
ایشون بسیار مسائل رو باهم قاطی می کنند. اتفاقا مشکل اینجاست که ارز طی 2 سال آخر دولت دهم با 3 نرخ مختلف عرضه شد که عین فساد بود و میلیارد ها تومان به جیب خیلی ها رفت . اگر همه جا دلار 2500 تومان بود مطمئن باشید این اتفاقات نمی افتاد !
مشکل اصلی اقتصاد ایران پوپولیستی بودن و عوام فریبی است ، دولت دهم برای راضی نگه داشتن توده های مردم تمامی درآمد هدف مندی را بین مردم صدقه داد و پول ملی را نابود کرد و سرمایه هایی را که می شد صرف تقویت بنیان های اقتصادی کشور کرد خرج محبوبیت چند ماهه ای کرد که با پخش کردن پول بین مردم به دنبالش بود و همین اقتصاد را تا ورطه سقوط کشاند .
و امروز مردم هم پی بردند که پخش کردن پول بین مردم چه نتایجی دارد.
ناشناس
۱۲:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
جناب شاکری فرمایش صحیحی دارند
مصداق صحت فرمایشات ایشان هم اینکه
در زمان دوستاناصلاح طلب وزیرمحترم کشاورزی فرموده بودند
به هر حال باید تهران به قدری گران شود تا جمعیت فقیر و مفلوک آن به روستاهای خودشان بازگردند و تهران باید خالص سازی شود و قشر دار و متمکن که عموما" افراد نخبه و شایسته ای هستندبمانند البته به فقرا و بیچارگان هم باید خدماتی در حد بضاعت رسانده شود.!!!!!
ناشناس
۱۲:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
مرسی استاد
مقتصد
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
من اقتصاد دان نيستم ولي وقتي نظرات و تحليلهاي دو گروه را ميخوانم به اين نتيجه ميرسم که هر دو دارند درست ميگن چون يکي پاي فيل رو لمس کرده يکي دمشو. من اينو ميدونم که سياستهاي دهه 70 نتيجه بدي نداشته هر چند اسيبهايي هم داشته و اينو هم متوجه شدم هر سياست اقتصادي مقتضياتي دارد چرا بجاي دفاع و نقد دو گروه با هم نميشينند همه جونب رو با هم براي هم تبيين کنند و بهترين نسخه رو با توجه به اقتضاي کشور به دولت پيشنهاد بدن.
ناشناس
۰۵:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۴
این کار غیر ممکنه اساتید از نظر فکری اختلاف نظر دارند و به نتیجه ی واحد نمیرسند
ناشناس
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
خدا عمرت بده، همه كارمون همينجوريه.
وحید حیدری
۱۱:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
" اساسا بحث ما ربطی به این مکتب اقتصادی و آن مکتب ندارد. بحث بر سر این است که ما در تحلیل اقتصادی باید همه عوامل بطور عمده تاثیرگذار بر موضوع مورد بررسی را در نظر بگیریم و با احتساب آنها از مدل اقتصادی تغییرات کامل بگیریم؛ نه اینکه 20 عامل تاثیرگذار را نادیده بگیریم و بر دو سه متغیر قیمتی متمرکز شویم و نتایجی بگیریم که امروز شاهد آن هستیم"
استاد ! مگر شما در فصل تورم از جلد دوم کتاب اقتصاد کلان نفرمودید که بانک جهانی به دولتهای در حال توسعه توصیه می کند در اجرای سیاست های آزادسازی (توصیه های نسل دوم )تنها یک یا چند متغییر محدود را تغییر دهند و بقیه را متغییرها را ثابت نگه دارند و هر نوع تغییر قیمت را سرکوب کنند مگر دولت قبل همین کار را نکرد

حالا بحث این است که چه مکتبی این توصیه ها را تقریر کرده است .
اما شما می فرمائید بحث این مکتب و آن مکتب نیست مگر بدون اینکه این موضوع مشخص شود می شود مشکل را حل کرد .
آقای دکتر خواهشا محافظه کاری را کنار بگذارید
وحید حیدری
۱۱:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
" اساسا بحث ما ربطی به این مکتب اقتصادی و آن مکتب ندارد. بحث بر سر این است که ما در تحلیل اقتصادی باید همه عوامل بطور عمده تاثیرگذار بر موضوع مورد بررسی را در نظر بگیریم و با احتساب آنها از مدل اقتصادی تغییرات کامل بگیریم؛ نه اینکه 20 عامل تاثیرگذار را نادیده بگیریم و بر دو سه متغیر قیمتی متمرکز شویم و نتایجی بگیریم که امروز شاهد آن هستیم"
استاد ! مگر شما در فصل تورم از جلد دوم کتاب اقتصاد کلان نفرمودید که بانک جهانی به دولتهای در حال توسعه توصیه می کند در اجرای سیاست های آزادسازی (توصیه های نسل دوم )تنها یک یا چند متغییر محدود را تغییر دهند و بقیه را متغییرها را ثابت نگه دارند و هر نوع تغییر قیمت را سرکوب کنند مگر دولت قبل همین کار را نکرد

حالا بحث این است که چه مکتبی این توصیه ها را تقریر کرده است .
اما شما می فرمائید بحث این مکتب و آن مکتب نیست مگر بدون اینکه این موضوع مشخص شود می شود مشکل را حل کرد .
آقای دکتر خواهشا محافظه کاری را کنار بگذارید
سامان
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
درود بي پايان بر دكتر شاكري كه شرافت علمي و اخلاقي خود را با كسي معامله نكردند و حرف حق را زدند.
به قول ايشان وقتي با سه برابر شدن نرخ ارز تمام شاخصهاي اقتصادي ما سقوط كرده و تنها بانكها و موسسات مالي و اعتباري سود هاي هنگفت برده اند نبايد در مديريت اقتصادي امثال سيف بر بانك مركزي و تلاش براي بالا نگه داشتن تصنعي نرخ ارز كمي تامل كرد؟
ناشناس
۱۳:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
دقیقا این قسمت صحبتاشون کاملا غلطه ، گران شدن دلار معلول سقوط اقتصاد بود و نه علت آن . دولت دیگر پولی نداشت که دلار را غیر واقعی ارزان نگه دارد .
ناشناس
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
از تحلیل درست و وزین ایشان که شایسته یک استاد است ممنون هستیم